هدایت شده از حدیث اشک
یابن الرضا(ع)
یا به این کوچه معروف گدارا نکشید..
یا کشیدید ز ما دست عطارا نکشید
رزق ما دیدنتان بود..غذا را نکشید!
ما گداییم،شما منت مارا نکشید!
منت از ماست که که بر دیدنمان آمده اید!
به گدایان گرفتار،بفرما زده اید
قصه ی لطف شما قصه ی اقیانوس است
حکم ما شب زده ی دربدر فانوس است
برسانید به هرکس ز خودش مایوس است
غصه ای هست اگر!چاره ی آن در طوس است
عاقبت کلبه ی احزان رضا گلشن شد
با جواد ابن رضا چشم همه روشن شد.
آسمان خنده به لب میل به باران دارد
ماه از شوق به کف آینه قرآن دارد
شاه ما گرچه حسودان فراوان دارد..
چشمشان کور که خورشید به دامان دارد!
عجب است این پسر امروز پیمبر نشده
هیچ مولودی از او با برکت تر نشده!
وجناتش سکناتش شرف مصطفوی
ریخته در نظرش معجزه های نبوی
خنده اش فاطمی و جذبه چشمش علوی
چه بگوییم به او؟؟قندو نبات رضوی!
قل هو الله احد ریخته بر لبهایش
ای به قربان صدای خودش و بابایش
سیر کردیم به قرآن خدا خط به خطش
خیره ماندیم به تفسیر و کلام و لغتش
با خداوند یکی بوده دقیقا صفتش
جان به این خالق و این دیکته بی غلطش!
`چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی”
سجده کردیم بر آن خال سیاه عربی!
ای دل از سنگشدن دل بکن و گوهر باش
آب هر چشمه نشو قطره ای از کوثر باش
سلطنت خواهی اگر در دوجهان نوکر باش
کاظمینی شده دست علی اصغر باش
که خدا عیدی مارا دو برابر داده
رزق ما میرسد امشب ز دو آقا زاده
این پسر کیست که منظومه ی عرفان شده است
شیرخواره ست ولی پیر بزرگان شده است
ششمین جلوه ی سی جزء ز قرآن شده است
علی دیگری از عرش نمایان شده است
شیر شیر است دلیر است چه کوچک چه بزرگ
برمیاید ز علی ابن حسین کار سترگ
نخل اگر نخل رباب است ثمردار تر است
دست اگر دست حسین است گهردار تر است
این پسر از همه در معرکه سردار تر است
از دوصد مرد به پیکار جگردار تر است
تیغ شمشیر خود از پیچش مو ساخته است
جوشن جنگی خود را ز گلو ساخته است
حیفِ این گل..قدم آخر این راه شد و
چشم برهم زدنی امد و شش ماه شد و
نفسش تنگ شد و بسته و کوتاه شد و..
دیر از آمدن حرمله آگاه شد و..
همه گفتند که این بار نباید بزند
هیچکس فکر نمیکرد چنین چنین بد بزند!
حنجر سرخ و سفیدش که به یک سو خم شد
بین خون آینه ی صورت او مبهم شد
گلوی نازک و آن تیرِ سه لب توام شد
بدن و صورت ...
#سید_پوریا_هاشمی #شعر_ولادت_ابن_الرضا #شعر_ولادت_امام_جواد_الائمه #شعر_ولادت_امام_نهم #کاظمین
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
هدایت شده از حدیث اشک
هر دم به وفا یاد تو دارم به بَر خویش
شب تا به سحر ، تا که زند باز سپیده
هر صبح به ره دیده که شاید تو بیائی
مرهم بشوی بر دل این زجر کشیده
از شوق، نگارا ؛ سر هر کوچه نشستم
چون واله ی دل مرده ی دشنام شنیده
از دوریت ای جان ، شدم از خلق فراری
چون بره ی بیچاره ی از گرگ رمیده
شاید که مرا دیده و نشناخته باشی
آری من آفت زده ی رنگ پریده
حق دارم اگر رنگ به رخسار ندارم
بیمار شده عاشق معشوق ندیده
#شعر_مناجات_امام_زمان_عج
#اصغر_مومنی
@hadithashk
هدایت شده از حدیث اشک
بعید بود به دل اعتنا نمی کردم
غمی برای خودم دست و پا نمی کردم
کسی شکستن قلب مرا نمی فهمید
اگرچه آینه بودم ، صدا نمی کردم
به انتظار نشستن ، عجب مکافاتیست
گُمانِ این همه تأخیر را نمی کردم
من خراب کجا وُ خرابِ یار شدن...
زمان عقب برود ، ادّعا نمی کردم
گناهکاری من مایه ی عذاب تو شد
وفا که هیچ...،نمی شد جفا نمی کردم؟!
هزار مرتبه کج رفتم و تو بخشیدی
ولی چه فایده ، من که حیا نمی کردم
همیشه رِخوَتِ من دور کرد از تو ، مرا
همیشه تنبلی ام را بهانه می کردم!
اگر وصال تو یکبار سهم من بشود
تو را دقیقه ای از خود جدا نمی کردم
برای کُشتن من یک اشارهات بس بود
قسم به جدّ تو ، چون و چرا نمی کردم
هنوز هم که هنوز است ، دوستت دارم
وگرنه این همه " آقا ! بیا "...، نمی کردم
خوش است اگر برسد دست من به خاک نجف...
غبار صحن علی را رها نمی کردم
تمام لذت من بوسه بر ضریح علیست
فقط به دیدن آن اکتفا نمی کردم
دلم گرفته ، علاجش کجاست؟! نزدِ حسین...
چگونه آرزوی کربلا نمی کردم !
مگر تنش چِقَدَر زیر نیزهها ، پاشید...
خیال آمدن بوریا نمی کردم
#شعر_مناجات_امام_زمان_عج
#شعر_روضه
#بردیا_محمدی
@hadithashk
هدایت شده از معارف و مقاتل آلُ الله
#امام_جواد_علیه_السلام
❇️ فهرست لینکدارِ گوشهای از فضائل و احوالات حضرت جوادالائمه علیهالسلام
🔰 حکایت مردی که در سنین کودکیِ امام جواد عليهالسّلام برای آن حضرت، «اسباببازی» هدیه بُرد...
🔰 یک چند غلامی که بیایی ببری هست...
🔰 «جامههایی» اینچنینم آرزوست ...
🔰 نَوَد ساله برای طفل نُهساله تواضع کرد / تو خَم کردی برای دستبوسی، قامت خَم را ...
🔰 به واسطه حضرت جوادالائمه علیهالسلام، رزق و روزی را به سمت خود جلب کنید ...
🔰 کسی که شبانه روز، «نوکریِّ» اهلبیت علیهمالسلام را میکند، مشمول چنین دعایی از جانب امام جواد علیهالسلام میشود ...
🔰 ای جوادم! از دَری خارج شو که بتوانی بیشتر جود و کرَم کُنی … | همیشه همراهت طلا و نقره بردار …
🔰 به خدا قسم، به حقیقت معرفت ما نمیرسد مگر کسی که خداوند به خاطر ما بر او منّت نهاده و او را به دوستیِ ما امتیاز بخشیده باشد ...
🔰 راهِ همراهی با اهلبیت "علیهمالسلام" در دنیا و آخرت در کلام نورانی إبن الرّضا "علیهماالسلام"...
🔰 هیچ مولودی با برکت تر از جوادم برای شیعیان متولد نشده است...
🔰 هر كس كه اين دعا را بخواند، روز قیامت، «امام جواد عليهالسّلام» شفيع او خواهد بود ...
🔰 جلوههایی از شفادهندگی دست پر خیر و برکت امام جواد علیهالسلام...
@Maghaatel
هدایت شده از معارف و مقاتل آلُ الله
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#حالات_و_کلمات_دلدادگان
🔰 ای خوش آن هدیه که از جانب «ششماهه» رِسَد...
📄 مرحوم شیخ عبدالرحیم کرمانشاهی، جدّ خاندان جلیلی کرمانشاهی، در آخرین لحظات زندگی از فرزندانش «سیب» مطالبه میکند، آنها همه جای کرمانشاه را میگردند و پیدا نمیکنند و دست خالی برمیگردد و میبینند در مقابل پدر سیب هست.
🔎 می پرسند: این سیب از کجا آمده؟ شیخ عبدالرحیم میگوید: پس از رفتن شما، پیامبر اکرم، امیرمؤمنان، حضرت فاطمه و امام حسین علیهمالسلام به بالینم آمدند و این سیب را امام حسین علیه السلام لطف کردند و فرمودند:
🗯 «این سیب را پسرم علی اصغر برای شما فرستاد و گِله کرد که چرا در کتاب مقتل خود مصائب ایشان را ننوشتی!»
🗓 عرض کردم: تنها علّتش این است که هر وقت خواستم مصائب ایشان را بنویسم، آنقدر گریه کردم که نوشتههایم از بین رفت!
🏷 سپس به فرزندان وصیّت میکند که کتاب مقتلش را چاپ کنند، زیرا معلوم میشود که مورد نظر حضرت قرار گرفته است.
📚جرعهای از کرامات امام حسین علیهالسلام،مهدی پور،ص۱۹۷
📌 مرحوم «ملّا عبدالرحیم کرمانشاهی» کتابی در مقتل با عنوان «سرّ الأسرار» نوشته است که متأسفانه هنوز این کتاب ارزشمند، إحیاء و چاپ امروزی نشده است!
✍ هر بار سرودهایم دربارۀ تو
عشاق جهان شدند آوارۀ تو
این قلب شكسته هیچ، آقا زاده!
افلاک شده دخیل گهوارۀ تو
@Maghaatel
هدایت شده از کتابخانه فضائل | مقتل پژوهی
-
این حرف دلِ نصفِ جهان در همدان است
ای غـارِ عـلیـصـدر، عـلـی صـدر جـهـان است!
هدایت شده از اشعار اهلبیت علیهمالسلام
#مرثیه_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
یک عمر و نیم میشود اما هنوز هم...
باور نکرده این همه غم را هنوز هم
از زنده ماندنش گله دارد پس از حسین
با زندگی نکرده مدارا هنوز هم
یک عمر، زخمِ کهنه و یک عمر، زخمِ نو
راضی نمیشود به مداوا هنوز هم
یعقوبهای چشمِ ترش زنده میشوند
با یادگارِ یوسفِ زهرا هنوز هم
از تار و پودِ چادرِ آتش گرفتهاش
میریزد اشکِ تربتِ اعلا هنوز هم
در کربلای روضهی «هَل مِن مُعین» او
مانده حسین، یکه و تنها هنوز هم
یک عمر و نیم پیش، به گودال رفته است
بیرون نیامدهست، از آنجا هنوز هم
آیا هنوز شاهدِ «الشّمرُ جالسْ» است؟!
با این نگاهِ یخ زده؛ گویا هنوز هم
بعد از نمازِ روضه به این ذکر میرسد
«واللهِ ما رایتُ جمیلا» هنوز هم
فریاد، سبز میشود از کاخِ سبزِ شام
با خطبههای زینب کبری هنوز هم
#رضا_قاسمی
@poem_ahl