معراج اندیشه پویا
#خاطره
#حمیدرمضانی
#ده_عنوان_کتاب_جیبی
#فرمانده_اطلاعات_قرارگاه_نصرت
(نکٌشید)
در حین عملیات بدرحاج علی هاشمی و حاج عباس هواشمی و حاج حمید و من و یک برادر روحانی سوار دو قایق بودیم و در محور بین (( ابوذکر)) و (( تٌرابه)) در حال حرکت بودیم و حاج حمید داشت عملیات را هدایت می کرد. نیروهای اطلاعات کارشان این بود که نیروهای لشکر را تا محل مورد نظرشان هدایت و راهنمایی کنند و برگردند. اما آن شب همه ما تا صبح همراه بچه های لشکر 25 کربلا ماندیم. و علی رغم بمباران سنگین عراق شب را به صبح رساندیم و صبح که تًرابه آزاد شد بقیه به مقر برگشتند. اما حاج حمید تصمیم گرفت به ترابه برود و من هم همراهش رفتم و آنجا به دیدن سید قاطع رفتیم که در روستای «روته» زندگی می کرد. سید قاطع قبل از انقلاب کار قاچاق انجام می داد اما بعد از شروع جنگ تحمیلی به عنوان یکی از بومیانی که هور را به خوبی می شناخت با ما همکاری می کرد. همان جا سید قاطع و حاج نعیم الهایی و حاج حمید غذا و چایی خوردیم و آن هم زیر بمباران عراق. بعد از صرف چایی از سید قاطع جدا شدیم و حدود دو ساعت بعد یک اسیر عراقی گرفتیم که بچه ها گفتند: به نشانه تسلیم دستهایش را بالا برده و وقتی بچه ها به او نزدیک شدند با نارنجک آنها را به شهادت رسانده بود. با شنیدن این واقعه به طرف او هجوم بردم. اما حاج حمید با نگاهش به من فهماند که مخالف کشتن اوست. بعد هم دستور داد که: «اسیر باید زنده برگردد عقب ،گرسنه است غذا به او بدهید بخورد.» اگر حاج حمید نبود آن اسیر کشته می شد.
.
موسسه فرهنگی هنری معراج اندیشه پویا
پیام رسان سروش: https://sapp.ir/meraj_andisheh_pouya
🔴پیام رسان ایتا: https://eitaa.com/meraj_andisheh_pouya
🔴اینستاگرام:meraj.andisheh.pouya🔶🔶
🔷🔷🔴