💠 💠 💢بخش 7️⃣3️⃣ 🌐 زمان 🔺 زمان در نظر مشائیان، نوعی از مقوله کمیت است: کمّ متصل غیرقار که عارض بر حرکت می شود. با توجه به آنکه معروض زمان، یعنی حرکت، یعنی حرکت، امری است که در هر لحظه در حال حدوث و زوال است، روشن است که زمان نیز باید چنین باشد. 🔘 اثبات وجود زمان 🔺 مشائیان از دو راه وجود زمان را اثبات کرده اند: 🔘 الف) استدلال بر وجود زمان به روش طبیعی 🔺 حرکت های دو متحرکی را در نظر بگیرید که مسافت واحدی را بپیمایند؛ به این نحو که آغاز حرکت هر دو با هم است، ولی یکی به پایان مسافت می رسد؛ درحالی که دیگری هنوز به پایان مسافت نرسیده است. ابن سینا در این فرض، برای حرکت امتداد دیگری غیر از مسافت را ردیابی کرده است. 🔺 در این فرض، مسافت طی شده یکسان است. از این رو، مبدأ و منتها و ما بین المبدأ و المنتهای مکانی دو حرکت بر هم منطبق است. اما فرض آن است که این دو حرکت با هم آغاز شدند، ولی باهم خاتمه نیافتند، بلکه یکی به سبب سریع بودن به پایان رسیده است؛ درحالی که دیگری هنوز درحال حرکت است و به تنهایی به حرکت خود ادامه می دهد تا به نقطه پایانی برسد. بنابراین، هریک از این دو حرکت، دارای مبدأ و منتهایی اند که غیر از مبدأ و منتهای مکانی آن دو است؛ چراکه مبدأ و منتهای مکانی آن دو بر یکدیگر منطبق است، اما هرچند مبدأ آن دو بریکدیگر منطبق و باهم اند، اما منتهای آن دو باهم نیستند و غیر منطبق اند. براین اساس، دو حرکت یاد شده، مبدأ و منتها و مابین المبدأ و المنتهایی دارند که غیر مکانی اند. 🔺 در اینجا فقط ابتدای حرکت ها بر یکدیگر منطبق است اما پایان آن ها بر یکدیگر منطبق نیست. چون یکی سریع تر است، به پایان مسافت می رسد؛ درحالی که دومی به سبب کندی سرعت، همچنان درحال پیمودن مسیر است و تازه به میان راه رسیده است. 🔺 ابن سینا ثابت کرده است در هر حرکتی افزودن بر مسافت، متحرک و سرعت و کندی حرکت واقعیت دیگری وجود دارد. این واقعیت همان زمان است. 🔘 ب) استدلال به روش مابعدالطبیعی 🔺 شیء حادث، آن موجودی است که ابتدا معلوم بوده است و بعد از عدمش، به وجود آمده است. 🔺 وقتی با یک شیء حادث مواجه می شویم، می بینیم این حادث دارای قبلی است که در آن قبل نبوده است. این قبلیت چیست و از چه نوعی است؟ 🔺 قبلیت حادث که وجود حادث در آن نبوده است، هرگز با وجود حادث قابل جمع نیست. 🔺 این قبل واقعیتی است که وجود دارد، ولی وجود آن به گونه است که هرگز با بعد قابل جمع نیست و همواره درحال انقضاء، تجدد و سپری شدن است. 🔺 حدوث و زوال مستمر در کار است. به همین دلیل، امری متصل و ممتد است که قابل تجزیه به اجزاء است و هر جزء از آن نیز خود امری متصل و قابل تجزیه به اجزای کوچک تر است و هرگز به اجزائی منتهی نمی شود که قابل تجزیه نباشد. این واقعیت که آن را زمان می نامیم، واقعیتی غیرقار الذات است؛ یعنی این طور نیست که اجزای آن باهم موجود باشند، بلکه در هر لحظه در حال حدوث و زوال است؛ برخلاف امتداد مکانی که همه اجزای آن با هم اجتماع در وجود دارند. 🔘 حقیقت زمان 🔺 با توجه به این که زمان قابل تجزیه و تقسیم است، مقدار است. این مقدار موجود قائم به ذات و لا فی الموضوع نیست. بنابراین، زمان جوهر نیست و حال در موضوع است. 🔺 مشائیان بر آن اند که زمان حادث نیست؛ چون در نظر آن ها هر حادثی مسبوق به زمان است و حدوث زمان مستلزم تقدم زمان بر زمان است. 🔺 اگر زمان که کمّ متصل است، ازلی است، باید معروض آن، یعنی حرکت نیز ازلی باشد. در نظر مشائیان، حرکت ازلی، حرکت دوری فلک است. بنابراین، زمان کمّ متصل عارض بر حرکت دوری ازلی فلک است. 📚 منبع: کتاب حکمت مشاء ص 181_189 —---— 🇮🇷 مؤسسه فرهنگ و تمدن توحیدی 🔗http://eitaa.com/joinchat/1134034961Cd9295a37ac