امشب یکی شروع کرد به نقد کردن من بر اساس نظر عدهای دیگر. جدای از اینکه حرف من با حرف آنان چه نسبتی دارد از او پرسیدم نظریه عدالتت چیست؟
گفت من نظریه عدالت توزیعی مبتنی بر برابری فرصتها را پذیرفتهام.
میدانستم فقط این لفظ را شنیده و تکرار میکند! اما گفتم عیبی ندارد!
از او خواستم تا آخر گفتگو از نظریه عدالتش عدول نکند!
قبول کرد!
از او پرسیدم اگر در گذشته برابری در فرصت نقض شده باشد طبق نظریه عدالت شما آیا امروز باید برویم و به تعبیر امیرالمومنین علیهالسلام از کابین زنانشان بیرون بکشیم؟
گفت تو امروز فلان کار رو انجام بده، از آنها گرفتن پیشکش!
گفتم مگر قرار نبود از نظریه عدالتت عدول نکنی؟
گفت ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است! (یعنی بیخیال گذشته! از این به بعد را بچسب)
گفتم از نظریه عدالتت عدول کردی و این یعنی از اول هم نمیدانستی نظریه عدالت چیست؟!
گفت اگر یک تحلیل آماری داشتی که فلان سیاست چقدر بر شکاف طبقاتی اثر دارد الآن بحث از نظریه عدالت نمیکردی!
گفتم: عزیزم :)
دیگر به او نگفتم که نظریه عدالت برابری فرصت اساسا کاری به شکاف طبقاتی ندارد!
بیو توییترش را نگاه کردم دیدم اقتصاد خوانده!
آخر چه بلایی است این علوم انسانی ذاتا مسموم...
نفرستید آقاجان
نخوانید آقاجان
شما را به هر که دوست دارید جوانهایتان را به هرکار و رشتهای بفرستید
اما به علوم انسانی خواندن نفرستید...