♦️بحران و تنگناهای علم سیاست مدرن 🔸سنت فلسفی حکمت متعالیه اولا سنتی خودی محسوب می‌شود و لذا نسبتی با «ما» دارد و ثانیا به‌دلیل نگرش وجودی حاکم بر آن، از وجود انضمامی انسان و از عرصه‌های حیات اجتماعی آدمی غفلت نمی‌ورزد و لذا می‌توان طیفی از فلسفه‌های مضاف اعم از فلسفه سیاست، فلسفه حقوق، فلسفه هنر و… را از دل این سنت فلسفی استخراج و جهت‌گیری دانش سیاسی را بر مبنای آن تنظیم کرد، ضمن آنکه نباید گرفتار انتظارات نابجا از این دستگاه فلسفی شد و کارویژه‌های آن را با کارویژه‌های خودِ دانش سیاسی یکی دانست. 🔸تدوین دانش سیاسی بومی، نیازمند کوشش پیگیر و مستمر علمی ازسوی محققان است و نقش حکمت متعالیه در این میان، نه تولید گزاره‌های دانشی بل در اختیار نهادن شاخص‌‌ها و بنیان‌‌هایی برای سنجش مدام همسویی گزاره‌های دانشیِ دانش سیاسی با مبانی یاد‌شده است. 🔸با عنایت به موارد یاد‌شده فلسفه متعالیه می‌تواند در ساحت‌های متعددی، نقش عقبه پشتیبانی‌کننده دانش سیاسی بومی را ایفا کند. این پشتیبانی می‌تواند در دو بعد نظری و عملی ایفای نقش کند. 🔸این فلسفه در بعد نظری هم حاوی ظرفیت‌هایی است که می‌‌توان آن را در راستای به‌کارگیری نقد علوم سیاسی مدرن به کار گرفت و هم حاوی امکان‌‌هایی ایجابی برای درافکندن طرحی بدیع و گشودن افقی نو پیش‌روی دانش سیاست در ایران است. 🔸در بعد عملی نیز که امروزه بیش‌‌تر انتقادات ناظر به این وجه از مساله است (چنانکه گفته شده دانش سیاست که ذاتا یک دانش عملی است ولی امروزه در اثر سیطره اثبات‌گرایی به نوعی بی‌عملی و بی‌غایتی گرفتار آمده و در اثر غفلت از غایات و اهداف و پرهیز از تامل در راه‌‌های نیل به زندگی عادلانه و در شان کرامت انسانی، به دانشی بی‌معنا و بی‌ثمر تبدیل شده است)، امکان‌‌های حکمت متعالیه برای احیای سیاست به مثابه حکمت عملی و دانشی تجویزی مورد بررسی قرار می‌‌گیرد. 🔸در ادامه ابعاد نظری و عملی حکمت متعالیه برای‌گذار از بحران دانش سیاسی در ایران، مورد بررسی قرار می‌گیرد. ✍️نویسنده: محسن جبارنژاد 🔻برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید: 🌐 http://fekrat.net/?p=932 📌کانال فکرت؛ 🆔 @fekrat_net