هدایت شده از جرعهجرعه
- «من از روز #هفدهم_شهریور سال ۱۳۵۷ خاطرهای در ذهن دارم. قبل از آنکه این حادثهی خونبار در تهران اتّفاق بیفتد، سیاست رژیم ستمشاهی به دنبال این بود که مبارزان و به تبع آن، ملت ایران را به #تندرو و کندرو، #افراطی و #معتدل تقسیم کند. این، نکتهی خیلی قابل توجّهی است که امروز مثل آیینهای، همهی عبرتها را به ما درس میدهد. کسی که روزنامههای آن وقت و اظهارات مسئولان رژیم ستمشاهی را مطالعه میکرد، میفهمید که اینها میخواهند کسانی را که در مقابل آنها هستند و مبارزه میکنند، از هم #جدا_کنند. عدّهای را که طرفداران و علاقهمندان مخلص #امام بودند و راه امام را علناً اظهار میکردند، به عنوان تندرو و افراطی و متعصّب معرفی میکردند. در مقابل اینها هم، بعضی از کسانی را که علاقهمند به مبارزه بودند، ولی خیلی جدّی در آن راه نبودند، یا جدّی بودند، ولی دستگاه آنطور خیال میکرد اینها جدیتی ندارند، به عنوان افرادی که معتدلند و با اینها میشود مذاکره و صحبت کرد، معرفی میکردند. من در آن روز این #احساس_خطر را کردم. آن زمان من در جیرفت تبعید بودم. شاید روز چهاردهم یا پانزدهم شهریور بود،» «نامهای ... از جیرفت به آقای #شریعتمداری نوشتم. علّت نوشتن نامه به آقای شریعتمداری، انتشار اظهارات او در روزنامهها بود، که کسانی را #تندرو خوانده بود. روش آقای شریعتمداری این بود که در اظهارات خود، هم رژیم حاکم و هم مردم را #راضی_کند؛ و البتّه کفّهی سنگینتر این اظهارات، مربوط به رضایت خاطر رژیم حاکم میشد! زیرا رژیم معنی این اظهارات را میفهمید و در قبال آن، موضع قاطعانه میگرفت؛ ولی تودهی مردم را میشد با یک موضعگیری متزلزل و سست، #فریب داد. عبارت «تندروها» #خطرناک و حسّاس بود؛ زیرا اگر بر سر زبانها میافتاد، همهی کسانی که در مسیر انقلاب و پیرو خطّ امام خمینی (اعلی الله مقامه) بودند، تندرو به شمار میآمدند و محکوم به تندروی میشدند. لذا نامهای به او نوشتم و او را از عواقب بیان چنین اظهاراتی بر حذر داشتم» «و این سیاست رژیم را برای آن آقا تشریح کردم و گفتم اینها با این #تدبیرِ_خباثتآمیز میخواهند #بهانهای_برای_سختگیری بر مخلصان و #عشّاق_امام بزرگوار به دست آورند و شما را بدون اینکه خودتان بخواهید، در مقابل آنها قرار دهند.» «به او گفتم: چنین سخنی، به رژیم بهانه میدهد تا به کشتار تودههای مردم انقلابی بهعنوان «مبارزه با تندروی»، دست بزند؛ و بار #گناه این کار بر دوش شما خواهد بود. وقتی نگارش این نامه را به پایان بردم و آن را امضا کردم، پیش از آنکه نامه را بفرستم، خبر کشتار #جمعهی_سیاه (هفده شهریور ۱۳۵۷) که در میدان ژاله- میدان شهدای کنونی- رخ داده بود، رسید.» «روز شنبه هجدهم شهریور بود که رادیو و روزنامهها، خبر کشتار هفدهی شهریور را پخش کردند. فردای آن روز، ما در جیرفت از این قضیه مطّلع شدیم. من برداشتم در حاشیهی آن نامه برای آن آقا نوشتم که: «باش تا صبح دولتش بدمد، کاین هنوز از نتایج سحر است».» «[یعنی] این، سرآغاز #عملیات_قلعوقمع تندروها! است.» «آن نامه را به وسیلهی مسافر، برای آن آقای محترم فرستادم. آنها شروع کردند سختگیریها را علیه مبارزان و #انقلابیون_حقیقی راهانداختن که نمونهاش کشتار هفدهم شهریور بود.»
(19/ 06/ 1376؛ بیانات در دیدار جمعی از پرستاران؛ خون دلی که لعل شد، صص 314-۳۱۵.)