🔸اگر بخواهیم تاریخی به فرآیند شکل‌گیری این منطقه نگاه کنیم، می‌توان نقطه عطفی را پس از فروپاشی عثمانی برای این منطقه در نظر گرفت. پس از جنگ جهانی اول نوعی ترتیبات که شاید بتوان آن را نظمی منطقه‌ای نامید، در غرب آسیا فروریخت. پس از آن، طرف پیروز جنگ یعنی بریتانیا و فرانسه شروع به تقسیم این مناطق بین خود کردند و مرزبندی‌های غیرطبیعی در این منطقه توسط قدرت‌های خارجی صورت گرفت. 🔹این موجودیت‌های جدید، هویت تاریخی نداشتند و گاها هنوز هم ندارند. این منطقه نه خودش به مرحله بلوغ برای ایجاد نظمی منطقه‌ای رسید، نه قدرت‌های بزرگ اجازه دادند این روند شکل بگیرد. از همین رو است که با بیماری مزمن یا سندروم ناآرامی در غرب آسیا مواجه بوده‌ایم. 🔸غرب آسیا بعد از فروپاشی عثمانی با دخالت‌های مداوم قدرت‌های بزرگ تا به امروز نتوانسته به مفاهمه‌ای پایدار درباره این نظم منطقه‌ای بین بازیگران آن برسد، لذا جنگ‌های متفاوتی را تجربه کرده است. حضور و تاثیر قدرت‌های بزرگ نیز به دلایلی از جمله نفت، از پیشبرد روند طبیعی این مناطق برای رسیدن به نقطه تعادل بین قدرت‌های متفاوت منطقه‌ای جلوگیری کرده است. شاید مهمترین این دخالت ایجاد موجودیتی مصنوعی و نامتجانس با کشورهای منطقه به نام رژیم صهیونیستی در منطقه است. 🔹قسمتی از اهمیت عملیات طوفان‌الاقصی برهم‌زدن این طرح برای نظمی منطقه‌ای است. جمهوری اسلامی ایران نیز اگر می‌خواهد در نظمی که پس از وقایع شکل خواهد گرفت، سهم بزرگتری از تاثیرگذاری و منافع(از جمله توسعه) داشته باشد، چاره‌ای غیر از کنشگری فعال در مقابل طرح غربی-عبری ندارد. در این وضعیت اساسا دوگانه‌ای بین مقاومت و توسعه مطرح نیست. مقاومت پیش‌نیاز نظم‌سازی در منطقه غرب آسیا برای ایران و سایر متحدانش است تا بتواند به توسعه و منفعت بلندمدت برسد. 📮فکرت، رسانه اندیشه و آگاهی؛ 📲وب | ایتا | تلگرام | اینستاگرام | تویتر