نشر معارف
معرفی کتاب: زخم خیابان 📚💔 رمان «زخم خیابان» اثر مهدی کرد فیروزجایی، داستانی جذاب و تأثیرگذار است که
#برش_کتاب
جمعیت همچنان یکدست مشغول همخوانی شعر بودند. 🎶
برای این هوای آلوده 🌫️
برای ولیعصر و درختهای فرسوده 🌳
برای پیروز و احتمال انقراضش 🐦
به اینجا رسیده بودند که چشمم به سطل آشغالی افتاد که پایینتر، زیر چنار کهنسال، در حال سوختن بود. 🔥 شعلهاش تا اولین شاخههای چنار کهنسال میرسید و باد آن را این طرف و آن طرف کج میکرد. 🍃 دودش از لابهلای شاخ و برگهای درخت عبور کرده و به هوا میرفت. ☁️ اگر کسی از دور میدید و نمیدانست، گول میخورد و خیال میکرد که چنار آتش گرفته است؛ در حالی که شعلهها از سطل آشغال و آشغالها بودند که در حال سوختن بودند و فقط دودشان از لابهلای شاخههای چنار به هوا میرفت.
#زخم_خیابان
_🔸🔹_
📱@Nashremaaref_official
نشر معارف
معرفی کتاب: زخم خیابان 📚💔 رمان «زخم خیابان» اثر مهدی کرد فیروزجایی، داستانی جذاب و تأثیرگذار است که
#برش_کتاب
جز سه یا چهار نفری که دورم بودند، بقیه مأموران به جمعیت شعاردهنده میپیوستند. صدای تاراپ و تریپ تروپ برخورد پوتینهایشان به آسفالت، ترسم را بیشتر کرده بود. 😨 صدای «بیشرف بیشرف» دورتر از قبل به گوش میرسید. با شنیدن صدای پوتینها و فرار همراهانم، و هیبت نیروها، یقین کردم که درافتادن با آنها کار ما نیست. 🚷
مرد نگاهی به بنر کرد و گفت: «میخواستی پارهاش کنی؟»
من که همچنان تمام بدنم میلرزید، به سمت داخل سطل آشغال نگاه کردم. 🗑️ مرد گفت: «بیا بیرون ببینم.»
دستم را روی لبه سمت چپ سطل آشغال گذاشتم و به سختی پای چپم را بالا آوردم و از سطل بیرون گذاشتم. مأمور بازوی چپم را گرفت. گفتم: «خودم میآیم.»
او رها کرد و من روی پای چپ قرار گرفتم و پای راست را از سطل بیرون آوردم. یک لحظه تعادلم را از دست دادم، اما خیلی زود خودم را جمع و جور کردم و تازه متوجه درد شدید ساق پای راستم شدم. 😖 سوزش بینیام هم بیشتر از قبل شده بود و اشک از چشمانم میریخت. 😢 دوباره پرسید: «نگفتی چه کار میکردی؟»
#زخم_خیابان
_🔸🔹_
📱@Nashremaaref_official
📚✨ رمان «زخم خیابان»؛ سفری به دنیای پیچیده نوجوانی و چالشهای اجتماعی!
در این داستان جذاب و تأثیرگذار اثر مهدی کرد فیروزجایی، با شروین همراه میشویم؛ پسری دبیرستانی که زندگیاش به یکباره با حوادث ناگهانی خیابانی دچار تغییر میشود. 🚶♂️💥
وقتی خبر بازداشت و تعرض به دوست صمیمیاش، شباهنگ، به گوشش میرسد، دنیای شروین به هم میریزد. 😢⚖️ او در جستجوی حقیقت، با احساسات متضاد خشم، ترس و تردید دست و پنجه نرم میکند. 🔥😠😨
این سفر پرتنش او را با شخصیتهای مختلفی روبهرو میکند که هر کدام نمایندهای از جامعهاند و به شروین کمک میکنند تا درک تازهای از مسئولیت و واقعیت پیدا کند. 🧠💡
«زخم خیابان» نه تنها داستانی دربارهی یک نوجوان است، بلکه نگاهی عمیق به تأثیر رویدادهای اجتماعی بر هویت و ذهن جوانان دارد. 📖✨
#معرفی_کتاب
#زخم_خیابان
🔸🔹
📱@Nashremaaref_official