دشت جنون
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹 #خاطرات_آزادگان مفقود‌الاثری که آزاده شد #غلامرضا_قائدی #قسمت_هفتم در اتاق‌های 24 متری ح
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹 مفقود‌الاثری که آزاده شد به دلایل مختلف ما را می‌زدند اگر کسی سنش کمی بالا‌تر بود به او اتهام درجه‌داری می‌زدند و به خاطر این که از نظر آنها دروغ گفته بود شکنجه‌اش می‌کردند یا اسرایی که سن‌شان کم بود به اتهام بسیجی امام خمینی شکنجه می‌شدند. بعثی‌ها با بسیجی و سپاهی‌ها مشکل داشتند برای همین خودمان را سرباز معرفی می‌کردیم زیرا آنها متوجه نمی‌شدند متعلق به چه گروهی هستیم. در بین افسرهای عراقی افراد خوب پیدا می‌شدند، افسری بود که او را «سیدعلی» صدا می‌کردیم شیعه و اصل و نسبش به بصره و آبادان ختم می‌شد، می‌گفت که عمو‌زاده‌هایم در خوزستان هستند و خدا کند بتوانیم با آنها رفت و آمد کنیم. 80 نفر در اتاق بودیم و حق صحبت کردن و حق نماز خواندن نداشتیم. حمام وجود نداشت، تا یک سال حمام نرفتم و شپش در اطراف‌مان مانند مورچه رژه می‌رفت. 🥀 @dashtejonoon1🌴🌹