﷽ / آرام باش احمد!
رفته بودم فروشگاه...
یکی از این فروشگاه بزرگا،
اسم نمیبرم تبلیغ نشه براش!
🆔
@dastanak_ir
یه پیرمرد با نوه اش اومده بود خرید.
پسره هی ور ور و غرغر می کرد.
پیرمرد می گفت: آروم باش احمد، آروم باش عزیزم!
جلوی قفسه خوراکی ها، پسره خودشو زد زمین و داد و بیداد...
پیرمرده گفت: آروم احمد جان،
دیگه چیزی نمونده خرید تموم بشه.
دَم صندوق پسره چرخ دستی رو کشید چنتا از جنسا افتاد رو زمین، پیرمرده باز گفت: احمد آروم!
تموم شد، دیگه داریم میریم بیرون!
من بسیار تعجب کرده بودم.
بیرون رفتم بهش گفتم آقا شما خیلی کارِت درسته. این بچه این همه اذیتت کرد فقط بهش گفتی احمد آروم باش!
پیرمرده با قیافه خاصی منو نگاه کرد و گفت: عزیزم، احمد اسم مَنه! اون اسمش سعیده!
ــــــــــــــــ
☑️ هر روز یک داســـتانڪــ در👇
🆔
@dastanak_ir