eitaa logo
روزنه
6.4هزار دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
2.3هزار ویدیو
264 فایل
دریچه ای به تاریخ، سیاست و اندیشه دینی معاصر ارتباط با ادمین @M_shahidani
مشاهده در ایتا
دانلود
جهالت یا تجاهل؛ مسأله این است! نقدی بر اظهارات تحریف‌آمیز اخیر پیرامون حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر محمدرضا جباری @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 بازتأملی در مفهوم (ثُمَّ يَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِي كُلِّ مَرَّةٍ) مورد استناد جناب حسن روحانی! 🔹در خصوص آيه 55 و 56 سوره مبارکه انفال (إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الَّذِينَ كَفَرُوا فَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ الَّذِينَ عَاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ يَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِي كُلِّ مَرَّةٍ وَهُمْ لَا يَتَّقُونَ) که هر از گاهی مورد استناد آقای روحانی برای توجیه اصرارشان بر با قرار می گیرد چند نکته شایان ذکر است: 1. این آیه در سوره انفال است که پس از غزوه بدر در رمضان سال دوم هجری نازل شد. تاریخ نزول این سوره و این آیه مهمترین دلیل بر ابطال استفاده‌ای است که جناب روحانی تلاش دارد از این آیه بنماید توضیح آن که، مفسران، این آیات را ناظر به پیمان رسول خدا ص با قبائل سه گانه یهود در مدینه می دانند؛ یعنی قبائل بني قينقاع و بي نضير و بنی قریظه. و در هنگام نزول این آیات، هنوز نقض عهدی از جانب این سه قبیله صورت نگرفته بود؛ و اولین نقض عهد، توسط یهود بنی قینقاع و پس از غزوه بدر و نزول این آیات صورت گرفت که منجر به مجازات و اخراج آنان از مدینه شد و نه تجدید پیمان. 2. با توضیحی که گذشت، روشن شد که مراد از جمله (ثُمَّ يَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِي كُلِّ مَرَّةٍ) آن است که شان و دأب كفار، نقض عهد است؛ نه آن که آنها نقض عهد کرده‌اند و رسول خدا ص مجددا با آنان تجدید عهد کرده است. این معنا نه از آیه قابل استفاده است و نه از و نه از . 3. جالب آن که مفسران بزرگی همچون شیخ طوسی و شیخ طبرسی به نکته‌ای که عرض شد تصريح کرده و فرموده‌اند: جمله (ثُمَّ يَنْقُضُونَ ) عطف مستقبل بر ماضی است تا این معنا را برساند که شان و بنای کفار، نقض عهد در آینده است پس از هر پیمانی که ببندند: (وقوله تعالی " ثم ينقضون " عطف المستقبل على الماضي ، لأن الغرض أن من شانهم نقض العهد مرة بعد أخرى في مستقبل أوقاتهم بعد العهد إليهم؛ التبيان في تفسير القرآن، شیخ طوسی، ج5 ص143/ التفسير مجمع البيان ، شیخ طبرسی، ج4 ص 483). نتيجه آن که این آیه، به هیچ وجه دلالت بر آن ندارد که کفار مجال آن را یافته‌اند که هر بار نقض پیمان کنند و رسول خدا ص نیز مجددا با آنان پیمان بسته باشد. 4. نکته شایان توجه دیگر آن که آيات بعد به روشنی، مفهومی که گذشت را تایید می‌کند. در آیه 58 می فرماید: (وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيَانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَى سَوَاءٍ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ). در این آیه نمی فرماید اگر کفار خیانت کردند پیمان را به سویشان بیفکن، بلکه می‌فرماید: حتی اگر خوف و احتمال عقلائی از نقض پیمانشان داشتی این کار را بکن. ▫️حال، جناب روحانی باید پاسخ دهد که؛ 🔻با توجه به نزول این آیات در سال دوم و در زمانی که هنوز نقضی صورت نگرفته، بنابر تفسیر ایشان از این آیات، نعود بالله رسول خدا ص دستور آیه 58 را نه یک بار بلکه مکرراً زیر پا نهاده، زیرا نه تنها با خوف از خیانت کفار، پیمان را به سویشان نیفکنده، بلکه صبر کرده تا آیا مکررا نقض کنند و رسول خدا ص نیز مکررا تجدید پیمان کند!!! 5. آخرین نکته آن که از توضیحات یاد شده روشن شد که دیدگاه نقل شده از برخی مفسران همچون مجاهد(التبیان، ج 5 ص 143)، مبنی بر این که مراد از آیه 56 يهود بني قريظه هستند که با وجود پیمان با رسول خدا ص ، آن را در سال پنجم و در غزوه خندق نقض کردند، ناصواب است؛ چرا که آیه در سال دوم نازل شده است و نه در سال پنجم. 🔹و اما دیدگاه برخی دیگر مبنی بر آن که مراد از آیه، نقض پیمان توسط یهود بني قريظه در یاری رساندن به مشركان در غزوه بدر است نیز کاملا مردود است، چرا که غزوه بدر به طور ضربتی اتفاق افتاد و مشرکان مکه بلافاصله با شنیدن خبر در خطر بودن کاروان تجاری، به سوی بدر حرکت کردند و هیچ گونه تماسی بین آنان و یهود بني قريظه در مدينه گزارش نشده است. 6. و در پایان، گفتنی است هرگونه تلاش برای بر این آیه، تلاشی است بی حاصل؛ چرا که، آنچه که تاریخ از عملکرد و سيره رسول خدا(ص) گزارش کرده، شدت و غلظت بر كفار، و اجرای حکم مجازات پس از نقض پیمان است و نیز در تاریخ رسول خدا(ص) گزارش نشده که تأییدی بر دیدگاه جناب روحانی باشد. لذا ایشان را به قرائت آيات پس از آیه 56 انفال و نیز مطالعه دقیق تاریخ اسلام لاسيما غزوات بنی‌قینقاع و بنی‌نضیر و بنی‌قریظه و فتح مکه . و آن که بر مفهوم مدنظرشان بر آیه، از سر باشد و نه !!! @rozaneebefarda
وقتی سرپرست جدید مؤسسه تنظیم و نشر به حوزه قم درس انقلابی‌گری می‌دهد! ▫️جناب آقای کمساری، که در دیماه۹۹ بعنوان جایگزین انصاری انتخاب شده، بعد از دیدار با مدیر حوزه قم و ریاست جامعه مدرسین، چنین نوشته است:👇 ⭕️امروز و در نهمین روز از اسفند ۹۹،به اتفاق جمعی از معاونین و مدیران موسسه،به قم آمدیم و با هدف برقراری تعاملات کاری با نهادهای حوزوی، جلساتی با مدیر محترم حوزه‌های علمیه آیت‌الله اعرافی و رئیس محترم جامعه مدرسین قم آیت‌الله الله حسینی بوشهری داشتیم. در این جلسات بر لزوم انجام کارهای علمی و فرهنگی جهت و اندیشه های امام خمینی ره در تاکید و زمینه بررسی شد. بی شک حوزه های علمیه بخصوص ، تنها زمانی می توانند از خطر مصون بمانند که به آراء و اندیشه های امام باشند. ، حوزه تراز اندیشه امام است وگرنه با نمی‌توان مدعی بود! 🔶حاشیه روزنه حوزه علمیه قم، در گام نخست انقلاب اسلامی، وفاداری خود را به امام و انقلاب اسلامی اثبات کرده و در گام دوم، پرچم مبارزه با ، با هدایتگری بزرگان و مجاهدت‌های طلاب جوان، برافراشته تر از هر زمان دیگری است. آقای کمساری بجای آنکه به قم درس انقلابی‌گری و وفاداری به امام بدهد، بهتر است نگاهی به کارنامه مخدوش مجموعه تحت مدیریتش بیندازد! شاید فقط مرور برای قضاوت در مورد میزان وفاداری این جماعت به امام کافی باشد! فعلا که و و ، بالانشین مؤسسه نشر آثار امام شده‌اند! @rozaneebefarda
💥به همت موسسه حضرت صاحب الامر (عج) نشست دوم از ویژه برنامه سالگرد صدور بیانیه گام دوم با موضوع: "بازخوانی تطبیقی منشور روحانیت و بیانیه گام دوم" با ارائه اساتید معزز حجج اسلام: سلامی، توسلی و مرادپور برگزار شد. ▫️فایل‌های مرتبط را در کانال مناط ببینید: @manaatt @rozaneebefarda
سوره مظلوم انفال! نقدی بر یادداشت‌های اخیر سروش محلاتی علی مهدیان @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 🔹مدتی قبل جناب روحانی آیه ۵۶ انفال را اینطور تفسیر کرد که ثم ینقضون عهدهم فی کل مره... یعنی دائم دشمن عهد میشکسته و پیامبر دوباره عهد میبسته چون صلح طلب بوده. صلح طلب بودن یعنی با نقض کننده پیمان دوباره عهد ببندیم!؟ این که نه شاهد تاریخی دارد نه از متن آیه استنباط میشود. پیامبر در جبهه های مختلف با دشمنان متفاوت عهد میبسته و هر بار هم آنها بودند که نقض میکردند. معنای فی کل مره این است نه آنچه ایشان استنباط کردند. علت یابی چنین خطایی در فهم آیه قرآن و سیره پیامبر اکرم البته بحث مستقلی لازم دارد. 🔹اما دوباره چندی پیش جناب سروش محلاتی تفسیری از آیه ۵۸ سوره انفال ارائه دادند آیه این بود که وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيَانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَىٰ سَوَاءٍ ۚ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْخَائِنِينَ ایشان معتقد بودند از باب «امر عقیب حظر»، فعل «فانبذ» دلالت بر وجوب ندارد بلکه دلالت بر جواز دارد و حق را ثابت میکند نه تکلیف. به این معنا که اگر دشمن نقض عهد کرد تو میتوانی نقض عهد کنی نه اینکه باید چنین کنی.حالا اینکه از حکم جواز به حق برسیم بحثی دیگر است که میگذرم. 🔹اما آیه اساسا درباره وظیفه و تکلیف دستگاه حاکمیت و ولایت است. تعبیر تخافن هم نشان میدهد نقض عهد توسط دشمن نشده بلکه نشانه هایی معقول در نقض عهد دشمن محقق شده. «نبذ عهد» هم غیر از «نقض عهد» است. نبذ عهد یعنی اعلام به دشمن که این عهدنامه بی ارزش و ملغی است. و نقض یعنی عمل نکردن به مفاد آن. باید توجه کرد بین اصل معاهده و عمل به آن باید فرق گذاشت. اصل معاهده یک قرار دوطرفه است عمل به آن اجرای مفاد آن توسط طرفین است. 🔹جناب سروش محلاتی دو اظهار نظر دارند؛ در اظهار نظر اولی تفاوت نبذ و نقض را توجه نکرده و استنباط کرده که اگر فقها گفته اند نقض عمل عهد جواز دارد از باب امر عقیب حظر است. اولا اینکه امر بعد از حظر دلالت بر اباحه کند محل اشکال است؛چراکه حداکثر حظر ما قبل امر شک در قرینیت موجود ایجاد می‌کند و کلام را مجمل می‌کند. اجمال کلام هم یعنی نمیدانیم الزام هست یا نه و این یعنی نیاز به قرائن بیشتری وجود دارد و الا اصل عملی حاکم است. 🔹مثلا از جمله قرائن این است که نگاه کنیم در کلام متکلم وقتی امر انجام میشود بیشتر دلایل و علل بر عدم موضوعیت متعلق نهی و حظر ارائه شده یا در مفید بود متعلق امر؟ اگر اولی باشد ظهور در جواز و اباحه رخ میدهد و نفی حظر.اما اگر دومی باشد ظهور در الزام بیشتر است.اگر هم قرائن کافی نبود بیان مجمل میماند. در این آیه قران قرائن در لزوم نبذ وجود دارد از جمله اینکه لسان آیه نوعی توبیخ رفتار دشمن و مقابله به مثل در مقابل دشمن عهد شکن است بعلاوه که در انتهای آیه هم بحث از این است که بنا است عدم محبوبیت خائنین نزد خداوند با این حکم ظهور و بروز پیدا کند. لذا برداشتن حظر موضوعیت ندارد بلکه تحقق نبذ است که مورد توجه شارع است. ▫️اینکه «نقض عملی» وجوب ندارد بلکه جواز دارد، نیز از باب امر بعد از حظر نیست. بلکه لازمه نبذ این است که حق نقض عملی وجود داشته باشد. اگر اظهار نظر دوم جناب سروش محلاتی را ببینیم ایشان متوجه تفاوت نقض و نبذ شده و آنجا میگوید وجوب نبذ داریم نه نقض. آن وقت سوال این است که پس با آن استدلال امر عقیب حظر چرا اینجا حکم به ترخیص نمی‌کند؟ 🔹البته تطبیق اما تخافن در مورد برجام میشود شواهد و قرائن دوران اوباما و الا در زمان ترامپ که اساسا رسما نقض عهد توسط او اعلام شده بود. که به طریق اولی باید نبذ انجام میشد. ▫️اما یک نکته مهم دیگر اینکه این امر آیا امتثالش فوریت دارد یعنی واجب فوری است؟ به نظر میرسد که چنین نیست بلکه زمان امتثال آن دائر مدار مصلحت جبهه حق است که دستگاه حاکمه تشخیص میدهد. پیش از این هم رهبری گفت آتش زدن برجام بعد از آنکه دشمن آن را پاره کرد، لازم است اما زمانی این واجب را انجام میدهیم که به مصلحت باشد. ▫️ظاهر بیان رهبری در دیدار با مجلس خبرگان نشان میداد که در زمان امتثال «نبذ عهد» بین رهبری و دولت تفاوت نظر وجود دارد ولو او با تصمیم دولت همراهی کرده ولی به لحاظ زمانی موافق این میزان تاخیر نبوده. پیش از این نیز درباره اصل قرار داد برجام ایشان دستگاه دیپلماسی دولت را متهم به عجله و تسرع در قرارداد کردند. یعنی با دولتی مواجهیم که به عقیده رهبری در بستن قرار داد عجله کرده و در نبذ قرار داد در مقابل دشمن تاخیر دارد. برای رهبری یک صدا بودن کل دستگاه تصمیم گیری کشور در مقابل دشمن یک مصلحت مهم است، لذا مدارای با سستی و تاخیر مسوولین میتواند ریشه در این نکته داشته باشد. 🔹به هر حال تفسیرهای عجیب و غریب آیات سوره انفال توسط دستگاه حوزوی جریان غربگرا قصه پرغصه ای ست که باید در جای خود به آن رسیدگی کرد. @rozaneebefarda
تصمیم پیرامون در مجمع به جای حساسی رسیده است. اظهارنظر بزرگان و نخبگان پیرامون تبعات تصویب آن، قطعا و حتماً مؤثر است. @rozaneebefarda
فرافکنی و فرار از پاسخگویی در یادداشت سوم سروش محلاتی! @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 تعهدات پس از نقض! ✍️محمد سروش محلاتی ❓سخن درباره تعهدات پس از نقض عهد بود و اینکه پس از آن، نقض متقابل واجب است یا جایز؟ حق است یا تکلیف؟ حالا با نگاه سومی به سراغ مسئله می‌رویم: وقتی دشمن نقض عهد کرد و پیمانی را رها نمود، تعهد ما در قبال آن عهد و قرارداد پایان می‌پذیرد ولی آیا نقض عهد آنان، پایان وظایف اخلاقی و شرعی ماست؟ و آیا دیگر هیچ تعهد و تکلیفی در برابر پیمان شکنان نداریم؟ شاید پاسخ انقلابی‌نمایان در این باره مثبت باشد ولی خردمندان (یا همان اولوا الالباب) پاسخ دیگری دارند! در اینجا برای روشن شدن پاسخ، یک نمونه قرآنی و یک نمونه فقهی ذکر می‌شود: ✅مهلت به پیمان شکنان قران می‌فرماید: پس از نقض عهد دشمنان باید به آنها فرصت دهید تا در زمان و مجال مناسب فکر و تصمیم گیری کنند. آنها هرچند در نقض پیمان مقصّرند ولی شما نباید همه چیز را خاتمه یافته تلقی کنید، دست نگهدارید و به آنها مهلت دهید: آغاز سوره برائت با همین اعلام مهلت چهار ماهه به مشرکانِ پیمان شکن است «فَسِيحُوا فِي الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ» علامه طباطبائی در ذیل آن می‌گوید: خداوند به برائت اکتفا نکرده بلکه تا چهار ماه، فرصت تحقیق و بررسی به آنها داده تا از "آزادی فکر" برخوردار باشند و در این مدت "امنیت" آنها تامین میشود(المیزان، ج۹، ۱۸۸و۱۴۸) شگفت‌آور است که گروهی مشرک باشند و سابقه قتل و جنایت در کارنامه خود داشته باشد و پیمان خود را هم با خیانت نقض کرده باشد، باز هم چند ماه برای فکر کردن و تصمیم گیری آزادی کامل در جامعه داشته و هر کجا بخواهد برود و کسی متعرض او نگردد!! «فَسِيحُوا فِي الْأَرْضِ»، فرصتی که در بسیاری از نظامها حتی برای شهروندان متخلف و یا معترض وجود ندارد!! آیا از خصمِ پیمان شکن، جواب سریع و اقدام مثبت فوری خواستن و با ضرب الاجل کوتاه، از همان حداقل فرصت مشرکان هم برای فکر و مطالعه دریغ داشتن، منطبق با منطق قرانی و حکمت فرقانی است؟ ✅امنیت سفیران پیمان شکن فقه اسلامی می‌گوید: اگر نمایندگان و سفیران دولت بیگانه نقض عهد کرده و مرتکب جرائم سیاسی شوند مثلا در کشور اسلامی اقدام به جمع آوری اسناد و مدارک محرمانه کنند و با به جاسوسی بپردازند و یا به جاسوسان پناه دهند و با این کارها قرارداد هدنه و همکاری را نقض کنند، مورد تعقیب و مجازات قرار نمی‌گیرند و به سلامت در اختیار دولت متبوع خود قرار می‌گیرد!! نه میتوان به محل آنها هجوم آورد و نه می‌توان آنها را در حصر و حبس قرار داد و نه .... این فتوای شیخ طوسی است: «اذا زال عقد الهدنة لخوف الامام نظر فیما زال به فان لم یتضمن وجوب حق علیه مثل أن آوی لهم عینا رده الی مأمنه و لا شیء علیه»(المبسوط، ج۲، ص۵۹) علامه حلی هم همین فتوی را با ذکر مثالهای بیشتر مورد تایید قرار داده است(منتهی المطلب، ج۱۵، ص۳۷۹) این نظر، نه از سوی یک عالم متجدد و به منظور همراهی با کنوانسیونهای بین المللی بلکه فتوایی از سوی بزرگترین فقهای امامیه مثل شیخ طوسی و علامه حلی است. آیا این نظرات برای ما باورکردنی است و یا بدنبال فقهی هستیم که همه این ارزشها را بدور افکند؟! پس نقض عهد بیگانگان، پایان همه مسئولیتهای ما نیست و اگر یک وظیفه در ابقای آن عهد به پایان می‌رسد ولی چه بسا وظایف دیگری همچنان پایدار و برقرار است. در قرآن و در فقه، خواندنی‌های زیادی وجود دارد که برایمان نمی‌خوانند ولی ما باید بخوانیم. @rozaneebefarda
روزنه
یادداشت جدید #سروش_محلاتی؛ عقبگرد علمی یا تاکتیک جدید برای فرار از نقدها؟! 👇 🟢دستور قرآن به رها کرد
بازتاب دیدگاه های مخاطبان روزنه/1 🔸مصباحی: سلام علیکم در مورد یادداشت دوم آقای سروش محلاتی: در فقه و همچنین تجربه‌ی عینی و تاریخی این مسلم است که حکومت و سیاست صحنه‌ی تزاحم‌هاست و نقش ولی امر در اغلب موارد، کشف مصالح اهم و تقدیم آن‌ها بر مصالح مهم در موارد مختلف تزاحم است، نه صرفا کشف و استنباط حکم اولی. بنابرین، استنباط حکم اولی وجوب از آیه‌ی شریفه، باعث سلب اختیار ولی‌امر نمی‌شود. بحث در این است که به عنوان اولی، حکم بقا در تعهد یک‌طرفه چیست، و این قابل جمع است با این که در مواردی به خاطر تزاحم با مصلحت اهم، ولی امر تشخیص دیگری داشته باشد. فلذا محل بحث، دوران بین «حق» یا «تکلیف» ولی‌امر نیست، بلکه دوران بین وظیفه‌ی او در مرحله‌ی اول، و وظیفه‌ی او در فرض تزاحم با مصلحت اهم است. چه اینکه وقتی هم از «حق» ولی‌امر صحبت می‌کنیم، منظور حق شخصی و دلبخواهی او نیست، بلکه آن‌جا هم «مکلف» به رعایت مصلحت جامعه‌ است. نکته‌ی دوم این که ایشان نگران لوث شدن مسائل دینی بابت اسناد افعال عباد به شریعت هستند، این حرف زیباست، اما ابعاد خطرناکی دارد که در نهایت به نفی تکلیف‌گرایی می‌انجامد و موجب انسداد باب اجتهاد و استنباط می‌شود و ... نمی‌خواهیم به آن ابعاد بپردازیم در این مجال، اما اجمالا این مقدار یعنی «مقابله با مثل نسبت به دشمن» یک امر عقلایی (بلکه اصل رفتاری شایع در میان حیوانات) است؛ ما منتظر دین نبودیم تا به ما مقابله به مثل یاد بدهد؛ فلذا از جهت اسناد «اصل مقابله به مثل» به شارع مقدس، ایشان نگران نباشند، آبروی شریعت بدین قدر نرود. نکته‌ی سوم این‌که بله، به ما فراخوان دادند، عقل و وجدان و حافظه‌ی تاریخی به ما فراخوان داده‌ تا به مدعیان استقلال حوزه یادآوری کنیم این چنین مبتذل و تکلف‌آمیز و مغشوش، فقاهت را به پای اشتباه فاحش حسن روحانی و جواد ظریف به مسلخ نبرند. تاریخ از یاد نمی‌برد کسانی که هزاران تهمت و افترا به مرحوم آیةالله مصباح زدند به خاطر حمایت ایشان از برخی افراد (در زمان استقامت و در راه مستقیم بودن آن افراد) حالا خودشان در وقتی که دولت اعتدال رکورد منفور بودن دولت‌ها پس از انقلاب را زده است، این‌چنین علیه رهبری به دفاع از اشتباه تاریخی دولتمردان برخاسته‌اند. @rozaneebefarda
تفقه حزبی و عبور از تعهدات فقهی و اصولی نقدی جدید بر یادداشت جدید سروش محلاتی اختصاصی/ محمدعلی شیرازی @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 [صفحه 1 از 5] جناب آقای محلاتی در متن دومی که در حساب شخصی منتشر کرد بدون پاسخ به اشکالات سابق مطالب دیگری را برای اثبات سخنان خود مطرح کرد. برداشت‌های مختلفی از عدم پاسخ‌گویی وی می‌توان داشت از جمله: نبود پاسخ متقن، تکبر علمی، عدم اعتقاد به گفت و گوی منطقی و روشمند و... که ما در این مجال قضاوت را به مخاطبان فاضل و هوشمند واگذار می‌کنیم. آقای محلاتی به طور خلاصه در یادداشت دوم خود سه ادعا را مطرح کرد: 1. « فانبذ الیهم » صرفا به معنای اعلام نقض عهد است و نه نقض. در نتیجه حتی اگر قائل به دلالت الزامی این آیه بشویم باز هم دلالتی بر وجوب نقض ندارد. 2. ذیل آیه شریفه (« إنّ الله لایحبّ الخائنین » ) مفید لزوم اعلام است و نه لزوم نقض. 3. مقابله به مثل بر اساس قاعده « فمن اعتدی علیکم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم » الزامی نیست. ما در سه بخش به ادعای آقای محلاتی پاسخ می‌دهیم. بخش اول: معنای « فانبذ الیهم » آقای محلاتی در یادداشت خود ادعا کرد: «... «فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ» بمعنی لزوم اعلام و یا متضمن اعلام خبر است (شیخ طوسی، النبذ: "القاء الخبر" التبیان، ج۵، ص۱۴۵)...» در نتیجه :«... آیه اساسا درمقام بیان "حکم نقض" (وجوب یا جواز) از سوی پیامبر(ص) نیست بلکه آیه در مقام بیان آن است که پس از آشکار شدن علائم خیانت از سوی دشمنان، پیامبر نباید بدون اعلام به دشمنان از پیمان بیرون بیاید...» اما آیا « فانبذ الیهم » صرفا به معنای اعلام خبر است و به معنای نقض و طرح عهد نیست؟ در این خصوص سه معنا می‌تواند فرض شود: صرف نقض عهد، صرف اعلام نقض عهد، نقض عهد همراه با اعلام. تفاوت معنای دوم و سوم واضح است. معنای دوم معنایی بسیط و یک جزئی و معنای سوم مرکب از نقض عهد (به صورت عملی) و اعلام آن (به صورت اخباری) است. در این زمینه ابتدا به معنای لغوی « نبذ » (فارغ از متعلق آن) خواهیم پرداخت سپس « نبذ العهد » را بر اساس قول لغویین و مفسرین، اصول بلاغی و مشابهت‌یابی در آیات دیگر قرآن کریم پی خواهیم گرفت. « نبذ » در اصل لغوی به معنای « طرح » و «القاء» و انداختن چیزی است.(العین ج8 ص191، تاج‌العروس ج5، ص401-399، المحیط فی اللغة ج10، ص88، صحاح ج2، ص571، معجم مقائیس ج5 ص380، مصباح‌المنیر ج2، ص590، مجمع‌البحرین ج3 ص189) از تصریحات لغویون استفاده می‌شود که « نبذ العهد » معنایی ترکیبی دارد و به معنای نقض عهدِ همراه با اعلام است. فیومی در مصباح می‌نویسد: « (نَبَذْتُ) العَهْدَ إِلَيْهِمْ نَقَضْتُهُ » که دلالت صریحی بر معنای نقض کردن عهد دارد. او با پذیرش این معنا، آیه « فانبذ الیهم » را به همین معنا عطف می‌کند و می‌گوید: «وَ قَوْلُهُ تَعَالَى (فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلى سَواءٍ) مَعْنَاهُ إِذَا هَادَنْتَ قَوْماً فَعَلِمْتَ مِنْهُم النَّقْضَ لِلْعَهْدِ فَلَا تُوقِعْ بِهِمْ سَابِقاً إِلَى النَّقْضِ حَتَّى تُعْلِمَهُمْ أَنَّكَ نَقَضْتَ الْعَهْدَ فَتَكُونُوا فِى عِلْم النَّقْضِ مُسْتَوِينَ ثُمَّ أَوْقِعْ بِهِمْ»(مصباح‌المنیر ج2 ص590) که در این فقره هم به اعلام نقض عهد اشاره می‌کند (... حتی تُعلِمهم) و هم به اصل نقض عهد (...ثم أوقع بهم) @rozaneebefarda ادامه👇🏽