حجت‌الاسلام والمسلمین مرتضی آقاتهرانی فرمودند: آقای حاج شیخ هادی مروی از قول مرحوم آیت‌الله حاج شیخ احمد پایانی برای من نقل کردند که: صبح عاشورایی بود و بسیار دلم گرفته بود. از منزل بیرون آمدم و به حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) رفتم و زیارت کردم. ولی باز دلم آرام نگرفت. با خودم گفتم که بهتر است تا به قبرستان ابو حسین بروم. چرا که در روایت آمده است که اگر ناراحت هستی، به قبرستان برو! ما هم به قبرستان ابو حسین رفتیم. در انتهای قبرستان شخصی را دیدم که با سر و پای برهنه ایستاده است. این شخص نظر مرا به خود جلب کرد و به ایشان که نزدیک شدم متوجه شدم که علامه آیت الله سید محمد حسین طباطبایی (اعلی الله مقامه الشریف) هستند. آرام پشت سر ایشان نشستم و دیدم که ایشان مشغول خواندن زیارت عاشورا هستند، زیر آسمان؛ با سر و پای برهنه. هنگامی که زیارت عاشورا به پایان رسید، جلو رفتم و سلام کردم. ایشان جواب مرا دادند و فرمودند: امروز چه روزی است؟ عرض کردم: عاشورا! بار دیگر پرسیدند که امروز چه روزی است؟ متوجه شدم که قصد و غرض ایشان از این سؤال چیز دیگری است. به همین جهت احترام کردم و سؤال را به ایشان بازگرداندم و پرسیدم: آقا امروز چه روزی است؟ جواب دادند: امروز روزی است که زمین و زمان بر حسین (علیه‌السلام) خون گریست. مایل هستی که نشانت بدهم؟ جواب دادم بله. آن زمان هنوز قبرها مثل حالا نبود. خم شدند و از روی زمین یک کلوخ برداشتند؛ آن را مشت کرده و فشار دادند. دیدم همین‌طور از بین پنجه‌های دست ایشان خون به زمین می‌ریزد. 🇮🇷 @DasTanaK_ir | داناب