#معارف_علوی #تبری
♦️ حال و روز شیطان در روز «غدیر» و روز «سقیفه» از لسان مبارک إمام باقر علیهالسلام...
جابر از إمام باقر علیهالسلام نقل میکند که حضرت فرمودند:
هنگامی که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله در روز غدیر، دست مولا علی علیهالسلام را گرفتند، ابلیس بر سر سربازان خود نعرهای کشید و تمامی آنها از خشکی و دریا به سوی او آمدند و گفتند:
ای سرور و ای مولای ما! چه اتفاقی برایت افتاده است؟ ما تاکنون فریادی به این وحشتناکی از شما نشنیده بودیم!؟
شیطان به آنان گفت:
فَعَلَ هَذَا اَلنَّبِيُّ فِعْلاً إِنْ تَمَّ لَمْ يُعْصَ اَللَّهُ أَبَداً
🔹این پیامبر کاری انجام داد که اگر به سرانجام برسد، دیگر هیچ کس خداوند را معصیت نمیکند.
سربازان او به او گفتند: ای سرور ما! شما کسی هستید که با آدم ابوالبشر آن چنان کردید. (چگونه از خود مأیوس شدهای؟!)
🔻در همین هنگام بود که منافقان آهسته بر در گوش یکدگر گفتند:
او (رسول خدا صلیاللهعلیهوآله) از روی هوس سخن میگوید!
و یکی از آن دو [ابوبکر و عمر] به دیگری گفت: آیا نمیبینی که چشمان او (رسول خدا صلیاللهعلیهوآله) چطور مانند دیوانگان در سرش میچرخد؟!
🔸در اینجا بود که شیطان فریاد بلندی از خوشحالی برآورد و دوستان خود را جمع کرد و گفت: آیا از آن کاری که من پیش از این با آدم کردم خبر دارید؟
گفتند: آری. گفت: آدم عهد خدا را شکست، اما به خداوند کافر نشد، اما اینها هم عهد را شکستند و هم به رسول او کافر شدند.
🔸در اینجا إمام باقر علیهالسلام فرمودند:
هنگامی که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به شهادت رسیدند و مردم فردی غیر از مولا علی علیهالسلام را برای خلافت برگزیدند،
لَبِسَ إِبْلِيسُ تَاجَ اَلْمُلْكِ وَ نَصَبَ مِنْبَراً وَ قَعَدَ فِي اَلْوَثْبَةِ وَ جَمَعَ خَيْلَهُ وَ رَجْلَهُ ثُمَّ قَالَ لَهُمْ
🔻شیطان تاج پادشاهی بر سر نهاد و منبری برای خود فراهم نمود و با زیورآلاتش بر آن نشست، و سواره نظام و پیاده نظام خود را جمع کرد و سپس به آنان گفت:
اِطْرَبُوا لاَ يُطَاعُ اَللَّهُ حَتَّى يَقُومَ اَلْإِمَامُ
🔻جشن بگیرید که تا زمانی که امام (زمان علیهالسلام) قیام نکند، خداوند اطاعت نمیشود.
و امام باقر علیه السلام این آیه را تلاوت کردند:
«وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَیْهِمْ إِبْلِیسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِیقًا مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ» (سبأ / ۲۰)
🔹و قطعا شیطان گمان خود را در مورد آنها راست یافت و جز گروهی از مؤمنان [بقیه] از او پیروی کردند}
و فرمودند: ابلیس گمانی درباره آنها کرد و آنان نیز گمان او را به تحقق رساندند.
📚 الکافی، ج۸ ص۳۴۴
13.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
@♡ ㅤ ❍ㅤ ⎙ㅤ ⌲
ˡᶦᵏᵉ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ
┅┅❅❈❅┅┅
🔸انجمن علمی تاریخ و تمدن اسلامی
🆔 @r_kh_tarikh
🌐 www.r-kh-tarikh.rzb.ir
♡ ㅤ ❍ㅤ ⎙ㅤ ⌲
ˡᶦᵏᵉ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ
┅┅❅❈❅┅┅
🔸انجمن علمی تاریخ و تمدن اسلامی
🆔 @r_kh_tarikh
🌐 www.r-kh-tarikh.rzb.ir
♡ ㅤ ❍ㅤ ⎙ㅤ ⌲
ˡᶦᵏᵉ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ
┅┅❅❈❅┅┅
🔸انجمن علمی تاریخ و تمدن اسلامی
🆔 @r_kh_tarikh
🌐 www.r-kh-tarikh.rzb.ir
#امام_هادی_علیه_السلام
♦️ حکایت غلامانی که با مشاهدهٔ امام هادی عليهالسلام به سجده افتادند...
شخصی به نام «بَلطون» گوید:
من یكی از دربانان متوكّل بودم، روزی پنجاه غلام از ناحيه خزر به او هدیه شد، او به من دستور داد تا آنها را تحویل گرفته و با آنان به نيكویی رفتار نمایم.
یك سال از این ماجرا گذشت، روزی من در دربار متوكّل بودم كه ناگاه امام هادی عليهالسلام وارد شد، وقتی حضرت در جایگاه خود نشست، متوكّل به من دستور
داد كه غلامان را وارد مجلس نمایم. من دستور او را اجرا نمودم.
فلمّا بَصَروا بأبي الحسَن عليهالسلام سَجَدوا له بِأجمَعِهم،
🔻وقتی آنان وارد شده و چشمشان به امام هادی عليه السلام افتاد ،همگی به سجده افتادند.
چون متوكّل این صحنه را دید، نتوانست خود را كنترل كند و از ناراحتی خود را كشان كشان حركت داد و پشت پرده پنهان شد. آنگاه امام هادی علیه.السلام از دربار خارج شد .
وقتی متوكّل متوجّه شد كه امام عليهالسّلام مجلس را ترک فرمود، از پشت پرده بيرون
آمد و گفت:
وای بر تو ای بلطون ! این چه رفتاری بود كه غلامان انجام دادند؟
گفتم: سوگند به خدا! من نمیدانم؟
گفت: از آنان بپرس.
من از غالمان پرسيدم: این چه كاری بود كه كردید؟
گفتند: این آقایی كه در اینجا حضور داشت، هر سال نزد ما می آید و ده روز
كنار ما میماند و دین را برای ما عرضه میكند، او جانشين پيامبر مسلمانان
است.
وقتی متوكّل از این جریان با خبر شد، دستور داد همه غلامان را از دم تيغ گذرانده و به قتل برسانم.
من نيز فرمان او را اطاعت كرده و همه آنها را كشتم.
🔻شامگاهان خدمت امام هادی عليهالسلام شرفياب شدم، دیدم خادمش كنار درب ایستاده و به من نگاه میكند، وقتی مرا شناخت گفت: وارد شو!
من وارد شدم، دیدم امام هادی عليهالسلام نشسته، رو به من كرد و فرمود:
ای بلطون! با آن غلامان چه كردند؟
عرض كردم: ای فرزند رسول خدا! سوگند به خدا! همه آنها را كشتند.
حضرت فرمود: همه آنها را كشتند؟
عرض كردم: آری، سوگند به خدا!
حضرت فرمود:
أتحبُّ أنْ تَراهُم؟
🔹آیا دوست داری آنها را ببينی؟
عرض كردم: آری، ای فرزند رسول خدا!
امام هادی عليهالسلام با دست مباركش اشاره فرمود كه: پشت پرده وارد شو!
فدَخلتُ فإذاً أنا بِالقومِ قُعودٌ و بينَ أيديهم فاكهةٌ يأكلون.
🔻من وارد شدم، ناگاه دیدم همه آن غلامان نشستهاند و در برابر آنان ميوههایی است كه مشغول خوردن آنها هستند.
📚الثاقب فی المناقب ، ص۵۲۹