. 🌿 • دیروز سر سفره افطار یک لحظه به [ياد] حسنم افتادم که چقدر ماه رمضان را از ماه های دیگه بیشتر دوست داشت و همیشه یکی دوماه مونده هی می گفت ماه رمضان نزدیکه یاد اون حالت پیغمبر (ص) می افتادم که روایت می کردند که موقع نماز چهره اش تغییر می کرد ... •واین حالت فرح وشادی در حسن با نزدیک شدن به ماه رمضان بیشتر می شد و برا خودش برنامه می ریخت و خودش آماده این ماه عزیز می کرد و همیشه در باز کردن واماده کردن سفره افطار به من خواهرش کمک می کرد ... •وسعی داشت که مثل ماه های دیگه نباشه حتما سر سفره افطار حاضر باشه ... یاد ایام کرونا افتادم که کرونا گرفته بودیم من و سه دخترم که کارا به عهده مردای خونه افتاده بود وحسن می اومد آب میوه می گرفت وکمک می کرد با وجود کار جهادی دو برادر در کرونا حواسشون به کپسول های اکسیژن مادرشون هم بود وحواسشون به بردن مادر به بیمارستان برای تزریق رمدیسیور داروی کرونا بود... وحواسشون بود با تمام مشغله ودرس چکار چکار جهادی مادر خواهر خودش را هم پرستاری و کمک حالشون باشد.... دلتنگی اون ایام قلبم را به درد آورد و حاضر بودم همه چیزم را بدم به اون ایام برگردم و محبت های پسرانه حسن را به تماشا بنشینم.... • هر چند الآنم به طریقی این کار رو می کنی ولی لحظه ورود به خانه ات که با لبخند و بگو بخند می آمدی و فضای خونه رو عوض می کردی برام آرزوست... 🔖 نقل از مادر گرامی شهید حسن مختارزاده. | 🌱قرارگاه فرهنگی شهید حسن مختارزاده - [ https://eitaa.com/gharargah_shmokhtarzadeh ]