7⃣4⃣1⃣1⃣
#خاطرات_شهدا 🌷
💠چگونگی شهادت
🍃از دیشب که عملیات شروع شده بود، با همان غذای اندک نزدیک به ده کیلومتر به جلو رفته بودیم و دوباره هشت کیلومتر به عقب برگشته و تمام انرژی مان از دست رفته بود.
🍃هیچ آب و غذایی هم در آن حین نخورده بودیم. صبح هم که حجم آتش پدرمان را درآورده بود. من و علی و یکی از بچه ها خودمان را روی خاکریز کشیدیم.
🍃هاشم (شهید دهقانی نیا) هنوز توی مرکز روستا حدود 300متری از ما جلوتر بود و داشت با خمپاره60 مقابل دشمن
#مقاومت می کرد. ساعت شده بود 7صبح.
تیربار را به یکی از بچه ها دادم و داشتم نیروها را چینش می کردم تا دشمن نتواند از بغل ما را دور بزند.
🍃همان موقع حدود 15متری هم از علی فاصله داشتم. به یکباره علی از روی خاکریز غلت خورد و آمد پایین . یکی از بچه ها به علی خیلی نزدیکتر بود .
گفتم: ببین علی چی شد؟
با خودم گفتم :چیزی نیست حتما زخمی شده
🍃او بلافاصله نگاهم کرد و گفت : «علی شهید شده!!» اتش سنگینی به روی مان می بارید.خودم را گم کرده بودم و نفهمیدم از کدام سمت به ما شلیک می شود.
🍃علی روی زمین مچاله شده بود و صدایش زدم علی علی . صدای فرمانده گروهانش رو شنیدم که تو بیسیم می گفت# «علی شهید شد».
انگار منگ شدم. با خودم گفتم : «یعنی به همین راحتی؟ اینکه الان پیش من بود!!!»
#شهید_علی_آقایی
#مهندس_شهید_مدافع_حرم
شادی روحش صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh