eitaa logo
مدرسه تربیت و حکمرانی
1.2هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
709 ویدیو
38 فایل
مدرسه تربیت و حکمرانی شهید رجائی ارتباط با ما: @mj_ghasemi313
مشاهده در ایتا
دانلود
📌امام خمینی: تو که اطلاع نداری، به چه مناسبت می‌گویی که اسلام، تربیت و اقتصاد و سیاست ندارد؟ 🔹امروز ۱۸ آذر است. ۳۹ سال پیش در چنین روزی، بنیانگذار کبیر انقلاب فرمود: 🔸«قرآن غنی ترین کتابهای عالم است در ، در ، منتها متخصص لازم دارد. اینطور نیست که بعضی گمان کردند‌‌ ‌‌که ما دو تا آیه را بلدیم پس ما قرآن شناسیم، اسلام شناسیم. کسانی که قرآن را از رو‌‌ ‌‌نمی‌توانند درست بخوانند خودشان را اسلام شناس حساب می کنند. کسانی که اطلاع از‌‌ ‌‌احکام اسلام ندارند، از اسلام ندارند، از فرهنگ اسلام ندارند، از علوم عقلی‌‌ ‌‌اسلام اطلاع ندارند، اینها می‌گویند که در اسلام نیست. 🔹خوب، تو که اطلاع نداری، به چه‌‌ ‌‌مناسبت یک همچو حرفی می زنی؟ متخصص لازم است و در این امر باید از حوزه های‌‌ ‌‌علمیه متخصص بیاورند، دستشان را دراز کنند پیش که در آنجا این نحو‌‌ ‌‌متخصصین هست و دانشگاه را باز کنند، لکن اش را بتدریج از دانشمندانی‌‌ ‌‌که در حوزه‌های ایران هست و خصوصاً، در استمداد کنند.‌» (۱۸آذر۱۳۶۰ / صحیفه امام جلد۱۵ ص ۴۱۵) https://eitaa.com/joinchat/1379663915Ce68dbc3592
✅ استوری اینستاگرام فاطمه سلیمانی فرزند شهید حاج قاسم سلیمانی کوچیک که بودم وابستگیم به بابا انقدر زیاد بود که بعضی روزها اگر تهران بود، می‌رفتن دفتر کارشون من رو با خودشون می‌بردن توی اون دفتر یه اتاق کوچیک بود با یه جا رختی و سجاده و یخچال خیلی کوچک جلسه‌های بابا (حاج قاسم) که طولانی می‌شد به من می‌گفت برو تو اون اتاق و استراحت کن، توی یخچال آب و آبمیوه و شکلات تافی بود از همون تافی‌ها که پوستشون رنگی رنگی بود و وسطشون شکلات، ساعت‌ها توی همون اتاق می‌نشستم تا جلسه بابا تموم بشه و برم پیشش از توی یخچال چنتا تافی می‌خوردم و آبمیوه و آب، وقتی جلسه بابا تموم می‌شد سریع با کاغذ و خودکار میومد تو اتاق می‌پریدم بغلش منو می‌شوند روی پاهاش می‌گفت: بابا چیا خوردی؟ هرچی خوردی بگو تا بنویسم! دونه به دونه بهش می‌گفتم حتی آب معدنی و شکلات، موقع رفتن دستمو که می‌گرفت تو راه کاغذ رو به یه نفر می‌داد و می‌گفت: بده به حسابداری، دختر من این چیزا رو استفاده کرد، بگو پولشو حساب کنن یا از حقوقم کم کنن. اونوقت چه جوری ما ۸/۵ میلیارد پول مردم این کشور که بابام جونشو براشون داد می‌تونیم از سفره مردم برداریم. 💔💔💔
‌‌ در جلسه امروز هیئت دولت: هر بار یکی از اقلام مورد نیاز کشور مثل ‌ را وارد میکنیم، قبلش صد لعن و نفرین میفرستیم بر ‌ که این همه مشکلات برای ما درست کرده است. شما باورتان نمی‌شود یک کار ساده را چقدر پیچیده کرده اند. مستر پرزیدنت، لعنت به شیطان بزرگ سر جای خودش، ولی ما قبلش هزار لعن میفرستیم بر کسانی که حل مشکلات کشور را گره زدند به ترامپ و ‌. https://eitaa.com/joinchat/1379663915Ce68dbc3592
📌خاطره تنها رقیب انتخاباتی آیت‌الله یزدی در انتخابات میان‌دوره‌ای مجلس خبرگان تنها رقیب انتخاباتی در انتخابات میان دوره‌ای اخیر ، دوست و همکلاسی سال‌های نخست طلبگی‌ام در مدرسه علمیه حقانی، حجت‌الاسلام رضا پورصدقی آلانق بود. بعد از انتخابات، یک روز که برای مصاحبه با داوطلبان ورود به مرکز فقهی ائمه اطهار و گزینش آن‌ها به آن مرکز دعوت شده بود، ایشان را دیدم. باب گفت‌وگو که باز شد، رسیدیم به ماجرای انتخابات. خاطره‌اش را از ملاقات با آیت‌الله یزدی پیش از برگزاری انتخابات تعریف کرد. گفت: وقتی آزمون خبرگان می‌دادم، فکرش را نمی‌کردم که در حوزه انتخابیه قم فقط من را بپذیرند و رقیب ایشان شوم. برای همین، وقتی شرایط آن‌طور شد، به منظور حفظ احترام و جایگاه ایشان، تصمیم گرفتم انصراف دهم. اما اطرافیان و اساتید مخالف بودند. بالأخره با یکی از اساتید خدمت آیت‌الله شرفیاب شدیم تا کسب تکلیف کنم. با روی باز از منِ طلبه‌ی جوان استقبال کرد و مطلب را عرض کردم. ایشان فرمود: اولاً این کار شما و انحصار نامزدهای مجلس خبرگان در بنده، انتخابات را از شور می‌اندازد و سبب تضعیف نظام است. ثانیاً ما آفتاب لب بامیم، شما جوان‌های فاضل آینده انقلابید؛ در جریان انتخابات بمانید و جدی فعالیت کنید. شاید خدا مصلحت دانسته باشد شما انتخاب شوید؛ اگر هم نه، کسب تجربه می‌کنید، چون ادامه راه با شماست. ایشان در آن جلسه، هم درس فقه و سیاست داد و هم درس اخلاق. https://eitaa.com/joinchat/1379663915Ce68dbc3592
به نظرم از الآن زوده درباره ‌ نظر بدیم؛ صبر کنیم ببینیم از نظر اینا چه کسی ‌ برای تسلط بر سرنوشت اجتماعی و اقتصادی کشور در طول چهار سال است؟ https://eitaa.com/joinchat/1379663915Ce68dbc3592
📌حکایت درخواست یکی از علما از امام زمان، برای دعایی به جهت گشایش کار و رفع غم و غصه 💠 شیخ عباس قمی، مؤلف در بخش تعقیبات مختصه و پس از پایان چنین نوشته است: 🔅شیخ ما، "ثقة الاسلام نوری" (نَوَّرَ اللهُ مَرْقَدَهُ) در كتاب "دارُ السَّلام" از شيخ خود، مرحوم خُلْد مَقام، عالم ربّانی جناب "حاجّ ملاّ فتحعلی سلطان آبادی" (ره) نقل فرموده كه فاضل مقدّس، "آخوند مُلاّ محمّد صادق عراقی" در غايت سختی و پريشاني و بدحالی بود و به هيچ وجه برای او گشايشی نمی شد. 🔅تا آنكه شبی در خواب ديد كه در یک وادی، خيمه بزرگی با قبّه سر پا است. پرسيد: اين خيمه از كيست؟ گفتند از كهف حصين و غياث مضطرّ مستكين، حضرت قائم مهدی و امام منتظر مرضی (عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ) می باشد. پس به تعجيل خدمت آن حضرت مشرّف گرديد و سختی حال خود را به آن حضرت عرض كرد و از آن بزرگوار خويش خواست. 🔅آن حضرت او را حواله فرمود به سيّدی از اولاد خود و اشاره فرمود به او و به خيمه او. آخوند از خدمت آن حضرت بيرون شد و رفت به همان خيمه كه حضرت به آن اشاره فرموده بود. ديد سيّد سَنَد وحِبْر مُعْتَمَد، عالم اَمْجَد مُؤَيَّدْ، جناب "آسيّد محمّد سُلطان آبادی" است درآن خيمه ودر روی سجّاده نشسته، مشغول دعا و قرائت است. آخوند بر سيّد سلام كرد و حكايت حال را برای او نقل كرد. پس سيّد برای گشايش امر و وسعت رزق، او را دعائی تعليم نمود. 🔅پس از خواب بيدار شد، در حالی كه آن دعا در خاطر او بود و قصد كرد خانه سيّد را. و پيش از اين خواب، آخوند از سيّد مُنافر و تارک او بود، به جهتی كه آن را ذكر نمی‌كرد. پس چون به خدمت سيّد رسيد، او را به همان نحو كه در خواب ديده بود، ديد: در مصلای، خود نشسته؛ مشغول ذكر و استغفار است. 🔅سلام كرد. سيّد جواب سلام داد و تبسّمی نمود، مثل آنكه از قضيّه مطّلع باشد. پس آخوند برای گشايش امر خويش دعائی خواست. پس سيد تعليم او نمود همان دعائی را كه در خواب به او تعليم فرموده بود. پس آخوند مشغول به آن دعا شد، به اندک زمانی دنيا از هر طرف به او روی آورد و از سختی و بدحالی بيرون آمد. 🔅و مرحوم حاج ملا فتحعلی (رَحْمَةُ اللهِ عَلَيْهِ)، سيد را مدح می كرد مدح بليغی و او را ملاقات كرده بود و مقداری از زمان هم شاگردی او نموده بود. 🔰امّا آنچه را كه سيد تعليم آخوند كرده بود در خواب و بيداری؛ پس سه چيز است(که باید پشت سر هم خوانده شود): اول آنکه پس از طلوع فجر، دست بر سینه بگذارد و ۷۰ بار بگوید؛ دوم دعایی بسیار کوتاه منقول از رسول الله در کتاب شریف الکافی؛ سوم دعایی کوتاه منقول از امام رضا. پ.ن۱: برای دیدن مورد دوم و سوم به کتاب مفاتیح الجنان، بعد از تعقیبات نماز صبح مراجعه کنید. پ.ن۲: تا می‌توانید این نسخه مجرب را در میان دوستان خود منتشر کنید و مؤمنان و مؤمنات را به آن تذکر دهید.
🍂زیبائی‌ات مثال‌زدنی نیست، زیبائی‌ات به‌درد تشبیه هم نمی‌خورد؛ چه را به تو تشبیه کنم که ظلم نباشد، و تو را برای که مثال بزنم که حرفم را بفهمد؟ 🍂زیبائی‌ات تعریفی هم ندارد، که نه حدی دارد و نه مرزی؛ تصویر هم ندارد، که چگونه آن را رسم کنم، وقتی در هیچ رسمی نمی‌گنجد. 🍂زیبائی‌ات همه است و هیچ نیست، و شاید فقط به کار کنایه بیاید؛ کنایه به همۀ زیبارویان عالَم، و به همۀ آن‌ها که توهم زیبایی دارند، چون هنوز تو را ندیده‌اند؛ ای زیباترین معشوق، این معشوق بی‌همتا.
مرا ویرانه می‌خواهی؛ خیالی نیست، ویرانم در این ویرانه تا هر وقت می‌خواهی تو می‌مانم ولی آخر مرا با خود ببر از این قفس بیرون بدم اما، خودت گفتی: ز تو غافل نمی‌مانم در این بازار وانفسا، تو تنها یوسف شهری ولی کو آن عزیزی که خریدارت شود، جانم هزاران مثل من تنها، گدایان سرِ کویت نمی‌ارزم، ولی من را بخر، در حال خسرانم هزاران نرگس فَتّان، به عشق دیدن رویت به شوق مستی از بویت، ببین افتان و خیزانم تو را سوگند بر مویت، مرا از خود رهایم کن که بی تو هر کجا باشم، اسیر بند و زندانم مرا دیوانه می‌خواهی؛ تو لیلی باش، من هستم که این دیوانگی را با تو عقل محض می‌دانم مسیحای من ای معشوق هستی، حالِ خوب من ز یاد توست، از عشق تو این‌گونه غزل‌خوانم
دوباره آمده‌ام تا غبار دل بزدایم دوباره رنگ خجالت گرفته است صدایم سرم خم است به پیش نگاه منتظر تو دوباره اذن بده تا که پیشت عقده گشایم مرا ببخش که عمرم گذشت و مثل همیشه در انتظار منی تا ز بند خویش درآیم مرا ببخش که وقتی بساط عیش به پا شد به یاد لاله‌ی چشمت قلم نگشت دو پایم همان دو چشم کبودی که خون چکد عوض اشک و من به غفلت و شهوت؛ کجاست شرم و حیایم؟ مریض و خسته خودم را به محفل تو رساندم طبیب من، بگشا در، که لطف توست دوایم مرا ز خویش مران و به وصل خود برسانم دوباره شد شب جمعه؛ سلام، کهنه گدایم دوباره ترس من از نفس و یأسم از عمل خویش مرا ببخش و دعا کن به راه راست درآیم (اللهم عجل لولیک الفرج)
294.1K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رد پای اطلاعات سپاه در یکی از شبکه‌های ماهواره‌ای معاند نظام.😁 وقتی مجری شبکه با عنوان از رهبر انقلاب یاد می‌کند.😉
چه بی‌پروایی ای عشق، در این عاشق‌کشی‌ها چه پرغوغایی ای عشق، در اوج خامُشی‌ها ندانستم، دلم را به دست تو سپردم ببین چون گشته حالم؛ اسیر ناخوشی‌ها دلا رفتی ز دستم، از آن روزی که دیدم دو چشم مست او را، پس از آن سرخوشی‌ها اگر می‌بستم آن روز، دو چشم خود به رویش نمی‌افتادی اکنون، به دام سرکشی‌ها چه رسوا گشته این دل، از این شیدایی ای عشق به امّید وصالش و دوران خوشی‌ها
هر روز می‌گویم، تا یادم نرود؛ تا یادم بماند که آرزویی جز این، ارزش آرزو شدن ندارد. هر روز آرام و شمرده در گوشِ جانم زمزمه می‌کنم تا فراموشم نشود که فقط وقتی ارزش دارم، که آرزویم این باشد. خدایا، مراقبم باش تا مبادا از خاطرم برود مهم‌ترین چیزی که از تو می‌خواهم این است: اللهم اجعلنی من انصاره و اعوانه... و المُستَشهَدینَ بینَ یَدَیهِ.