در موقعى كه عده زيادى از دوستان على عليه السلام آن حضرت را ترك گفتند و به معاويه پيوستند، عمار ياسر چون كوهى استوار به جاى ماند و همه آن مراتب علاقه مندى و ثبات خود را نسبت به مقام شامخ على عليه السلام ابراز نمود.
موقعى كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم حيات داشت، فرموده بود: فئة باغية يعنى گروه ستمكار، عمار را مى كشند و اين مطلب در بسيارى از كتب عامه و خاصه آمده است.
چون روز صفين فرارسيد، عمار حضور على عليه السلام شرفياب شد و عرض كرد: ( (اى برادر رسول خدا! آيا به من اجازه قتال مى دهى؟ ) )
حضرت در جواب فرمودند: ( (خدايت رحمت كند! ) ) بعد از ساعتى دوباره عمار آمد و استجازه نمود. امام عليه السلام همانند اول پاسخ داد. دفعه سوم آمد، در اين موقع على عليه السلام گريست. عمار نظرى به حضرت افكند و گفت: ( (اى اميرالمومنين! امروز آن روزى است كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم براى من توصيف فرموده است. ) )
على عليه السلام از مركب خود پياده شد و عمار را در آغوش گرفت و با او وداع نمود و فرمود: ( (خداوند از خود و از پيامبرت به تو جزاى خير بدهد. تو براى من برادر و مصاحب خوبى بودى. ) )
سپس على عليه السلام و عمار گريستند. عمار گفت: ( (اى اميرالمومنين! قسم به خدا من از تو پيروى ننمودم، مگر با آگاهى و بصيرت. زيرا من از رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم چنين شنيدم كه فرمود: ( (اى عمار! بزودى بعد از من، فتنه اى رخ مى دهد، وقتى چنين شد تو از على عليه السلام و حزب او تبعيت نما كه او با حق است و حق با اوست. ) )
📚 شرح و تفسير دعاى مكارم الاخلاق، ج ۲، ص ۲۷۹.
📚
@DasTanaK_ir | داناب