در شرایط ما، منجر به قدرت فرهنگی میشود و البته قدرت فرهنگی نیز قدرت اقتصادی و سیاسی را در بر دارد. ۴. عدالت و مبارزه با فساد محور چهارم راهبردهای گام دوم که جامعیت این نگاه را منعکس میکند، موضوع مهم استقرار عدالت و مبارزه نظامند با فساد و تبعیض و ظلم در حق دیگران است. دلسوخته و دل به خدا سپرده انقلاب درباره اهمیت زیربنایی عدالت و مبارزه با فساد میفرمایند: «عدالت در صدر هدفهای اولیه همه بعثتهای الهی است و در جمهوری اسلامی نیز دارای همان شأن و جایگاه است؛ این، کلمهای مقدس در همه زمانها و سرزمینها است و بهصورت کامل، جز در حکومت حضرت ولیّعصر ارواحنافداه میسر نخواهد شد ولی بهصورت نسبی، همه جا و همه وقت ممکن و فریضهای بر عهده همه بهویژه حاکمان و قدرتمندان است.» ۵. استقلال و آزادی که به تعبیر ایشان «استقلال ملّی بهمعنی آزادی ملت و حکومت از تحمیل و زورگویی قدرتهای سلطهگر جهان است و آزادی اجتماعی بهمعنای حق تصمیمگیری و عملکردن و اندیشیدن برای همه افراد جامعه است؛ و این هر دو از جمله ارزشهای اسلامیاند و این هر دو عطیه الهی به انسانهاست و هیچکدام تفضل حکومتها به مردم نیستند.» آزادی با آزادگی که نوعی رهیدن از خود و دلسپاری به خدای متعال است، منشأ توسعه خیر و نیکی در جامعه میشود. لذا آزادی که نوعی رهیده شدن جامعه از زورگویی و تحمیل و مضیقههای سخت ایجاد کردن در مسیر زندگی است، خود نیازمند تعلیم و تربیت است که درون خود مجدداً عامل تولید سلطه و فشار نشود. ۶. عزت ملی، روابط خارجی و مرزبندی با دشمن است که در این راهبرد بر سه مقوله ملی- بینالمللی تأکید میشود: «این هر سه، شاخههایی از اصلِ «عزّت، حکمت و مصلحت» در روابط بینالمللیاند.» ۷. سبک زندگی و یا همان فرهنگ با دامنه و قلمروهای مهم مورد تأکید قرار میگیرد. با مرور این هفت راهبرد در این سرفصل سعی شد تا ابعاد چند وجهی حرکت بهسمت تمدن نوین اسلامی مورد توجه قرار گیرد.
هدف قرار دادن تمدن نوین اسلامی در همه ابعاد
تعبیر تمدن نوین اسلامی بهنوعی ناظر بر استیناف و بازگشت به سنت اسلامی است که در مسیر تاریخ دچار غبارها و اختلالهای فراوان در بیان و عمل شده است. جدید بودن این تمدن اسلامی نه بهمعنای نوآوری جدید، بلکه بهعنوان غبارروبی از حقیقت اسلام و انطباق آن با اسلامی دوران ظهور است که محوریترین شاخص آن استقرار عدالت، تأمین امنیت، سلامت و فراوانی نعمتهای الهی و برطرف شدن استیلا و زورگویی از جامعه است. جدید بودن آن برخاسته از تبدیل شدن حقیقت اسلام به یک حسرت فردی و اجتماعی است که با «آه» به آن نگاه میشود و دلها در جستوجوی رسیدن به آن است. لذا امری جدید و رو به آینده است. در نگاه تمدنی نوین به اسلام و جامعه، عطش برای زندگی شرافتمندانه و بهحسابآمدن انسان بهعنوان شاهکار خلقت و نه فقط انسان، بلکه نفس گرفتن و زنده شدن طبیعت زندگی و همه موجودات هستی مورد توجه است. رمزگشایی کردن از حقیقت زندگی با ظهور ولیعصر عجلاللهتعالیفرجهالشریف، گونههای زیادی از کیفیت زندگی را به نمایش میگذارد. در روایتی از امام صادق علیهالسلام نقل شده که ایشان در پاسخ به این پرسش که رفتار امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف در دوره ظهور چگونه است، پاسخ دادند که: «چنان میکند که رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم رفتار میکرد، آنچه قبل از او بوده همه را ویران میکند- همانگونه که رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم شالوده دوران جاهلیت را ویران ساخت- و اسلام را از نو آغاز میکند.»
دانشبنیانشدن نظام حکمرانی
تمدن نوین اسلامی یک امر منطقی، عقلانی، حکمتبنیان، ساختنی و شدنی است. دانش و تخصص بنیان مهم و روشن برای همه موفقیتها از جمله نظام حکمرانی کشور است. در واقع به فعلیت درآمدن دانش و بزرگ شدن عرصه نوآوریهای کارآمد و مؤثر مستلزم «دانشبنیان شدن حکومت و نظامها و نهادهای حکمرانی» است. هدفمند بودن دانش و تخصصها، موجب حرکت دانش بهسمت هدف است. لذا مهم است که اهداف متعالی باشد و در مسیر اهداف شیطانی و سلطهآمیز و یا اساساً بهصورت رها و بیهدف حرکت نکند و دانش برای توانایی و بهبود و کیفیت زندگی توسعه پیدا کند. «بهینه شدن علم و دانش» برای تأمین نیازهای اساسی زندگی شامل: تأمین کرامت و شرافت انسانی، محیط زیست سالم (درختها و فضاهای سبز، هوای سلام و آب گوارا)، مسکن مناسب، غذای پاک، امنیت و بهداشت و درمان یک اولویت ضروری و اولیه است. البته تأمین همه این امور در چهارچوب قوانین و مقررات الهی که وجه کمالیافته آن در قرآن کریم ترسیم و تصویر شده است که موجب رشد و کمال جامعه انسانی میشود. از نشانههای دوران ظهور «بلند شدن عقول و دانش بشر» است که در روایات آمده است. امام صادق علیهالسلام در این باره میفرمایند: «علم و دانش ۲۷ حرف است و همه آنچه پیامبران آوردهاند، تنها دو حرف آن است و مردم