هدایت شده از اشعار اهلبیت علیهمالسلام
#زبان_حال_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#مرثیه_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#مظلومیت_امام_علی سلاماللهعلیه
#گریز_امام_حسین سلاماللهعلیه
راضی به هر قضای خدا میروی علی
چون نوح سمت موج بلا میروی علی
دارم به فتح خیبر تو فکر میکنم
با دستهای بسته کجا میروی علی؟
ای سرشناس شهر، برای تو خوب نیست!
مسجد چرا بدون عبا میروی علی؟
آشفته حال فاطمۀ پشت در نباش
قدر خودت به هول و ولا میروی علی
آیینۀ شکستۀ این کوچهها منم
از من شکسته تر تو چرا میروی علی؟
بی رحمی مغیره عجب شمرگونه است!
داری چه زود کرببلا میروی علی!
این کوچه، آخرش ته گودال میرسد
داری میان حرملهها میروی علی
#وحید_قاسمی
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_زمان سلاماللهعلیه
#گریز_حضرت_حمزه سلاماللهعلیه
#گریز_امام_حسین سلاماللهعلیه
قرار بود به ما فیضی از سحر بدهی
به قدر بال مگس اشک مختصر بدهی
ضمانتی است برای سلوک اهل سحر
اگر زمان مناجات چشم تر بدهی
میان شعله نشستن عروج پروانه است
مرا تو عاقبت از پای شمع..،پر بدهی
وصال عاشق و معشوق دردسر دارد
به دست و پات می افتم که دردسر بدهی
کجای شهرِ نفس گیر ندبه می خوانی؟
بناست گاهگداری به ما خبر بدهی
نشسته ام سر این کوچه..،گریه می خواهم
نشسته ام که به من اشک بیشتر بدهی
دل شکسته ی عُشّاق را ندیده بخر
چه می شود اگر این مرتبه ضرر بدهی
من آه می کشم آنقَدر تا که پاک شوم
اگر به آه جگر سوز من اثر بدهی
قسم به حضرت زهرا درست خواهم شد
به این خرابترین مُهلتی اگر بدهی
شناسنامه ی من را بگیر از من تا
برای کرببلایی شدن،"گُذر" بدهی
به حقِ پارهجگرهای تشنهکام اُحُد
ببخش تا که به من فرصتی دگر بدهی
ندید حمزهی خود را..،چگونه مُثلِه شد!
چطور خواهر مظلومه را خبر بدهی
امان ز قلب عقیله..،چه دید در گودال
تنی بدون سر و نیزهخورده و پامال
#بردیا_محمدی
هدایت شده از اشعار اهلبیت علیهمالسلام
#مرثیه_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#گریز_امام_حسین سلاماللهعلیه
#گریز_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
همدست شد مسمار با دیوار، با در
در بین دود و شعله گیر افتاد، مادر
حال و هوای خانه یکباره عوض شد
افتاد روی مادر ما بیهوا در
باید بسوزد در هوای شمع اما...
این بار سوزانده پَرِ پروانه را در
در پیشِ رو زهرا نبود؟ ای بی حیا میخ
در پشتِ سر زهرا نبود؟ ای بی حیا در
از آن زمان که مادر ما را زمین زد
ما بچههای فاطمه قهریم با در
از پا درآوردند آخر مرتضی را
دیوار، آتش، کوچه و همسایهها، در
مسمار شد سر نیزه و تیر سه شعبه
در کربلا باقی چوبش شد عصا، در
در کربلا زینب گلی گم کرده بود و
میگشت در گودال دنبال برادر
#گروه_یامظلوم
@poem_ahl
هدایت شده از اشعار اهلبیت علیهمالسلام
#مرثیه_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#زبان_حال_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#گریز_امام_حسین سلاماللهعلیه
آن بانویی که داشت مواسات با علی
افتاده بود خسته و میگفت یاعلی
افتاده بود دربِ شکسته به روی او
با ناله گفت حرف دل خویش با علی
شش ماهه اَم، فدای سرت ای امام من
افتاده ام به پای تو دیگر ز پا علی
یا فضۀُ خُذینیِ او چون شنیده شد
دیگر نگفت یاریِ زهرا بیا علی
زهرا چگونه دستِ ترا بسته بنگرد
با اینکه هست، دست تو دست خدا علی
تا زنده ام، مقابلشان قد عَلَم کنم
تنها نمیگذارمَت ای مقتدا علی
یک عمر تو، سپر به پیمبر شدی، کنون
زهرا شود ترا سپر هر بلا علی
مُزد رسالتِ پدر این بس که اُمتَش
تنها گذاشت بعدِ پیمبر ترا علی
انصار با مهاجر اگر هم قسم شوند
من یک تنه به عهدِ تو سازم وفا علی
من دامنت رها نکنم روز بی کسی
حتی اگر به شعله زنم دست و پا علی
با اینکه زیر ضرب لگد پهلویم شکست
هرگز نیفتد از لب من ذکرِ یاعلی
با قنفذ و مغیره بگو بازویم که هیچ
جانم فدای جان تو یا مرتضی علی
از کربلای کوچه دهم کوفه را نشان
پیداست راه فاطمه تا کربلا علی
#محمود_ژولیده
@poem_ahl
هدایت شده از اشعار اهلبیت علیهمالسلام
#مناجات_با_امام_زمان عجّلاللهفرجه
#گریز_امام_علی سلاماللهعلیه
#گریز_امام_حسین سلاماللهعلیه
#اربعین
خدا کند که دلم را فدای یار کنم
به این بهانه مگر رنج را مهار کنم
مرا مجال گریز از حصار داغِ تو نیست
بگو چگونه ز دست غمت فرار کنم!
لباس پاره ی یوسف به کوی ما نرسید
چه با دل پدر پیرِ بی قرار کنم!
بهار زندگی ام را خَزان غفلت بُرد
نمی شود به جوانی ام افتخار کنم
شکست قلب تو از فرطِ بی خیالی من
بنا نبود دلت را جریحهدار کنم
اگر جواب سلامت به دست من برسد
فراق را به همین حکم برکنار کنم
شمیم گیسوی خود را به بادها بسپار
که بوی زلف تو را عطر ماندگار کنم
اگر که طعمهی دنیا شدم، خودم کردم
نیامدم گله از مکر روزگار کنم
در اوج سُستیِ باور...، تو اعتقاد منی!
نشد به نام تو یکبار هم قمار کنم
هنوز هم که هنوز است…، دوستت دارم
بغل بگیر مرا تا که آشکار کنم
زدم به این در و آن در ببینمت که...، نشد
به جان مادرِ تو مانده ام چه کار کنم!
دوای بغض گلوگیر من فقط نجف است
کجا به غیر نجف عشق را هوار کنم
سر مرا بنویسید نذر تیغ علی
به شوق اینکه فقط لمسِ ذوالفقار کنم
علیست راه رسیدن به اربعین حسین
پدر اجازه دهد ترک این دیار کنم
هنوز از حرمش برنگشته...، دلتنگم…
چِقَدر خاطره را پشت هم، قطار کنم
کفن کنید مرا با لباسِ مَشّایه…
چه عشقبازیِ محضی در آن مزار کنم!
تو را قسم به همان شاه بی کفن، برگرد
بیا اجازه مده حسِّ اِنکِسار کنم
غروب روز دهم، خون به قلب زینب شد
حسین زیر سم اسب نامرتب شد
#بردیا_محمدی
@poem_ahl