montazer.irصلوات_بر_حضرت_فاطمه_سلاماللهعلیها.mp3
زمان:
حجم:
7.46M
🎧 صوت استدیویی صلوات خاصه حضرت زهرا (سلام الله علیها)
@ostad_shojae
5.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ما برای اینکه ایران کلبهی ایمان شود؛
دل به زهرا «س» دادهایم 🍃 ....
حسین خلجی | #استوری_مداحی
روضه فاطمیه / یکشنبه دوم آبان
@ostad_shojae
هدایت شده از جهان خبر
8.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎦 اعلام برنامه تشییع پیکر شهدای گمنام
معاون هماهنگ کننده و امور مجلس بنیاد حفظ آثار دفاع مقدس:
🔺امروز پیکر ۳۰۰ شهید گمنام بر دستان مردم ایران بدرقه خواهند شد، ۱۰۰ شهید در تهران و ۲۰۰ شهید در مراکز استانها تشییع خواهد شد.
🔹پیکرهای شهدا در ۱۲ هزار نقطه کشور مورد استقبال مردم قرار گرفت.
♨️ کانال جهان خبر : گروه خبر رسانه منتظر
📡 @jahan_khabar | montazer.ir
سلام و صبح بخیر 🍃
این شعر رو عزیزی فرستادند صبح،
قشنگ بود؛ و شرح حالِ لحظههای امتحانِ خیلی از ماها ...
امتحانی که مشخص میکنه؛ ما «طرف دل» رو میگیریم یا «طرف عقل» !
🌟 یادمون نره امّا؛ خدا «عاشقِ» قماربازهایی میشه که بی هیچ فکری، فقط «طرف دل» رو میگیرند.
پیر مردی تمام عمرش را
بین بازاروکوچه سر می کرد
هرکسی بار در دکانش داشت
پیر افتاده را خبر می کرد
او که عمری برای نان حلال
گاری اش را به هر طرف می برد
قول داده که رایگان ببرد
بار روضه اگر به تورش خورد
روزی از کوچه که به خانه رسید
همسرش گفت: درد نان داریم
از بد حادثه همین امشب
نان نداریم و میهمان داریم
سال ها با غم تهی دستی
در خفایت اگرچه سر کردی
می رود ابرویمان امشب
دست خالی اگر تو برگردی
باز هم راهی خیابان شد
حجره ها را یکی یکی می دید
هیچ باری نمانده روی زمین
از نگاهش عذاب می بارید
گوشه ای بین کوچه و بازار
با خودش گفت کاش می مردم
خسته ام دیگر از همه از بس
حسرت عمر رفته را خوردم
در همین حال بر زمین خوابید
ناگهان کودکی صدایش کرد
پیر مرد خمیده حیران شد
گیوه را تا به تا که پایش کرد
گفت جانم مرا صدا کردی
زود تر عرضه کن که کارت چیست؟
مس، ملافه، گلیم ، یا قالی
حاضرم من بگو که بارت چیست
پسرک گفت پیش ان کوچه
روضهٔ هفتگی شده برپا
دیگ را از حیاط خانه ما
میتوانی بیاوری آقا؟
پیرمرد از جواب او جا خورد
دیگ نذری روضه را میدید
گاری اش را جلو عقب کرد و
به سیه روزی خودش خندید
یادش افتاد عهد دیرین را
روز اول که گاری اش را برد
قول داده که رایگان ببرد
بار روضه اگر به تورش خورد
پیر مردی که در دوراهی بود
این طرف دیگ نذری بی مزد
آن طرف خانواده اش محتاج
مرگ بر روزگار شادی دزد
دیگ را برد عقل او می گفت
مزد زحمت بگیر و عاقل باش
که در این روزگار جایز نیست
تنگدستی و کار بی پاداش
دل ولی حرف دیگری میزد
عهد دیرین بهانه دل بود
پیرمرد از دلش حمایت کرد
بس که این پیر خسته عاقل بود
دیگ را برد مبلغی نگرفت
دست خالی به خانه بر می گشت
پیر مرد شکسته و تنها
از گذشته شکسته تر می گشت
تا به خانه رسید از بازار
ناگهان مضطرب شد و حیران
پشت در کفش های بسیار و
داخل خانه مملو از مهمان
از لب پنجره نگاه انداخت
میوه های عجیب و رنگارنگ
عطر ناب برنج ایرانی
نالهٔ زعفران در هاونگ
همسرش که ز خانه بیرون رفت
دید مردش نشسته با حیرت
گفت از دست پر رسیدن تو
متحیر شدم خدا قوت
تا تو از خانمان برون رفتی
پیرمردی شریف و گاری کش
دم در آمد و صدایم زد
گفتم از پشت نرده فرمایش؟
بیقرارو شکسته چون مرغی
که پر و بال بر قفس می زد
عطش از چهر اش نمایان بود
تشنه بود و نفس نفس می زد
گفت این خوار و بار را داده است
مادری قد کمان و آزرده
ما بدهکار همسرت هستیم
دیگ نذری برایمان برده
هرکسی که ندارد عشق تورا
تازه فهمیده که نداری چیست
قصه کل عاشقان حسین
قصه پیرمرد گاریچی ست
@ostad_shojae
هدایت شده از Who Is Imam Mahdi
🔻 تصاویری از استقبال عزاداران حضرت زهرا سلاماللهعلیها از غرفه های فرهنگی و خدماتی کمپین Who Is Imam Mahdi
@whoisimammahdi_com