eitaa logo
نو+جوان
39.4هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
2.3هزار ویدیو
218 فایل
🌐 رسانه اختصاصی نوجوانان و دانش آموزان سایت Khamenei.ir 📭 ارتباط با نو+جوان @Alo_Nojavan ✅ سایت👇 🔗 Nojavan.Khamenei.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
⚠️ فارسی را گِل نکنید! 🚨 ابراز نگرانی آقا درباره یک موضوع مهم ملی 🤔 چه بلایی سر ملتی میاد که هویتش رو از دست بده؟ 🍬 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار 🌱 @Nojavan_khamenei
😍 شعری از فرخی سیستانی که آقا خواندند 💯 حرف نو بزنین تا جوونا جذب بشن، اما نه حرفای من درآوردی! 🪻 «تلمیح»؛ گزیده‌ای از اشاره‌های آیت‌الله خامنه‌ای به شاعران پارسی‌گو 🍬 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار 🌱 @Nojavan_khamenei
nojavan.khamenei.irجنگِ زبان.mp3
زمان: حجم: 8.29M
🎧 | جنگِ زبان 😍 استعمارگران با زور و فریب زبان‌های دیگر را محدود کردند یا از بین بردند 🍬 ‌📻 شنیدنی‌های رسانه نو+جوان 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار 🌱 @Nojavan_khamenei
🤓 | مثل آرش 7️⃣ قسمت هفتم | ساکنان جزیره دورافتاده 🌱 آرش ایستاده بود بر بلندای کوه. گرگ‌ومیش صبح بود. به زیر پایش نگاه می‌کرد که کشورش ایران بود و آن‌طرف‌تر مرز توران. منوچهرشاه در جنگ با افراسیاب شکست خورده بود. کار به صلح رسیده بود و در نهایت افراسیاب قبول کرده بود به‌اندازه پرتاب یک تیر از خاک ایران را به آن‌ها برگرداند. حالا آرش آنجا بود. 🏹 بالای کوهی نزدیک توران و تیری که در کمان داشت، قرار بود مرز وطنش را مشخص کند. تیرانداز قابلی بود و برای همین هم انتخابش کرده بودند، اما می‌دانست این پرتاب با همه مأموریت‌های دیگر زندگی‌اش فرق می‌کند. وظیفه سنگینی بر عهده‌اش بود ... تمام نیرویش را جمع کرد و کمان را با همه وجود کشید. هم‌زمان با تابش اولین اشعه‌‏های خورشید، تیر از کمان رها شد. پیکر بی‌جان آرش بر زمین افتاد... 🍬 🔻 برای خواندن متن کامل قسمت هفتم ماجرا به سایت یا نو+جوان مراجعه کنید👇 🌐 nojavan.khamenei.ir/showContent?text&ctyu=25274
🍃 زبان انقلابی ✅ زبانی که می‌تونه ملت‌ها رو بیدار کنه... 🥰 «امین پارسی» 👈 گزیده‌ای از بیانات آقا در مورد زبان فارسی 🍬 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار 🌱 @Nojavan_khamenei
😍 شعری از علی‌اکبر آزادی تربتی که آقا خواندند 🤔 قوی بشیم که چی بشه؟ 🪻 «تلمیح»؛ گزیده‌ای از اشاره‌های آیت‌الله خامنه‌ای به شاعران پارسی‌گو 🍬 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار 🌱 @Nojavan_khamenei
🛡️ | مثل آرش 8️⃣ قسمت هشتم | مرزدار نوجوان 🤔 بالاخره حوصله امیرعلی سررفته بود. نشسته بودند توی ایستگاه اتوبوس و سوز سرد زمستانی حسابی مچاله‌شان کرده بود. محمدامین با تعجب سرش را بلند کرد: «چی رو می‌گی؟» 😌 «می‌گم چرا حوصله‌تون سر نمی‌ره؟‌ ول نمی‌کنین این ماجرا رو؟ این‌همه آقای وحیدی برامون کار درست می‌کنه بازم خسته نمی‌شین.» پویا گفت: «مگه قرار بوده رفیق نیمه‌راه باشیم؟» امیرعلی رو کرد به او: «تو توی کل عمرت این‌قدر کتاب نخوندی که... 🍬 🔻 برای خواندن متن کامل قسمت هشتم ماجرا به سایت یا نو+جوان مراجعه کنید👇 🌐 nojavan.khamenei.ir/showContent?text&ctyu=25275
🌹 زبان، سرچشمه فرهنگ 💚 زبان فارسی مایه حیات ماست ⛔ اگه فارسی رو از ما بگیرن، فرهنگ‌مون از بین می‌ره... 🍬 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار 🌱 @Nojavan_khamenei
nojavan.khamenei.irفارسی را گسترش دهید_140334225115.mp3
زمان: حجم: 8.97M
🎧 | فارسی را گسترش دهید ‼️ اهمیت زبان ملی یک کشور برای خیلی‌ها هنوز دانسته و شناخته نیست! 🍬 ‌📻 شنیدنی‌های رسانه نو+جوان 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار 🌱 @Nojavan_khamenei
نو+جوان
🛡️ #ماجرا | مثل آرش 8️⃣ قسمت هشتم | مرزدار نوجوان 🤔 بالاخره حوصله امیرعلی سررفته بود. نشسته بودند
🛡️ | مثل آرش 9️⃣ قسمت نه | قله دماوند 🍝 نهارش را خورده نخورده تشکر کرد و بلند شد. امروز خیلی کار داشت. باید فکر چرت بعد از نهار را هم از سرش بیرون می‌کرد. آمد توی اتاق و با احتیاط تصویر را از پشت در کمد جدا کرد و دوباره گذاشت روی تخته شاسی. بساط نقاشی‌اش را هم پهن کرد کف اتاق و نشست. بالاخره وقت آن رسیده بود که نقاشی را تکمیل کند. ✌️ توی این چند ماه چه صبح‌ها که روبه این تصویر سلام نظامی داده و راهی مدرسه شده بود و چه شب‌ها که آخرین تصویر پشت پلکش همین جوان مرزدار بود و به خواب رفته بود، حالا قرار بود نقاشی را کامل کند. می‌خواست افق را بکشد و هنوز دست به مداد نبرده از تصور چیزی که قرار بود روی صفحه نقش ببندد دلش غنج می‌رفت. آبی آسمانی و لاجوردی و نیلی برای آسمان، سیاه و طوسی و زغال‌سنگی و سفید برای کوه... 🍬 🔻 برای خواندن متن کامل قسمت نهم ماجرا به سایت یا نو+جوان مراجعه کنید👇 🌐 nojavan.khamenei.ir/showContent?text&ctyu=25276
🍃 دوازده قرن ذخیره فرهنگی ✅ از زبان فارسی برای پیش برد فرهنگ بشر باید استفاده کرد 🥰 «امین پارسی» 👈 گزیده‌ای از بیانات آقا در مورد زبان فارسی 🍬 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار 🌱 @Nojavan_khamenei
نو+جوان
🛡️ #ماجرا | مثل آرش 9️⃣ قسمت نه | قله دماوند 🍝 نهارش را خورده نخورده تشکر کرد و بلند شد. امروز خی
😳 | مثل آرش 0️⃣1️⃣ قسمت آخر | غافل‌گیری بزرگ 🧐 چیزی نمی‌دانستند جز اینکه آقای وحیدی دیروز هر سه نفرشان را صدا زده و گفته فردا حتماً بیایید مدرسه. قرار نبود غیبت کنند، ولی این تأکید و سفارش آقای وحیدی حسابی مشکوکشان کرده بود. اولین نفر پویا بود که شب توی گروه هسته نوشت: «یعنی فردا چه خبره؟ آقای وحیدی چه‌کارمون داره؟» امیرعلی و پویا داشتند درباره پیداکردن یک معادل خوب برای واژه «آفلاین» بحث می‌کردند که سؤال پویا حواسشان را پرت کرد. محمدامین صادقانه نوشت: «هیچ حدسی ندارم.» امیرعلی هم ادامه داد... 🍬 🔻 برای خواندن متن کامل قسمت دهم ماجرا به سایت یا نو+جوان مراجعه کنید👇 🌐 nojavan.khamenei.ir/showContent?text&ctyu=25277