#رمضان_مهدوی
ویروسی به نام کرونا تمام غرور و ادعای بشر را به تمسخر گرفت و به ما فهماند چقدر بی پناه و محتاج یک منجی وعده داده شدهی خدا هستیم.
بی پناهی وجودمان را در بر گرفته بود و انتظارِ پایانِ تمام این مشکلات ، بیشتر از هر چیز در زندگیمان به چشم میخورد.
هر روز دعای « الهی عظم البلا » خواندیم و از عمق وجود ظهور امام غایبمان را از خدا طلب کردیم.
نیمه شعبان انگار که مهمان عزیزی در راه داریم ، خانهی دلمان را آب و جارو کردیم. از حرم ها و حسینیه ها و مساجد دور ماندیم و درد دلتنگی به غمهایمان اضافه شد. پای تلویزیون ضریح و گنبد و صحن های خالی از زائر را دیدیم و مناجات کردیم. چه کسی فکرش را میکرد که روزی پشت درهای بسته بمانیم.
اما پشت این درهای بسته بود که کمی حال امام غریبمان پشت پرده غیبت و پشت درهای بسته قلبمان را فهمیدیم. این روزها به همه چیز حتی تغییر شکل زندگی هایمان عادت کرده ایم.
اما ای کاش به نا امید شدن و جهان بی منجی عادت نکنیم.ای کاش مثل همان روزهای پر التهاب،با اضطرار دعای فرج بخوانیم.
باید در این ماه عزیز ، حالا که بر سر سفره خدا مهمانیم ، تنها ظهور آرامش دل هایمان را از او بخواهیم.این ویروس هم که نباشد،باز هم فردایی پر از غم و ترس،جنگ و بی عدالتی و فریادهای در گلو مانده ی مظلومان در انتظار ماست. اصلا دنیای بی امام زمان یعنی همین.
شاید شب قدر امسال،سالی که تا این حد ما را مضطر کرد،همان شبی باشد که خدا دیدن ظهور مهدی فاطمه (عج) را در تقدیر ما بنویسد.اگر بخواهیم و اگر او را با اضطرار و نیاز بخوانیم.
#رمضان_کریم_1441
#مجمع_یادواره_شهدا
___________
@myshohada
5.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#پای_منبر🎙
🔻 سال نو مبارک!
روز از نو، روزی از نو ...
🔹استاد پناهیان
#رمضان_کریم_1441
#مجمع_یادواره_شهدا
_______________
@myshohada
#رمضان_جبههها
روایتی از زبان سردار مرتضی حاج باقری از اسارت و رمضان
ما در دوران اسارت جز مفقودین بودیم یعنی نه ایران از ما خبر داشت و نه صلیب سرخ جهانی نام ما را ثبت کرده بود. به همین جهت مشکلات ما از سایر اسرا بیشتر بود. هیچ نام و نشانی از ما در جایی نبود.
عراقیها به ما خیلی سخت میگرفتند جز ارتباط و تکیه به خدا هیچ راهی نبود تنها امیدمان استعانت خداوند بود یکی از راههای تحکیم ارتباط الهی بحث نماز و روزه بود بچههایی که با ما در اردوگاه 12 و 18 بودند تقریبا ماه رجب و ماه شعبان را در استقبال از ماه رمضان روزه میگرفتند هر چند که روزه گرفتن و نماز خواندن حتی به صورت فرادی هم جرم بود.
بارها اتفاق میافتاد که هنگام نماز دژخیمان بعثی به بچهها حمله میکردند و جهت آنها را از قبله تغییر میدادند و نماز را بهم میزدند حتی یک شب مجبور شدیم نماز مغرب و عشا را به حالت خوابیده و زیر پتو به جا بیاوریم.
روزه گرفتن جرم سنگینتری بود بچهها غذای ظهر را میگرفتند و در یک پلاستیک میریختند چهار گوشه آن را جمع کرده و گره میزدند سپس این غذا را در زیر پیراهن خود پنهان میکردند و افطار میخوردند اگر موقع تفتیش از کسی غذا میگرفتند او را شکنجه میدادند.
آن غذای سرد ظهر با غذای مختصری که احیانا در شب میدادند را بچهها به عنوان افطار میخوردند و تا افطار بعد به همین ترتیب میگذشت.
#رمضان_الکریم_1441
#مجمع_یادواره_شهدا
______________________
@myshohada
#معرفی_شهید
مهدی توی وصیتنامه اش نوشته بود : رسیـدن به سن سی سال برایـم ننگ است. آخرین بار که از سوریه برگشت با هم رفتیم مشهـد. بعد از زیارت دیدم مهدی کنار سقاخونه ایستاده میخنده...ازش پرسیدم : چیـه مادر چرا می خنـدی؟؟؟
گفت : مادر، امضای شهادتم رو امروز از امام رضا(علیه السلام) گرفتم... بهش گفتم : اگه تو شهید بشے من دیگه ڪسی رو ندارم. مهدی دستش رو به آسمون ڪرد و گفت : مادر خداهست...
#شهید_مهدی_صابری
#مجمع_یادواره_شهدا
_______________
@myshohada