eitaa logo
نشر شهید هادی
22.1هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
2.3هزار ویدیو
21 فایل
تنها کانال رسمی انتشارات و گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی جهت معرفی آثار و... تبلیغ و تبادل نداریم دفتر نشر جهت خرید کتاب ۰۲۱۳۶۳۰۶۱۹۱ (۹صبح تا ۵عصر) ارتباط با مدیر مجموعه ۰۹۱۲۷۷۶۱۶۴۱ @nashre_hadi
مشاهده در ایتا
دانلود
👆سلام بر دوستان قسمتی از کتاب های نذر فرهنگی در اختیار دوستان پاتوق گفتگو قرار می گیرد و بسیاری از افراد را با همین کتاب ها متحول کردند.
در ضمن جمع آوری خاطرات شهید سید عبدالکریم مخبر، با خاطرات یکی از اولیاالله تهران آشنا شدیم، مرحوم شیخ حسین ناصر صراف‌ها معروف به حاج آقا قرائتی. پدر دو شهید که سال‌ها از شاگردان حضرت امام و از علمای انقلابی بود و کرامات بی‌شماری از او نقل می‌کنند. او سال‌ها امام جماعت یک مسجد کوچک در مولوی تهران و ساکن همان منطقه بود و مراحل سیر و سلوک را آنگونه طی کرد که از بزرگان شنیده‌ایم که چشم برزخی او باز بود و حالات عجیبی از او نقل می‌کنند. حتی نقل شده که این پیر فرزانه در مواردی مسیر انقلاب آینده را برای حضرت امام ترسیم کرد! با فرزند ایشان صحبت کردیم تا اجازه دهند خاطرات این مرد الهی پس از ۲۰ سال که از رحلتش می‌گذرد مکتوب شود‌ امیدواریم این توفیق را پیدا کنیم. حاج آقا ناصر صرافها در ماه شعبان سال ۸۳ عمامه خود را بر سر پسرشان نهادند و در مسجد پشت سر او نماز خواندند و گفتند به زودی از کنار شما خواهم رفت. چند روز بعد و درست در اول ماه مبارک رمضان، به فرزندان شهیدش ملحق شدند. 🌷در سالروز عروج این بزرگ مرد با فاتحه و صلواتی او را یاد کنیم.
حضرت امام فرموده بودند: جبهه رفتن واجب کفایی است، برخی از علمای تهران راهی دوره آموزش شده و آماده برای حضور در جبهه بودند. در این تصویر نفر اول شهید سید عبدالکریم مخبر و نفر دوم پیرمرد ۶۳ ساله عارف بی‌نشان شیخ حسین ناصر صراف‌هاست. او با کهولت سن راهی آموزش شد تا دستور ولی فقیه را اطاعت کرده باشد. پسر شهید مخبر کرامات بسیاری از ایشان نقل می کرد که شبیه این موارد را فقط از بزرگانی شبیه آیت الله بهجت و... شنیده ایم. انشالله به مرور به برخی از آنها اشاره می کنیم.
تمام پنجره ها رو به آسمان باز است ببار حضرت باران که فصل اعجاز است کجا قدم زده ای تا ببوسم آنجا را که بوسه بر اثر پایت عین پرواز است https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
6.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‍سخنرانی کوتاه میخوای ثواب یک کار خوب تا قیامت برات نوشته بشه. حجت الاسلام دکتر https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
شهید علی بلورچی کیست؟ او صد مورد رو در رابطه با گناه هانش در دفترچه خاطراتش نوشته بود. ده مورد اول این موارد را می نویسم ببینیم ما کجا هستیم و آنها کجا بودند: ۱.نماز صبح را بی حال خواندم و اصولاً حال نداشتم و خيلی بی حال زيارت عاشورا خواندم. ۲. خواب بر من غلبه كرد. ۳. ياد امام زمان عليه السلام كم بودم. ۴. الفاظ زائد زياد به كار بردم. ۵. مشارطه نكردم. 6. زود عصبانی می‌شوم . 7. شهوت شکم داشتم. 8. ریا کردم. 9. حب دنیا داشتم. 10. حضور قلب در سر نماز خیلی کم بود. 🌷سالروز شهادت 📙به قلم بهشتیان. اثر گروه شهید هادی با شهید هادی همراه باشید👇 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
سلام بر دوستان ابراهیم بنده ساکن تهران و دانشجوی دکترا در یکی از دانشگاه‌های دولتی هستم. خودم را مذهبی می‌دانم اما تحت تاثیر جو دانشگاه، سال قبل تصمیم گرفتم که روزه هایم را نگیرم، با خودم گفتم گرسنگی باعث می‌شود به درس‌هایم نرسم، از همین استدلال‌هایی که متاسفانه برخی ها به کار می‌برند. کتاب سلام بر ابراهیم را خوانده بودم و به این شهید ارادت داشتم. درست زمانی که تصمیم به روزه خواری بی دلیل گرفتم، در عالم خواب مشاهده کردم که آقا ابراهیم به سمت من می‌آید. می‌دانستم شهید شده، لذا با خوشحالی جلو رفتم، اما دیدم ایشان عصبانی است و با اخم به من نگاه می کند. بعد جلوتر آمد و گفت: ما با وجود کلی کار و گرفتاری، فلان روزهای سال را روزه مستحبی می‌گرفتیم. یکباره از خواب پریدم، همین چند جمله کافی بود تا دوباره به جمع مهمانان الهی در ماه مبارک رمضان اضافه شوم. سلام خدا بر ابراهیم که هنوز هم هادی انسان هاست. ✅پیام یکی از مخاطبین همین کانال با شهید ابراهیم هادی همراه باشید👇 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
11.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به خاطر حجاب من را شکنجه میکردند! دو ماه من را حبس کردند! روایت سوزناک زندگی بانوی اهل کشور آذربایجان در برنامه محفل شبکه سه با شهید ابراهیم هادی همراه باشید👇 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
•[🌹🌱]• ڪسـانی ڪہ بـــــرای هـدایت دیـگـــران تــلاش مـی ڪنـنـد؛ بہ جای مردن، شهید می شوند... 🤍 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
مرحوم شیخ حسین ناصر صرافها بسیار ساده و مردمی بود و در عین حال، حالات عجیبی داشت. بسیاری از افراد در گرفتاری ها به سراغش می رفتند و به اذن الهی، گره از کار آنها باز می کرد. ایشان هر سه شنبه در جمکران حضور داشت و پس از نماز و تهجد، مشغول گره گشایی از مشکلات بندگان خدا می شد. در دهه شصت و هفتاد، بسیاری از افراد، ایشان را به خاطر دارند که به سراغ افرادی که متوسل به امام زمان شده بودند می رفت و گره از کارشان می گشود. نقل می کنند زمان جنگ، یکی از علما پسر ایشان را دیده بود، هر دو پسر شهید ایشان طلبه و روحانی بودند. به مرحوم ناصر صرافها می گوید: من دختر خوبی دارم که به درد پسر شما میخورد. ایشان لبخندی می زند و می گوید پسرم یکی دو هفته دیگر بیشتر مهمان این دنیا نیست! هفته بعد پسرش راهی جبهه شده و در اولین عملیات به شهادت می رسد.
🌹 کاش در این رمضان لایق دیدار شوم سحری با نظر لطف تو بیدار شوم کاش منت بگذاری به سرم مهدی جان تا که همسفره تو لحظه‌ی افطار شوم همراه با شهیدان، منتظر ظهور مولای غریب خودمان هستیم 🌙 🌹