4⃣4⃣1⃣
#خاطرات_شهدا 🌷
#شهید_علی_سیفی
✍راوی: دوست شهید
🔹یه روز بعد از ظهر که شبش
قرار بود برای آخرین بار به جبهه اعزام بشه اومد برای سر زدن و خداحافظی.
🔸همین که من رو دید چشمش خورد به پوتین هام.(پوتین های کهنه و پاره ای داشتم)
🔹بعد از سلام و احوال پرسی بهم گفت : پوتین هاتو با پوتینای من عوض می کنی !؟
🔸نگاه کردم و دیدم پوتینهای علی نو و تمیزه ... مثل اینکه یک ساعت قبل از حرف زدن با من بهش پوتین نو تحویل داده بودند.
🔹چون شوخ طبع بود گفتم شاید داره شوخی می کنه. اما نه کاملا جدی بود
🔸گفتم: علی برای چی میخوای این پوتین های منو بگیری؟ خودت که پوتین نو داری؟
🔹چیزی نگفت فقط اصرار داشت که این کار رو انجام بدم.
🔸بعد از اصرار فراوون گفت : عملیات نزدیکه من برم یا شهید می شم یا ... میخوام اگه خدا خواست و شهید شدم با پوتین های کهنه شهید بشم و این پوتینای نو رو لااقل یه نفر دیگه استفاده کنه. اینا برای بیت الماله. نباید به بیت المال ضرر زد. ✌️
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh