از آن جا که بنده به عنوان مشاور سردبیر در کنار برنامه حضور داشتم، بر اساس بازخوردهای مخاطبان، به جرئت میتوانم بگویم که سهم این برنامه در انتقال دستاوردهای دانش تاریخ اسلام و تاریخ تشیع به مردم بسیار فراتر از محصولات دانشگاهی مانند انواع کتاب و مقالات علمی پژوهشی و علمی ترویجی بود. متاسفانه در نظام دانشگاه برای ترفیع و ارتقا در کنار آموزش، ملاک همین کتابها و مقالات تخصصی است و حضور در یک برنامه تلویزیونی سهم اندکی در فرایند ترفیع و ارتقا میتواند داشته باشد. به علاوه قلم زدن در روزنامه ها و مجلات عمومی فاقد امتیاز است. به نظر میرسد در این سیاستهای غیر مشوق در ارتباط با مردم و حتی بازدارنده باید بازنگری شود. استاد تاریخ دانشگاه باید هر از گاهی که کتابی جدید منتشر میشود که نسبتی با تاریخ دارد و به هر دلیلی مورد توجه مردم قرار میگیرد، باید در جلسات نقد کتاب شرکت کند و دیدگاه خود را با مردم به اشتراک بگذارد و اگر انحرافی هست تذکر دهد. اگر کتاب مناسبی منتشر شده و چنان که باید و شاید دیده و خوانده نشده به دانشجویان و به عموم مردم معرفی کند. استاد تاریخ نباید دائم سرش در تاریخ هرودوت، تاریخ طبری و تاریخ عثمانی اسماعیل حقی‌ اوزون‌ چارشلی باشد بلکه باید رمان تاریخی هم بخواند و اگر خوب است معرفی کند و اگر اشکال دارد نقد کند و اگر ضعیف است تذکر دهد. بخش قابل توجهی از تصورات تاریخی مردم را مجموعه های تلویزیونی و فیلمهای تاریخی شکل داده اند. از این رو اساتید تاریخ از این عرصه هم نباید غفلت کنند. متاسفانه اساتید تاریخی که وقت میگذارند و درباره مجموعه های تلویزیونی و فیلمهای تاریخی قلم میزنند یا صحبت میکنند بسیار اندک هستند. البته عرصه نقد رمان و نقد فیلم نیازمند کسب دانش و مهارت و شناخت این میدانهای هنری است نه این که استاد تاریخ توقع کند که یک فیلم تاریخی باید منطبق بر منابع تاریخی ساخته شود و از عنصر خیال حداقل استفاده را کرده باشد. علاوه بر نکات پیش گفته، استاد تاریخ باید عرصه های جدید دانش تاریخ مانند تاریخ اجتماعی، تاریخ فرهنگی و تاریخ اندیشه را بشناسد. «تاریخ اجتماعی» یکی از گرایش‌های تاریخ است که حوزه وسیعی از جلوه‌های مختلف زندگی و فرهنگ انسان گذشته را بررسی می‌کند و به مطالعه ساختار، فرآیند و برآیند کنش آدمی می‌پردازد. این بخش از مطالعات تاریخی پس از توجه بیش از حد به تاریخ سیاسی که در برگیرنده تاریخ فرادستان و حکومت‌گران است، بیشتر به تاریخ فرودستان و نقش اجتماعی آنان توجه کرده است. در واقع در تاریخ اجتماعی به جای «شاهنامه نویسی»، «مردم نامه نویسی» صورت گرفته و به جای تاریخ جنگها و اراده ها و اعمال مردان بزرگ، به تاریخ زندگیها و رفتارهای مردم عادی جامعه توجه شده است. البته تاریخ اجتماعی نوین که حدود نیم قرن سابقه دارد با داده پردازی و تحلیل همراه است و با جمع آوری مقداری اطلاعات درباره نحوه زندگی مردم که اصطلاحا به آن «تاریخ کاسه بشقابی» میگویند بسیار متفاوت است. اگر مهمترین فایده تاریخ را عبرت و عبرت را استفاده از تجارب مثبت و منفی گذشتگان در عرصه های مختلف بدانیم، مورخ فعال در تاریخ اجتماعی، عبرت پژوهی است که از مردم برای مردم مینویسد. یعنی همان کاری که کمتر انجام شده است اما باید بشود. استادم حجت الاسلام دکتر رسول جعفریان در یادداشتی با عنوان «چرا باستانی پاریزی یک مورخ موفق بود!؟»، از میان مورخان معاصر ایران، آثار مرحوم استاد محمد ابراهیم باستانی پاریزی را مصداق «تاریخ مردم» دانست. اگرچه شاید تاریخ پادشاهان و سران و فرماندهان و ملکه ها برای مردم جذابتر است اما تاریخ مردم برای آنان مفیدتر است چون تجربه گذشتگان در عرصه های مختلف مانند خوراک، پوشاک، اوقات فراغت و سایر مسائل زندگی روزانه و نیز سبک زندگی آنان را پیش چشم وی قرار میدهد. در تاریخ فرهنگی و تاریخ انگاره حتی به تاریخ ذهنیتها نیز پرداخته میشود. مورخ فعال در این عرصه ها نه تنها میتواند ذهنیتهای تاریخی غلط جامعه خود را اصلاح کند بلکه میتواند ذهنیت سازی ایجابی کند. در تاریخ اندیشه نیز به تاریخ یک باور یا یک اندیشه و سیر تحول و تطور آن پرداخته میشود. مورخ فعال در این حوزه اگر خود را با دیگر مهارتهای لازم مجهز کند، میتواند یک گام فراتر از توصیف گذشته و حتی تحلیل آن بردارد و مبتنی بر دانش تاریخی خود به تولید اندیشه و نظریه بپردازد. البته موفقیت در عرصه تحلیل و نظریه پردازی و خروجی گرفتن از آن برای مردم، نیازمند رویکرد بین رشته ای است و مورخ باید حسب نیاز پژوهش خود به دانش های مختلف مانند اقتصاد، علوم سیاسی، جامعه شناسی، روانشناسی، فقه، حقوق، ادبیات و ... مجهز شود به علاوه با اساتید این رشته ها در حال تعامل باشد. اتفاقی که متاسفانه کمتر می افتد و اساتید تاریخ با همدیگر بسیار کمتر از حد انتظار، گفتگو و همکاری میکنند تا چه رسد به اساتید دیگر رشته ها.