─═┅┅═༅🍃📓📔🍃༅══┅─ 🔘◁بعد از اين كه از دعا فارغ شد، از مسجد بيرون رفت. من با اشتياق تمام به دنبال وى به راه افتادم تا اين كه به مناخ ° محل نگهدارى شتران در كنار شهر‌° كوفه رسيديم. ⛈در آن جا غلامی ‌‌بود كه شتر اين مرد با عظمت را محافظت می‌‌كرد. از غلام پرسيدم: اين مرد كيست؟ جواب داد: آيا از شمائل و سيماى نورانى‌اش او را نشناختى؟ او حضرت زين العابدين، على بن الحسين علیه السلام است. ⚡️وقتى آقا را شناختم، خود را به قدم‌هاى مباركش انداختم و خواستم پاهايش را ببوسم. حضرت با دست‌هاى مطهر خويش مرا از زمين بلند كرد و فرمود: نه! اى ابا حمزه! سجده مخصوص خداوند عزيز و جلال است. عرض كردم: اى فرزند رسول الله! براى چه به اين جا تشريف آورده‌ايد؟ ☄فرمود: براى آن چه كه ديدى! اگر مردم می‌‌دانستند كه نماز خواندن در مسجد كوفه چه فضيلتى دارد، مثل كودكان چهار دست و پا به سوى آن می‌‌شتافتند پـــایـــان قســــمت اول ─═┅═༅𖣔8⃣𖣔༅═┅┅─