دلنوشته های یک طلبه
✔️ ماهواره «مهدا»، «کیهان ۲» و «هاتف ۱» ساعاتی پیش با موفقیت در مدار قرار گرفتند. برای نخستین بار
جوابش کاملا روشنه:
در سه مسئله ما دچار بحران لابیگری و رانت هستیم: #بانک و #خودرو و #ارز
تعارف نداریم، اینها حتی جمله رهبر معظم انقلاب را از بالای میدان پایتخت پایین کشیدند.
بعلاوه این که در دورانی که مجلس و دولت و دستگاه قضا کاملا همسو و یکدست بودند، کسی نتوانست حال آنها را بگیرد. چه برسد به...
وگرنه مملکت همان مملکت است و نخبگان همان نخبگان و دلسوزان هم همان دلسوزان. اما به اندازه فهم و عقل خودم اینجوری میفهمم که اصلا اجازه ورود نخبگان و ارکان صالح نظام اسلامی به آن سه حوزه نمیدهند. و هر ضربهای هم میخوریم، از همان سه حوزه است.
والسلام
@Mohamadrezahadadpour
دلنوشته های یک طلبه
جوابش کاملا روشنه: در سه مسئله ما دچار بحران لابیگری و رانت هستیم: #بانک و #خودرو و #ارز تعارف ند
از این میسوزم که هر وقت در دفاع از نظام خواستیم حرف بزینم با این سه تا دهانمان رابستند.
کسی تا حالا حریف اینا نشده و با فشار آوردن به مردم، دارن کل زحمات نظام و دلسوزان را به هدر میدن.
اگه کسی تا الان نگفته(که خیلیها گفتهاند) بذارین من رک بهتون بگم که این سه تا مساوی است با اقتصاد ایران!
حالا ممکنه بگن نه و چیزای دیگم هست و...
قبول ندارم
اقتصاد مساوی با این سهتاست
تا زمام امور این سه حوزه از دست لابیگرها خارج نشود، مردم روی خوش نمیبینند
دلنوشته های یک طلبه
از این میسوزم که هر وقت در دفاع از نظام خواستیم حرف بزینم با این سه تا دهانمان رابستند. کسی تا حالا
معتقدم ربطی به مسئله بیبصیرتی نداره که مردم بخاطر این سه حوزه، بگن در انتخابات شرکت نمیکنیم.
داره واقعا به مردم فشار میاد و دلشون از بابت این سه حوزه خون شده.
چون این سه حوزه، اثر مستقیم بر سفره و حال و روز مردم و تورم و ملک و زمین و اجناس و همه چیز دارد.
من اگر ۱۰۰ تا کتاب از پیشرفتهای ایران در زمینههای دیگر بنویسم، و یا هزاران ساعت سخنرانی در جاهای مختلف برای انتخابات داشته باشم، یا جدول برتریهای ایران در حوزههای مختلف به مردم نشون بدم، باز مردم برمیگردن و میگن چرا این سه حوزه درست نمیشه؟
✔️ بخاطر همین، من در جلسات آگاهسازی و تشویق مردم به شرکت در انتخابات، بیشتر از این موضوعات حرف میزنم:
🔺۱. تفاوت مردمسالاری دینی با دیگر اشکال حکومت
🔺۲. نقش مردم در تعیین سرنوشت
🔺۳. دوگانههای مخرب در آستانه انتخابات
🔺۴. آشنایی با مهمترین مغالطات دشمن در مسئله انتخابات
🔺۵. نقش خبرگان رهبری در سرنوشت مردم و مسیر انقلاب اسلامی در غیبت کبری امام عصر ارواحنا فداه
و چند تا موضوع دیگه
والا دیگه بیشتر از این عقلم نمیرسه
#فرزندآوری
بنده همچنان دنبال سوژه خوب و باحال برای نوشتن یک رمان در خصوص بحث جمعیت هستم. اگر ایده یا سوژه ناب داشتید، لطفا به صفحه خصوصیم ارسال کنید.
دلنوشته های یک طلبه
روانشناسی دینی؟! ادعای جالبیه فقط ی سوال: در دین، برای درمان وسواس چه درمانی توصیه شده؟ یا مثلا برای
ضمنا 👆👇
جسارتا هنوز یک نفر هم پیام نداده که بگه چطوری میخواد مصادیق زیادِ بیماریهای روانی را با دین درمان(نه پیشگیری) کنند؟!
بگذریم
#صرفا_جهت_یادآوری
موافق این مدل👆کارها نیستم
حتی بنظرم کجسلیقگی است
نه تنها جواب نمیده، بلکه اگر به مردم بگی اگر رأی ندهی، از مسیر اسرائیل و نتانیاهو سر در میاری، باعث موضعگیری تند و تشدید مشاجرات اجتماعی میشه.
با زبان لیّن
مؤدبانه
متقن
روراست
نه اینجوری👆
✍ کانال #حدادپور_جهرمی
@Mohamadrezahadadpour
تا حالا این ایده به ذهنتون رسیده که در شهر و یا روستای محل زندگیتان، مؤدبانه از کسانی که مردم دوستشان ندارند و دافعه دارند، خواهش کنید و یا حتی مقداری پول به او بدهید و یا او را مدتی به کربلا و یا مشهد بفرستید، تا برای #انتخابات تبلیغ نکند؟! ای چه بسا مردم،بخاطر لج با او و تنفری که از او دارند، دلشان نمیخواد در انتخابات شرکت کنند.
✍ کانال #حدادپور_جهرمی
@Mohamadrezahadadpour
https://virasty.com/Jahromi/1706442784731979095
بسم الله الرحمن الرحیم
🔥 #نه 🔥
✍️نویسنده: محمدرضا حدادپور جهرمی
💥 «قسمت چهلم»
🔺 وقتی داری از شرایطت لذّت میبری، امّا ناگهان همهچیز یادت میآید!
فردای آن شب، همهچیز برایم رنگ و بوی دیگری داشت. احساس میکردم خیلی از دنیا عقب هستم و باید خیلی چیزها را یاد بگیرم. احساس میکردم خیلی از ماهدخت، شیرین و بقیّهشان عقب هستم و باید خیلی بدوم تا به آنها برسم. اصولاً عادت به عقب ماندن، رکود و انزوا ندارم و خیلی برونگراتر از این حرفها هستم، امّا آن شب، یک احساس خاصّی به من دست داد که باید پاشنهام را بکشم و تا نفس دارم بدوم.
خیلی درگیر دروس و کلاسهای خودمان بودیم و چندان ارتباطی با ایرانیها نداشتیم. فقط میدیدم که کلاسهای آنها هم مثل ما خیلی پررونق و برووبیا بود و بعضی از کنفرانسها را هم با هم برمیداشتیم و اساتیدمان مشترک میشدند.
بگذارید یک جمله از کنفرانسها بگویم:
موضوعات کنفرانسها خیلی متنوّع و خاص بود. از ریزترین مسائل مربوط به زنان گرفته تا مسائل کلانتر و کلّینگر، امّا نقطه مشترکش سه مسئله بود؛ یعنی آخرش میخواستند به این سه چیز برسند:
1- تأکید بر ناکارآمدی دین مخصوصاً دین اسلام در تعیین و تبیین حقوق انسانها مخصوصاً حقوق زنان و کودکان. حتّی آنها میگفتند باید در خود دین هم تجدید نظر کرد و اگر دین نمیتواند خودش را با خواست انسان مطابق کند و حقوقی که انسان دنبالش هست را تأمین کند، به راحتی باید ترکش کرد و این دین هست که باید کوتاه بیاید و جای خودش را به خواست انسان بدهد.
2- عدم توجّه جوامع علمی، حوزههای علمیّه و ملّاهای شیعه و سنّی بر بسیاری از مسائل حقوق زنان و کودکان. طوری که حتّی یک مرجع شیعه یا سنّی کتاب مستقلّی درباره حقوق زنان و کودکان ندارد و این نشانگر بیتوجّهی و عدم علاقه به این بحث است.
3- تأکید بر مجرّد ماندن زن و اینکه تشکیل خانواده چیز دستوپاگیری هست و اصولاً باید از قیدها آزاد شد تا پرواز کرد و از همهاش بدتر، حتّی از سنّتها و دین بدتر و دست و پاگیرتر، خانواده است.
اگر بخواهم راحتتر بگویم، آن مؤسّسه در حال تربیت انسانهایی منهای سه چیز بود: منهای اسلام، منهای راهنما، منهای اصالت و خانواده!
حتّی وقتی هم در اینترنت سرچ کردم و همه جلسات، همایشها و کنفرانسهای مربوط به فمینیسم، حقوق زنان و کودکان در سرتاسر جهان مخصوصاً در خاورمیانه را رصد کردم، فهمیدم که همه آنها چیزی بیشتر از همین سه نکته ندارند که بگویند و آخر حرفهایشان میخواهند به همین سه چیز برسند.
همهچیز گل و بلبل بود و خیلی داشتم حال میکردم و چیز یاد میگرفتم که اتّفاقی افتاد که خیلی مرا متأثّر کرد. اینقدر که حالم تا دو روز بد بود و بالا میآوردم، امّا بعدش درست شد و تلاش کردم با خودم کنار بیایم.
ماجرا از این قرار بود که دو تا آقا به سالن کنفرانسها آمدند. به نظر نمیرسید یهودی باشند، امّا بعد کاشف به عمل آمد که اصالتاً یهودی هستند و آمریکا زندگی میکنند. از مؤسّسهای به نام مؤسّسه «¬NCBI».
اوّلش شروع کردند و از مؤسّسهشان گفتند که:
مرکز اطّلاعات زیستفنّاوری معروف به NCBI یکی از مراکز و شاخههای کتابخانه مـلّی پزشـکی ایـالات مـتّحـده آمریکاســت که خــود زیـر مجموعه مؤسّسه ملّی سلامــت NIH قرار دارد. مؤسّسه ملّی سلامت در نهایت زیر مجموعه وزارت بهداشت و خدمات انسانی ایالات متّحده آمریکاست. این مرکز در سال ۱۹۸۸ میلادی در پی تصویب طرح پیشنهادی سناتور کلود پپر در کنگره آمریکا شکل گرفت. مرکز ملّی اطّلاعات زیستفنّاوری در شهر بتزدا در ایالت مریلند قرار دارد.
در این مرکز ابزار و پایگاه دادههایی نظیر آنتره، بلاست، پاب مد و ژن بانک اداره میشود.
از وظایف مرکز ان سی بی آی میتوان موارد زیر را نام برد:
1. ایجاد ساختار برای تحلیل و ذخیره¬سازی دادههای تحقیقات ژنتیک، بیوشیمی و زیستشناسی مولکولی.
2.ترویج و شیوع استفاده از این دیتابیسها در بین جامعه محقّقین.
3. هماهنگسازی اطّلاعات با دیگر مراکز مشابه جهانی.
4. پیشبرد پژوهش در تحلیلهای رایانهای روابط کارکردی-ساختاری مولکولهای کلیدی.
خب تا اینجا خیلی هم شیک بود و مجلسی!
تا اینکه یواشیواش بحث را بردند روی تشکیل بانک ژنتیک زنان جهان، ضرورت شناخت و تعیین دقیق ساختار ژنی زنان خاورمیانه و این حرفها.
#نه
ادامه ...👇
من فقط فهمیدم که دلم مثل تشتی که پر از آب باشد و یکمرتبه از پشت بام به زمین بیفتد، همانطور ریخت زمین و یک لرزش کوچک در دست و پاهایم احساس میکردم. با ادامه صحبتهای آن دو نفر، حال به حالی میشدم که میگفتند: «ما خیلی تلاش کردیم تا بانک دقیق و کارآمدی داشته باشیم و حاصل تحقیقاتمون رو فقط در اختیار کشورهای عضو ارشد مرکز اطّلاعات زیست فنّاوری قرار بدیم. حتّی برای این امر مجبور به هزینههای گزاف شدیم و از مقطعی به این طرف، بخش جمعآوری و آزمایشات اوّلیّه این پروژه بزرگ رو برونسپاری کردیم. (یعنی شرکتهای خاصّی را پیدا و تأسیس کردند که مأموریّت جمعآوری ژنهای زنان جهان مخصوصاً منطقه ما را به عهده بگیرند و حتّی آزمایشات اوّلیّه هم روی آنها انجام بدهند! کلّاً خدا لعنتشان کند!)...»
داشت میگفت و میگفت و من هم داشت فشارم زیر و رو میشد. تا اینکه گفت: «یکی از کشورهایی که خیلی صادقانه و بدون هیچ چشمداشتی از اوّلش پای کار بود و حتّی هزینههای اوّلیّه کلّ مؤسّسه ما رو هم تأمین میکرد، همین کشور اسرائیل است. اینقدر سطح همکاریهای اسرائیل با ما بالاست که حتّی تمام شرکتهایی که ما باهاشون قرارداد داریم و برامون نمونه اوّلیّه و ثانویه میارن از ملّت بزرگ یهود و شرکتهای اسرائیلی هستن.»
احساس میکردم دارم بالا میآورم، امّا هنوز نمیدانستم چرا! فقط میدانستم که از حرفهایش احساس خیلی بدی دارم و نزدیک است یک چیزی بگوید که حالم به کلّی بد شود. تا اینکه گفت: «ما اطّلاع نداریم که انستیتوهای اوّلیّه شرکتهای اسرائیلی کجاست و چطوری اینقدر دقیق، ظریف و با سرعت، نیازهای ما رو تأمین میکنن و بهمون اطّلاعات میدن، امّا فقط همینو میدونیم که در جزیرههای مختلف و بر اساس هر منطقه، انسانها مخصوصاً زنها رو مورد آزمایش دقیق قرار میدن.»
تا این را گفت، فهمیدم که دارد چه میگوید. فهمیدم که زندانی که چندین ماه گذشته در آن آرزوی مرگ میکردم و نمیدانستم چرا آنجا هستم و چرا و به چه نیّت تأسیس شده است، دارد چهکار میکند و همه کسانی که آنجا هستند، خرابکار نیستند. حالا آن دو نفر داشتند نتایج تحقیقاتشان از زنهای افغانستان، پاکستان و... را در آن جلسه تحلیل و بررسی میکردند. این که به چه نتایج جالبی رسیدند و حتّی حاصل تحقیقاتشان هم به انواع ابر شرکتهای «غذایی»، «لوازم آرایشـی» و حتّی «داروسازی» و صدها شرکت متقاضی دیگر ارسال میکنند.خیلی ساده است؛ یعنی برنامهریزی برای خوراک، پوشاک، دارو، ظاهر، پوست و خلاصه همهچیز مردم و ملّت خاورمیانه مخصوصاً زنها و دخترهایمان! بر اساس تغییر جهشـی و ژنتیکی خاصّی که دنبالش هستند و برای ملّتهای بیچاره و بی خبر ما تجویز میکنند! دیگر حالم بد شد. یاد انواع هورمونها، سوپ جنین انسان، لیلماهای بیچاره و هایدههای بدبخت و... افتادم، به شدّت تپش قلب گرفتم و دست و پاهایم یخ کرد. هر چه در طول کلّ زندگیام خورده و نخورده بودم، تا شیر مادرم را هم بالا آوردم و دیگر نفهمیدم چه شد.
رمان #نه
ادامه دارد...
@Mohamadrezahadadpour