می خواست برگرده #جبهه بهش گفتم: پسرم! تو به اندازه ی سنّت خدمت کردی بذار اونایی برن جبهه که نرفته اند چیزی نگفت و ساکت یه گوشه نشست😔 وقت #نماز که شد ، جانمازم رو انداختم که نماز بخونم دیدم اومد و جانمازم رو جمع کرد… خواستم بهش اعتراض کنم که گفت: این همه بی نماز هست! اجازه بدید کمی هم #بی_نمازا ، نماز بخونند دیگه حرفی برا گفتن نداشتم☺️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh