eitaa logo
متسا | مرجع ترویج سواد امنیتی
31.1هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
1.9هزار ویدیو
52 فایل
|متسا: مرجع ترویج سواد امنیتی| 🔘 متسا تلاشی است برای توانمندسازی امنیتی شهروندان ایرانی. نشانی ما در شبکه های اجتماعی: https://matsa-ir.yek.link ارتباط با ما : @chmail.ir" rel="nofollow" target="_blank">matsa1@chmail.ir بله،ایتا،تلگرام
مشاهده در ایتا
دانلود
📣 اگر به عنوان کارمند بخش‌های دولتی و حاکمیتی به می‌روید، به این نکات توجه داشته باشید: ☎️ مراقب کلیه ارتباطات خود اعم از ، ، و غیره باشید. هنگام حضور شما در یک کشور خارجی احتمال ، کنترل ارتباطات مجازی، پست الکترونیکی و بسته‌های پستی شما همواره وجود دارد. 🎧 ممکن است حتی در اماکنی مثل لابی هتل، رستوران، فضاهای باز و داخل خودرو نیز مورد استراق‌سمع قرار گیرید 📱 همچنین به هیچ‌وجه به سیم‌کارت‌ها و تلفن‌های همراهی که ممکن است از سوی میزبان تجاری یا در اختیار شما قرار گیرد، اعتماد نکنید. @matsa_ir
18.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 فیلم کوتاه : تاجر ایرانی و واکنش مناسب هنگام مراجعه افسر اطلاعاتی بیگانه 🗂 برگرفته از پرونده ای واقعی @matsa_ir
18.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥فیلم کوتاه 🔰جلوگیری از نصب پمپ های دستکاری شده چگونه مانع انفجار کارخانه شد؟ ✅بر اساس پرونده ای واقعی @matsa_ir
متسا | مرجع ترویج سواد امنیتی
📱تماس‌های خانوادگی یا انتقال ناخواسته اطلاعات؟ تماس‌های انسانی، اما حاوی داده‌های امنیتی ❗در شرایط بحرانی کشور، تماس‌های تلفنی ایرانیان مقیم خارج از کشور با خانواده‌هایشان، گرچه از سر دلسوزی است، اما می‌تواند ناخواسته به انتقال اطلاعات حساس منجر شود. ⬅️افراد در تماس‌ها معمولاً از مواردی مانند وضعیت خیابان‌ها و مغازه‌ها، تعداد و رفتار نیروهای امنیتی،سطح نارضایتی یا آرامش عمومی پرس‌وجو می‌کنند. اما همین اطلاعات به ظاهر ساده، در صورتی که به صورت گسترده و پیوسته جمع‌آوری شود، برای تحلیلگران دشمن بسیار ارزشمند است. ⬅️دشمن با گردآوری این مکالمات و تحلیل آن‌ها، مناطق آسیب‌پذیر را شناسایی می‌کند، عملیات روانی و رسانه‌ای طراحی می‌کند، حملات سایبری یا خرابکارانه را هدفمند می‌کند و یا از ابراز نگرانی‌های داخلی در جهت منافع خود سوء‌استفاده می‌کند . 💡راهکارهای حفاظت گفتار در تماس با خارج از کشور ✅کلی‌گویی کنید از گفتن جزئیات درباره نیروها، وضعیت امنیتی یا کمبودها پرهیز کنید. ✅احساسی حرف بزنید، نه اطلاعاتی به‌جای توصیف شرایط، حال و احساسات خود را بیان کنید. ✅شنیده‌ها را تکرار نکنید از بازگو کردن شایعات یا اطلاعات غیررسمی خودداری کنید. ✅موضوع را تغییر دهید اگر سوال حساس شد، محترمانه موضوع را عوض کنید یا تماس را کوتاه کنید. ✅خانواده را آگاه کنید به اطرافیان هم آموزش دهید تا دچار اشتباه مشابه نشوند 📌در شرایط حساس کشور، حفظ امنیت ملی فقط وظیفه نهادهای رسمی نیست؛ بلکه هر شهروند، در جای خود می‌تواند به تقویت امنیت کمک کند. هوشیاری، خودمراقبتی و گفت‌وگوی مسئولانه با عزیزان در خارج از کشور، نه‌تنها به حفظ آرامش خانواده کمک می‌کند، بلکه از تبدیل شدن به حلقه‌ای ناخواسته در زنجیره جنگ اطلاعاتی دشمن جلوگیری خواهد کرد. @matsa_ir
18.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فیلم کوتاه 🔰 جلوگیری از نصب پمپ های دستکاری شده چگونه مانع انفجار کارخانه شد؟ ✅بر اساس پرونده ای واقعی @matsa_ir
متسا | مرجع ترویج سواد امنیتی
بسترهای جاسوسی: تظاهر به دلسوزی و کمک به کشور 🇮🇷💬🕵️‍♀️ یکی از روش‌های رایج عوامل اطلاعاتی بیگانه، سوءاستفاده از احساسات و عواطف افراد است. این افراد با تظاهر به دلسوزی و ادعای کمک به حل مشکلات و پیشرفت کشور، سعی می‌کنند اعتماد اتباع ایرانی را جلب کرده و آن‌ها را به همکاری و ارائه اطلاعات ترغیب کنند. 📌 چگونه عمل می‌کنند؟ - برقراری ارتباط با جوانان، نخبگان یا فعالان اجتماعی و علمی - مطرح کردن دغدغه‌های ملی و مشکلات کشور برای جلب همدلی - پیشنهاد راه‌حل یا حمایت به‌ظاهر خیرخواهانه - درخواست اطلاعات، تحلیل یا همکاری با پوشش ملی‌گرایانه مثال: «سمیه»، پژوهشگر جوان ایرانی، در یکی از شبکه‌های اجتماعی علمی، با فردی آشنا می‌شود که خود را یک فعال ایرانی خارج‌نشین معرفی می‌کند. این فرد با ارسال پیام‌های صمیمانه، از مشکلات علمی و اقتصادی ایران صحبت می‌کند و خود را دلسوز پیشرفت کشور نشان می‌دهد. او پیشنهاد تشکیل یک گروه مجازی برای تبادل دانش و حل چالش‌های کشور را مطرح می‌کند و سمیه را به همکاری دعوت می‌نماید. طی گفتگوها، شخص مذکور بارها تأکید می‌کند که هدفش فقط “کمک به ایران” است و اگر سمیه اطلاعات دقیق‌تری از وضعیت پروژه‌ها و موانع فناوری دانشگاه یا محل کارش ارائه کند، او می‌تواند این مسائل را به گوش “نخبگان ایرانی خارج از کشور” برساند و راه‌حلی بیابد. اما سمیه کم‌کم متوجه می‌شود که تاکید بیش از حد این فعال بر دریافت جزئیات پروژه‌های حساس و پرسشگری‌های مکرر او، با فعالیت علمی یا دغدغه‌های واقعی مطابقت ندارد. از سوی دیگر، از سمیه می‌خواهد درباره همکاران و پژوهشگران دیگر و دسترسی به برخی اسناد اداری نیز اطلاعات بدهد. سمیه با هوشمندی این روند را مشکوک تشخیص می‌دهد و از ارائه هرگونه اطلاعات محرمانه خودداری می‌کند. او موضوع را با مسئول حراست محل کارش در میان می‌گذارد. پس از پیگیری، مشخص می‌شود این شخص به یک شبکه جمع‌آوری اطلاعات خارجی وابسته بوده است. سمیه با هوشیاری و اقدام صحیح، از آسیب به خود و مجموعه پژوهشی‌اش جلوگیری می‌کند و مانع نفوذ اطلاعاتی در حوزه علمی کشور می‌شود. @matsa_ir
متسا | مرجع ترویج سواد امنیتی
🔴پروژه ققنوس؛ راهبردی نرم برای جذب نخبگان و مهندسی گذار از جمهوری اسلامی ♦️ آغاز به کار ققنوس؛ اندیشکده‌ای در خدمت آلترناتیوسازی پروژه ققنوس ایران یک اندیشکده به‌اصطلاح علمی-تحقیقاتی است که در ۳ اسفند ۱۳۹۷ (۲۲ فوریه ۲۰۱۹) در واشنگتن دی‌سی با حضور رضا پهلوی آغاز به کار کرد. هدف اعلام‌شده آن، جذب نخبگان و کارآفرینان ایرانی مقیم خارج و ترویج ایده "یک حکومت جایگزین جمهوری اسلامی است." ♦️ استراتژی جذب نخبگان و ترویج مدل حکومتی جایگزین گردانندگان ققنوس مدعی‌اند فعالیتشان سیاسی نیست، اما پیوند ساختاری آن با رضا پهلوی و جریان سلطنت‌طلب آشکار است. این پروژه تلاش دارد با استفاده از چهره‌های دانشگاهی و علمی، خود را به‌عنوان مرجع فکری و برنامه‌ریز دوران گذار معرفی کند. ♦️ از نظرسنجی‌های راهبردی تا رویدادهای بین‌المللی ققنوس از زمان تأسیس، اقدام به برگزاری نظرسنجی‌هایی گسترده درباره نافرمانی مدنی، اولویت‌های اجتماعی ایرانیان، انتخابات و اعتراضات در داخل و خارج از ایران کرده است. همچنین رویدادهایی مانند «ایران در گذار به آینده» (انگلستان، ۲۰۲۳) و نشست برنامه‌ریزی‌شده «ایران فراتر از ۱۰۰ روز نخست» (سپتامبر ۲۰۲۵) را برگزار یا اعلام کرده که همگی با هدف تقویت تصویر یک جایگزین آماده برای اداره کشور طراحی شده‌اند. ♦️ ارتباط ساختاری با جریان سلطنت‌طلب و رضا پهلوی علیرغم ادعای استقلال علمی، ققنوس به‌طور مستقیم با رضا پهلوی و بدنه فکری سلطنت‌طلب در ارتباط است. این ارتباط نه‌تنها در ترکیب اعضا بلکه در جهت‌گیری سیاسی و محتوای خروجی پروژه نیز آشکار است. ♦️ محورهای اثرگذاری نرم ققنوس بر بدنه علمی و اجتماعی ایران ۱. مشروعیت‌زدایی علمی از نظام با بهره‌گیری از چهره‌های دانشگاهی. ۲. ارائه نقشه‌راه‌هایی مانند «برنامه ۱۰۰ روز نخست» برای کاهش نگرانی از بی‌نظمی پس از فروپاشی. ۳. شبکه‌سازی میان نخبگان داخل و خارج برای نفوذ نرم. ۴. افزایش اعتبار اپوزیسیون در سطح بین‌المللی با حضور چهره‌های علمی معتبر. ۵. ایجاد حس روانی آمادگی برای فروپاشی از طریق تولید مداوم محتوای گذار. ♦️ راهکارهای مقابله‌ای؛ از بازسازی اعتماد نخبگان تا مهندسی روایت علمی-ملی آینده برای مقابله، ضروری است اعتماد نخبگان به نظام بازسازی شود و شأن علمی آنان احیا گردد. این امر مستلزم: ✅آگاه‌سازی جامعه علمی درباره فعالیت‌های براندازانه ✅فراهم کردن شرایط بازگشت نخبگان خارج‌نشین با تضمین امنیت شغلی، اجتماعی و قضایی ✅دعوت از دانشمندان ایرانی خارج از کشور برای مشارکت در پروژه‌های ملی ✅اجرای اصلاحات ملموس در حوزه‌های کلیدی مانند اقتصاد، آموزش، سلامت و محیط‌زیست ✅تولید روایت علمی_ملی از آینده ایران توسط نخبگان داخلی ✅ایجاد اندیشکده‌های تخصصی برای طرح‌های کلان توسعه و حضور نخبگان ایرانی مقیم خارج در سطوح تصمیم‌گیری می‌باشد. @matsa_ir
«سرمایه و دانش ایرانیان خارج، سرمایه ملی است؛ نه دارایی رهاشده در دست دیگران. با رفع موانع، می‌توان این ظرفیت عظیم را به رشد اقتصادی، پیشرفت علمی و امنیت ملی پیوند زد.» @matsa_ir ‌ 🇮🇷 متسا | مرجع ترویج سواد امنیتی
15.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽️ببینید: ‌ 🔷 ماجرای درخواست سیا از یک دانشجوی مقیم آمریکا و همکاری به موقع وی با مسئولین ایرانی ‌ ✅براساس یک پرونده واقعی ‌ @matsa_ir
15.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽️ببینید: ‌ 🔷ماجرای درخواست سیا از یک دانشجوی مقیم آمریکا و همکاری به موقع وی با مسئولین ایرانی ‌ ✅براساس یک پرونده واقعی ‌ 🇮🇷 متسا | مرجع ترویج سواد امنیتی @matsa_ir
✳️ مدرکی که امضایش بهای سنگینی داشت... ‌ «مانی» دانشجوی دکتری مهندسی مکانیک بود؛ چندین سال در یک دانشگاه اروپایی کار و تحقیق کرده بود و حالا تنها چیزی که میان او و آینده‌اش فاصله انداخته بود، مدرک دکترایش بود که تمدید ویزا و تمام برنامه‌های زندگی‌اش به آن وابسته بود. ‌ 🔹پس از چند بار پیگیری، ایمیلی رسمی از دانشگاه دریافت کرد: «لطفاً برای تکمیل فرایندهای راستی‌آزمایی، در جلسه حضوری شرکت کنید.» ‌ 🔸این جلسه طبیعی به‌نظر می‌رسید؛ بخشی از روند «بررسی سوابق پژوهشی دانشجویان خارجی» که میان دانشگاه و نهاد همکاری‌های علمی انجام می‌شد. مانی هم تصور کرد فقط یک مرحله اداری است. ‌ 🔹اما وقتی وارد اتاق شد، نظرش تغییر کرد. پشت میز، مردی خوش‌رو با کت‌وشلواری گران‌قیمت نشسته بود؛ نوع حضورش حس یک جلسه اداری عادی نمی‌داد. کارت معرفی‌اش را خیلی کوتاه نشان داد؛ کارت یکی از نهادهای رسمی دولت که معمولاً در پروژه‌های مشترک دانشگاه و دولت حضور داشت. ‌ 🔸مرد چند صفحه از پرونده‌ را ورق زد و گفت: «پروژه‌هات نشون می‌ده تو خیلی باهوشی و با بقیه دانشجوها فرق داری … همین باعث شده پرونده‌ات بیشتر بررسی بشه.» ‌ بعد، بدون مقدمه نکته‌ای را پیش کشید که مانی انتظارش را نداشت: ‌ «در بررسی سوابقت مشخص شده در ایران روی یک پروژه فرآیندهای کاتالیستی کار کرده‌ای. مایلم درباره آن پروژه بیشتر بدانم.» ‌ 🔹مانی این سابقه را فقط به‌صورت کلی در فرم‌های اولیه پذیرش دانشگاه ثبت کرده بود. با وجود اینکه پرسش ظاهراً علمی بود، اما حس خوبی نداشت. آرام گفت: «آن پروژه متعلق به شرکت است. اجازه ندارم وارد جزئیات فنی بشوم.» ‌ 🔸مرد لبخندی آرام اما سنگین زد: «می‌فهمم… اما تکمیل این مصاحبه برای نهایی شدن مدارک تحصیلی‌تان ضروری است.» تهدیدش نرم بود، اما پنهان نبود. ‌ مانی مکثی کرد و گفت: «برای جواب باید فکر کنم… اگر ممکنه جلسه رو در وقت دیگه ادامه بدیم.» ‌ مرد بدون مخالفت مشخصی سر تکان داد. مانی با ذهنی آشفته از اتاق بیرون آمد. ‌ 🔹وقتی مانی از ساختمان بیرون آمد، انگار هوا سنگین‌تر شده بود؛ نه از ترس، از اندازه‌ی تصمیمی که باید می‌گرفت. ‌ تمام آینده‌اش وابسته به همان امضا بود. اما ناگهان یاد جمله‌ی پدرش افتاد: «مدرک، اگر قرار باشه تو رو از ریشه‌هات جدا کنه، دیگه افتخار نداره.» ‌ 🔸چند روز بعد پیام جلسه دوم رسید. اما مانی این بار به دانشگاه نرفت. مسیرش را مستقیم به سمت سفارت تغییر داد و ماجرا را دقیق و بدون اغراق گزارش کرد. ‌ کارمند سفارت با آرامش گفت: «این نوع فشارها بی‌سابقه نیست. مسیر قانونی برای پیگیری وجود دارد. کار درست را انجام دادید.» ‌ 🔹چند هفته بعد، دانشگاه ایمیلی فرستاد: «فرایند بررسی کامل شد. گواهی پایان دوره آماده تحویل است.» ‌ هیچ اشاره‌ای به آن جلسه نشد؛ طبیعی بود. چنین اتفاقاتی معمولاً پشت لایه‌های اداری پنهان می‌مانند. آن مرد نیز هیچ‌وقت دوباره تماس نگرفت. ‌ ‌ 🇮🇷 متسا | مرجع ترویج سواد امنیتی ‌ @matsa_ir
🟣 مصاحبه‌ای که آریا را به سفارت کشاند ‌ 🔸آریا چند ماهی بود که در اروپا ساکن شده بود و تازه داشت به فضای جدید عادت می‌کرد. درسش شروع شده بود و ریتم زندگی‌اش داشت عادی می‌شد. دنبال کاری می‌گشت که با مسیر حرفه‌ای‌اش هماهنگ باشد. ‌ 🔹در همین دوران، یک ایمیل توجهش را جلب کرد. پیامی کوتاه و دقیق درباره‌ پروژه‌ای که با حوزه‌ی تخصصی او ارتباط مستقیم داشت. نام شرکت را جست‌وجو کرد؛ چند نتیجه‌ پراکنده پیدا شد که جواب سوالاتش را نمی‌داد، اما آن‌قدر عجیب نبود که بخواهد جلسه را لغو کند. تصمیم گرفت دعوت شرکت را بپذیرد تا ببیند موضوع چیست. ‌ 🔸محل اولین جلسه لابی یک هتل بزرگ بود. یک فضای رسمی اما آرام؛ موقعیت و چیدمان هتل بیشتر به ملاقات‌های سطح بالا می‌خورد تا جلسه‌ای برای گفت‌وگوی اولیه‌ کاری. ‌ 🔹مایکل را همان‌جا دید. ظاهرش ساده و مرتب بود، اما نگاهش طوری بود که انگار هم‌زمان با گوش کردن، واکنش‌های آریا را هم ثبت می‌کرد. لحنش آرام و اندازه بود، نه خیلی صمیمی و نه بیش‌ از حد رسمی. وقتی آریا سعی می‌کرد فضای جلسه را کمی معمولی‌تر کند، مایکل فقط لبخند کوتاهی می‌زد و می‌رفت سر سؤال بعدی. ‌ 🔸وقتی جلسه تمام شد، قبل از اینکه آریا کارت بانکی‌اش را دربیاورد، گفت: «این جلسه مهمان ما هستید.» ‌ 🔹جلسات بعدی هم به همین سبک ادامه پیدا کرد؛ هتل‌های گران، رستوران‌های خلوت و هر بار پرداخت تمام هزینه‌ها توسط مایکل. آریا چندبار درباره‌ دفتر شرکت پرسید، اما مایکل مسیر گفت‌وگو را عوض می‌کرد، بدون اینکه آریا احساس کند مایکل می‌خواهد طفره‌ برود. ‌ 🔸کم‌کم سؤال‌ها تغییر کردند. به‌جای بحث درباره‌ پروژه‌ آینده، مایکل سراغ تجربه‌های گذشته‌ آریا در ایران می‌رفت: آزمایشگاه‌هایی که در آن کار کرده بود، نوع تجهیزات، موضوعات پژوهشی اساتید و روند پروژه‌هایی که آن زمان انجام داده بود. ظاهر سؤال‌ها علمی بود، اما طوری پرسیده می‌شدند که معلوم بود مایکل دنبال یک نکته دقیق است، نه یک گفت‌وگوی ساده. ‌ 🔹آریا شک کرده بود، اما انگار به این جلسه‌های بی‌حاصل در هتل‌های لوکس و سفرهای مجانی به شهرهای مختلف عادت کرده بود. از طرفی رفتار سنجیده‌ی مایکل اعتماد خاصی منتقل می‌کرد و نمی‌گذاشت آریا به‌ قطع همکاری فکر کند. ‌ 🔸یک عصر زمستانی، هنگام عبور از خیابانی که چندبار از آن گذشته بود، چشمش به ساختمان سفارت ایران افتاد. ناخودآگاه مکث کرد. حسی او را وادار کرد بایستد و درباره‌ تمام اتفاقات هفته‌های اخیر فکر کند. ‌ 🔹روی نیمکتی نشست، لپ‌تاپش را بیرون آورد و این‌بار نام شرکت را با دقت بیشتری جست‌وجو کرد. چیزهایی که قبلاً ساده از کنارش گذشته بود، این‌بار خودش را بیشتر نشان می‌داد: هر صفحه‌ای که باز می‌کرد یک مشکل داشت؛ سابقه‌ها نصفه بود، اسم‌ها ردپای حرفه‌ای نداشتند و آدرسی که در سایت نوشته بودند، با واقعیت جور درنمی‌آمد. ‌ 🔸چند لحظه به نتایج جستجو نگاه کرد. تردیدهایی که هفته‌ها نادیده گرفته بود، کنار هم قرار گرفته بودند. حالا دیگر همه چیز برایش مشخص شده بود. ‌ 🔹لپ‌تاپ را بست. نفس آرامی کشید. به سمت سفارت قدم برداشت؛ جایی مطمئن که می‌دانست پیش از افتادن در مسیر اشتباه، می‌تواند تکلیفش را روشن کند. ‌ ‌ ‌ 🇮🇷 متسا | مرجع ترویج سواد امنیتی ‌ @matsa_ir