☑️ یادداشت شماره 1⃣1⃣ ⚪️ ◽️موطن تعقّل (2) 🔘صدرا به خاطر تغییر در دسته‌ای نگاه‌های انسان‌شناختی به نتیجه‌ای دیگر رسید. از نظر او عقل انسانی به واسطۀ نحوۀ وجود نفس انسانی مفهوم وجود را (و جمیع مفاهیم فلسفی را) در متن محسوس ـ ولو محسوس به حسّ ظاهر ـ می‌یابد. تعقل و طبعاً تفلسف در متن واقعیّت خارجی اتفاق می‌افتد. عقل می‌تواند بیاید و با امر محسوس مواجهه بکند، این مواجهه البته عقلی است لذا چیزی که اتفاق می‌افتد شهود عقلی است. 🔘این سخن ساده‌ای نیست. از نظر او مشهود عقل همان است که تلاش می‌کردید آن را در قالب هویّت مفهومی به ذهن ببرید تا دست عقل به آن برسد. ایشان می‌گوید قبول داریم که فهم وجود کار عقل است و چشم و حواس نمی‌توانند بفهمند، ولی عقل می‌آید همین بیرون و وجود الشیء را شناسایی می‌کند. هر فاعل شناسایی بدنی دارد در نگاه نخست می‌توان گفت بدن فاعل شناسا به او قابلیت این را که عقل او در حس بیاید به او می‌دهد. ولی این توضیح اصلاً کافی نیست. باید این را با یک مبنای مهم و دقیق صدرا دربارۀ نحوۀ وجود نفس انسانی توضیح داد. 🔘از نظر فلسفۀ اسلامی ما در جهان هستی سه مرتبۀ خلقی عقل، مثال و ماده داریم. عقل در طاق عالم خلق است بعد از آن تازه عالم مثال است. عالم ماده ذیل این دو عالم است. عقل انسان به عالم عقل تعلق دارد(عقل منفصل). خیال و مثال انسان نیز به عالم مثال تعلق دارد(مثال منفصل). تنها بدن انسان است که به عالم ماده تعلق دارد و در آن حضور دارد و با تمام عالم ماده در تعامل می‌تواند باشد. 🔘شناخت ما دربارۀ عالم عقل و مثال می‌گوید که عقل و مثال از مرتبۀ خود پایین‌تر نمی‌تواند بیاید، هر چند هریک از آنها منشأ مرتبۀ مادون هم باشد. 🔘تنها یک پدیده داریم که آن پدیده وضع عجیبی دارد، و اساساً هویّت جدیدی را در عالم رقم زده و ظرفیّت‌های تازه‌ای را برای هستی درست کرده است و آن نفس انسانی است. به خاطر همین آقایان عرفا به او «کون جامع» یا «وجود جامع» می‌گویند. 🔘اینجا البته دربارۀ عقل، مثال، ماده و نفس یک وجود انسانی سخن می‌گوییم نه مطلق هستی. نفس یک حقیقت کشدار بین عقل، مثال و ماده دارد. هر یک از عقل و مثال و حتی ماده جزء شؤون نفس به شمار می‌روند. به همین جهت می‌تواند در هر یک از این سه مرتبه حاضر شود. هر یک از آنها شأن وجودی خود اوست. به واسطۀ همین نوع از حضور، عقل که در سقف وجود او قرار دارد می‌تواند به توفیق نفس و این نحوۀ وجود انسانی خود را به عالم مثال و ماده برساند و همان‌جا به درک عقلی از آنها بپردازد. عقل نه می‌تواند تخیّل کند و نه کار حواسّ را انجام بدهد، بلکه همان تعقّل را در این موطن سامان می‌دهد. نام آن را می‌توان شهود عقلی خواند. در این صورت مانعی برای درک وجود در موطن امر مادی نیست و به این بهانه نمی‌توان آن را به ذهن محدود کرد و «عقلیٌّ صرف» خواند. ادامه دارد ... 🔵 مقرر: 📌 موسسه فرهنگ و تمدن توحیدی http://eitaa.com/joinchat/1134034961Cd9295a37ac