🟢 صداقت عجیب یک معتاد! تقاطع یکی از چهارراه‌های شلوغ اصفهان، خمیده و ژولیده ایستاده بود. آقا مهران، خمار و مخمور منتظر بود تا اسکناسی مچاله و سکه‌ای ناچیز کف دستش سنگینی کند. چراغ راهنمایی و رانندگی سر چهارراه، رنگ به سرخی باخت و تابلوی ثانیه‌شمار از عدد ۱۵۰ثانیه کاست. درست در همین لحظه، صدای پسر جوانی از یکی از خودروها شنیده شد:«عمو… عمو… بیا این پول رو بگیر و برای خودت غذا بخر…» آقامهران هم بی‌نا و کم‌جان جلو رفت. پیش از آنکه حرفی بزند، دوربین فیلمبرداری تلفن همراه پسر جوان رو به‌سویش شروع به ثبت کرد. آقا مهران گفت: «نمی‌تونم قول بدم با این پول که بهم می‌دی غذا بخرم؛ الان بیشتر از غذا به مواد احتیاج دارم. قول مثل قسمه! قسم دروغ نمی‌خورم.» بیش از ۱۲میلیون بار فیلم و کلیپ آقا مهران دیده شد و بیش از هزاران خیر و نیکوکار نیز دست مدد به سمت او دراز کردند. فردای آن شب، بر سر همان چهارراه شلوغ سراغش رفتند. ابتدا شام مهمانش کردند و بعد سر و رویش را آراستند؛ سر و رویی که از سال‌ها ناشوری، کبره بسته بود. جایی در همین گپ و گفت‌ها تعریف کرد:«یه بار خیلی لنگ مواد بودم. هزار تومن بیشتر هم نداشتم. همون موقع به خدا گفتم، خدایا خودت گفتی که اگه یکی در راه من و به نیازمند صدقه بدی، چند برابرش رو برمی‌گردونی. حالا من توی اوج نیازم و همه داراییم هزار تومنه که همین هزار تومن رو صدقه می‌دم تا ببینم راست گفتی برمی‌گردونی یا نه. به مولا باورتون نمیشه یه ساعت بعد یه آقایی اومد صد چوق گذاشت جیبم. برای همینه که میگم قول مثل قسم می‌مونه و سر قولاتون وایستید!! 📚 @DasTanaK_ir | داناب