📌حقوق بشر و پرسش از زندگی ✍🏻مهدی سلطانی 🔸انسان موجودی است که برای صیانت از ذات، در محیط تغییر ایجاد کرده و این امر را به واسطه عقلانیت دنبال می‌کند. عقلانیت در تفسیر آتن، بعد در قرون وسطی و تا زمان جدید، تفسیرهای مختلفی در جهان غرب به خود دیده است. از دکارت به بعد، با ماهیت جدیدی از عقلانیت مواجهه هستیم که از دل آن تفسیر نوینی از انسان به مثابه سوژه تکوین پیدا کرده است که اروپامحورانه است. حقوق این انسان اروپا محور به عنوان حقوق بشر تکوین پیدا کرد. 🔹در این ماهیت از حقوق بشر، زندگی به نحو خاصی صورت و فرم پیدا کرد. این نوع از عقلانیت، به اعتراف خود فلاسفه قرن بیستم، مبتلا به نیهیلیسم یعنی نفی زندگی است. نیهیلیسم به معنای پوچ‌گرایی نیست، بلکه به معنای نفی زندگی است. از این رو حقوق بشر مدرن نیز به دلیل برخورداری بنیادین از عقلانیت مدرن، مبتلا به نیهیلیسم است. 🔸از سوئی، در جهان جدید، حقوق بشر تنها در ابعاد حقوق بسط پیدا نکرد، بلکه در زوایای مختلف زندگی گسترش یافت و این مسأله ما را به این امر رهنمون می سازد که مواجهه علوم انسانی با این مسأله داشته و ابعاد مختلفی که در زندگی ما ایجاد کرده است، مورد پرستش قرار دهیم. این پرسش چون در باب زندگی و نحوه تکوین و فرم دهی زندگی است، مسأله ای بنیادی است. به تعبیر هرسرل، پرسش و نحوه ی طرح آن، اساسی تر و بنیادی تر، مهم‌تر از پاسخ است. 🔹در برهه کنونی طرح پرسش از حقوق بشر در باب نحوه تکوین و فرم‌دهی زندگی مهم‌ترین پرسشی است که می توان طرح کرد. این پرسش به دلیل ابعاد زندگی و زوایای مختلفی که در تکوین زندگی به واسطه حقوق بشر مدرن ایجاد شده است که اهمیت وافر و بنیادینی به خود گرفته است. این پرسش فقط به انسان به مثابه موجودی در فرهنگ شرقی مختص نیست بلکه به انسان به مثابه موجودی و هستی ای در فرهنگ غربی نیز تعلق دارد؛ چون در باب پرسش از زندگی و نحوه ی تکوین آن به واسطه حقوق بشر مدرن نیهیلیسم به واسطه حقوق شر مدرن است. 🔸انسان به مثابه موجود و هستی در فرهنگ شرقی به دلیل ابتناء بر قلب و اشراق، غیر از انسان به مثابه موجود و هستی در فرهنگ غربی است که مبتنی بر عقل و مفهوم است. در حکمت اسلامی که تلاش شده است که حکمت مشرقیه طرح و بسط پیدا کند، سعی شده است که عقل و قلب را در یک جمع منطق و حقیقی و واقعی قرار دهد. حکماء اسلامی نظیر بوعلی سینا، شیخ اشراق و جناب صدر المتالهین تلاش کرده اند که این جمع قلب و عقل را در بستر حکمت اسلامی بسط داده و لوازم و جوانب آن را گسترش دهند. 🔹قلب در فرهنگ شرقی، توانایی فرم سازی و نظام سازی ندارد و از سوئی عقل بدون قلب جسد بدون روحی است که توانائی توجه به عواطف، محبت و امور بنیادین انسانی را در زندگی بشر ندارد لذا اینجا بایسته است که دلالتهای بسط حکمت مشرقیه که به دنبال جمع درست و منطقی عقل و قلب است در توضیح انسان و حقوق پی جویی شود. 🔎 📮فکرت، رسانه اندیشه و آگاهی؛ @Fekrat_Net