‌. 🌿 •این گل ها حکایتی پیدا کرده واین حکایت هر پنج شنبه تازه می شود... • گلی که دل تنگی مادرانه را در سر مزار پسرش هدیه می برد واین گل ها شدند سفیر عشق یه مادر به فرزند ؛ که در این پیام رساندن این گل ها هستند که بازیگر اصلی داستان گل ها وحسن عزیز ... که این داستان را هر کدام از زائرانت به گونه ای تعریف و تفسیر می کنند وقتی پای صحبت زائرانت می نشینی وصحبت ها را می شنوی... ولی اززبان مادرت ؛ زمانی که این گل ها یعنی از همون موقع شهادت ومعراج شهدا که به خواهران ایمانی ات می دادم و ارتباط می گرفتند شروع شد ... شد گل‌های مادرانه . . . ولی جلوتر که می رفتم می دیدم نه این گل ها فقط مادرانه نیست همین خواهران ایمانی ات گل می آوردند بر سر مزارت ودل تنگی شأن را نشان می دهند با حسن عزیزم ارتباط برقرار می کنند ... وهفته هایی که این گل ها می شود پدرانه که پدرت از روی دلتنگی این گل ها را تهیه می کند وسر مزارت می آورد ... وهفته هوایی برادرانه می شود که در انتهای شب در اوایل صبح که مقبره خالی باشد و کسی نبیند برسر مزارت گذاشته می شود ... واین گل ها حتما زبان گویای یک شهید می تواند باشد که با دست به دست شدن در این احساسات نسبت به شهید نقش بازی می کنند وعشق یک خانواده شهید را به تمام دختران و پسران سرزمین خود را نشان می دهند و آرزوی عاقبت به خیری وسرباز امام زمانی را همانند شهید که با خونش این آرزو را به هم شهری های خود انتقال می دهد می باشد... واین داستان ادامه دارد. . . 🔖 نوشته ایی از مادر گرامی شهید حسن مختارزاده. 🌱قرارگاه فرهنگی شهید حسن مختارزاده - [ @gharargah_shmokhtarzadeh ]