متاسفانه درباره موضوع همین نوشتار یعنی ارتباط دانشگاه با جامعه در حوزه تاریخ، در دانشگاه، به جای فکر و برنامه ریزی و اجرا و بهبود مستمر، یا اصلا کاری نمیشود یا به کارهایی برای رفع تکلیف و خالی نبودن عریضه از جمله برگزاری جلسه پرسش و پاسخ با دانشجویان همان دانشگاه و ارائه آمار و گزارش به مقامات بالادستی دانشگاه اکتفا میشود در حالی که اقدامات بهتر و دقیقتری میتوان صورت داد مثلا با همکاری اساتید و دانشجویان رشته های تاریخ و جامعه شناسی در دانشگاههای مختلف و استفاده از ظرفیتهایی چون پایاننامه های ارشد و رساله های دکتری و حتی کارهای کلاسی، مهمترین مسائل، نیازها و اقتضاءات تاریخی جامعه شناسایی شود. به علاوه وضعیت موجود نسبت تاریخ با جامعه باید بررسی و سنجیده شود مثلا دانست که در ده سال اخیر عناوین پایاننامه ها و رساله ها تا چه حد با نیاز جامعه تناسب دارد. سپس برای رسیدن به وضع مطلوب اندیشید و تلاش کرد. یکی از مشکلات و موانع بر سر این مسیر جزیره ای کار کردن و عدم ارتباط گروههای تاریخ دانشگاهها با یکدیگر است. یک مثال در این باره، گروه شیعه شناسی دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه علامه طباطبایی است با دو گرایش تاریخ تشیع و جامعه شناسی تشیع که از باب خودانتقادی یا به تعبیر مرحوم استاد باستانی پاریزی، خود مشت ومالی، بنده به عنوان عضو هیئت علمی این گروه، از فعالیتهای گروه تاریخ در دانشکده ادبیات و علوم انسانی هیچ اطلاعی ندارم و اطلاعاتم از دانشکده علوم اجتماعی نیز بسیار اندک است و سطح روابط علمی بنده با اساتید دانشکده علوم اجتماعی پایین و با اساتید گروه تاریخ نزدیک به صفر است و متقابلا نسبت اساتید آن گروه و آن دانشکده با بنده و گروه ما نیز چنین است.
در انتهای این یادداشت جا دارد از سازمان مطالعه و تدوین کتب دانشگاهی در علوم اسلامی و انسانی (سمت) به جهت فراهم آوردن فرصتی برای تذکر این نکات به خودم و دیگر همکارانم تشکر کنم. به امید آن که در این حد نماند و به اندازه یک قدم در بهبود ارتباط دانشگاه با جامعه در حوزه تاریخ موثر باشد.
منتشر شده در شماره اول نگاه سمت