🕊🌹🕊🥀🕊🌹🕊
#خاطرات_آزادگان
#زنان_آزاده
#قسمت_آخر
من در بیمارستان عراق که بودم با خودم گفتم که احتمالا خیلی زود آزاد میشوم چون متوجه میشوند که برخلاف تصورشان، نیروی مهمی نبودم، اما وقتی من را فرستادند به زندان مرکزی بغداد و چندین ماه در انفرادی بودم، دیگر ناامید شدم و با خودم گفتم من هیچ وقت به ایران برنخواهم گشت و معلوم نیست که این جا من را میکشند، چقدر شکنجه میدهند و ... آن جا فهمیدم که هیچ وقت شانس بازگشت به ایران و دیدن میهنم از نزدیک را نخواهم داشت.
در خصوص شکنجه ها باید بگویم که شکنجهها دو بخش بود، روحی و جسمی. به سخره گرفتن اعتقادات مربوط به شکنجههای روحی میشد و شکنجه با کابل به هنگام بازجویی هم مربوط به شکنجههای جسمی بود. بعضی روزها یکهو میدیدم که نگهبانان زندان با کابل به من حمله میکردند و مرا میزدند و میگفتند حیف که کشتن تو ممنوع است، در غیر این صورت با یک تیر خلاصت میکردیم. بعدها فهمیدم که در آن روز، کشورشان در یک عملیات نظامی شکست خورده بود. به طور کلی، شکنجهها بسیار سخت بود اما خدا کمکم کرد تا صبور باشم و در برابر این شکنجهها مقاومت کنم.
خانم خدیجه میرشکاری بعد از حدود دو سال اسارت و در سالروز آزادسازی خرمشهر یعنی سوم خرداد ۶۱ با اسرای عراقی مبادله می شود و به ایران بازمیگردد.
راوی :
#آزاده_سرافراز
#خدیجه_میرشکار
#یاد_باد
#آن_روزگاران
#یاد_باد
#ایران_حسین_علیه_السلام
#تا_ابد_پیروز_است
#کانال_شهدائی_دشت_جنون
http://eitaa.com/joinchat/338034692Cf72642577b
🌹🇮🇷🥀🕊🥀🇮🇷🌹