هدایت شده از عماد
امام خامنه‌ای: «عبا و عمامه جای خودشان را داده بودند به یک دست لباس خاکی همراه با یک چفیه، تردید داشتم که حالا که لباس پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم را کنار گذاشتم و این لباس نظامی را پوشیدم، مصلحت هست یا نه؟ با همان لباس های نظامی راهی تهران شدم تا گزارش مناطق جنگی را به امام بدهم، عبا و عمامه هم برگشته بودند سرجایشان اما روی لباس های نظامی! توی جماران باز کردن بند پوتین هایم، داخل شدنم را طولانی کرد. امام پشت پنجره ایستاده بودند و تماشا می کردند این باز کردن بند پوتین را، لبخندی روی لب های امام نقش بسته بود و نگاهی که انگار کلی حرف داشت، بالاخره هم وقتی وارد شدم، امام با دست زدند پشتم و گفتند: زمانی پوشیدن لباس سربازی در عُرف ما خلاف مروت بود، ولی الان می بینم چه برازنده شماست. از آن روز بود که آن دم مسیحایی تردیدم را به لذتی شیرین برای پوشیدن لباس رزم تبدیل کرد.» https://eitaa.com/joinchat/2700804115Cb7c0563901