🌷شهید نظرزاده 🌷
🌺🌻🌸🌺🌻🌸🌸🌻🌺🌸🌻🌺 🌾موقع انتخابات، مسئول صندوق بودم. دست که بلند کرد،✋ آقا مهدی را توی صف دیدم👁 تازه فرما
🌸🌺🌸🌺🍂🍂🌺🌸🌺🌸 🌾رفته بود شمال غرب، مأموریت فرستاده بودندش. 🌾 بعد از یک ماه که برگشته بود اهواز، دیده بود دخترش ، لیلا مریض شده، افتاده روی دست مادرش. 🌾 یک زن تنها با یک بچه ی مریض. 🌾باز هم نمی توانست بماند و کاری کند. 🌾 باید برمی گشت. 🌾 رفت توی اتاق. در را بست. 🌾 نشست و یک شکم سیر گریه کرد.   #شهید_مهدی_زین_الدین🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh