غسل شهادت…
توی جزیره کنار سنگر نشسته بودیم. به مهدی گفتم :
برویم کنار آب و چای درست کنیم.
من مشغول دم کردن چای شدم، مهدی هم رفت توی آب و مشغول آب تنی شد.
از آب که بیرون آمد نشستم روی یکی از پل های شناور و مشغول چای خوردن شدیم. مهدی شروع کرد به خواندن شعری که مضمون آن این بود :
مادر دیگر پنجه به در نمی سایم. دیگر حلقه به در نمی کوبم. مادر منتظر من مباش که دیگر نمی آیم.
در حال صحبت بودیم که صدای شلیک خمپاره ای به گوش رسید. بلند شدیم تا کنار سنگر پناه بگیریم.
به کنار سنگر رسیدیم، ناگهان مهدی از پشت بر زمین افتاد. بلندش کردم. خون از کنار گوشش جاری بود و این آخرین لحظه ی زندگی مهدی بود.
این جا بود که متوجه شدم مهدی هدفش آب تنی نبود، بلکه غسل شهادت می کرد و شعری که خواند، شعر خداحافظی بود...
#دفاع_مقدس
#شهید_مهدی_هاتفی
@mahdihoseini_ir
࿐჻ᭂ⸙⚘️⸙჻ᭂ࿐
4.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌ترامپ بزرگتر از دهنت حرف نزن!
رهبر انقلاب در سخنان اخیر خود،در پاسخ به تهدیدهای رئیسجمهور آمریکا، فرمودند: «به قول ما مشهدیها، این حرف از دهان گوینده آن بزرگتر است».
🇮🇷حالا اقوام ایرانی هستند که این مفهوم را به زبان خود بیان میکنند.
👥مردم از هر گوشه ایران،با لهجهها و گویشهای مختلف، همین هشدار را در قالب ضربالمثلهای پرمعنا به ترامپ میدهند.
#ایران❤️🇮🇷
#مرگ_بر_آمریکا
#مرگ_بر_اسرائیل
@mahdihoseini_ir
࿐჻ᭂ⸙⚘️⸙჻ᭂ࿐
قَالَ رَسُولُ اللّهِ(ﷺ):
لَا يُكَلِّفُ الْمُؤْمِنُ أَخَاهُ الطَّلَبَ إِلَيْهِ إِذَا عَلِمَ حَاجَتَهُ.
#پیامبر_اکرم(ص) فرمودند:
«انسان مؤمن وقتی نیاز برادرش را میداند، او را مجبور نمیکند که نیازش را بخواهد و قبل از درخواست، نیاز او را برطرف میکند.»
📚 بحارالأنوار، ج۷۴، ص۳۱۲
@mahdihoseini_ir
࿐჻ᭂ⸙⚘️⸙჻ᭂ࿐
656.9K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای عشق، دومین حسن ابن علی ما
دست بکش تو بر سر ما غلام ها....
میلادت مبارک پدر عزیز #امام_زمان(عج)
#میلاد_امام_حسن_عسکری(ع)
@mahdihoseini_ir
࿐჻ᭂ⸙⚘️⸙჻ᭂ࿐
42.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️#شهید_غلامعلی_رشید: هزینه تسلیم شدن هزاران برابر مقاومت است
#مرگ_بر_آمریکا
#مرگ_بر_اسرائیل
@mahdihoseini_ir
࿐჻ᭂ⸙⚘️⸙჻ᭂ࿐
آقا مهدی
┄┅ ࿐჻ᭂ⸙⚘️⸙჻ᭂ࿐ ┅┄ 📖 #سه_دقیقه_در_قیامت #قرآن #فصل_هجدهم #قسمت_دوم او با اينكه بسياري از حقايق
┄┅ ࿐჻ᭂ⸙⚘️⸙჻ᭂ࿐ ┅┄
📖 #سه_دقیقه_در_قیامت
#حق_الناس و #حق_النفس
#فصل_نوزدهم
#قسمت_اول
از وقتي كه مشغول به كار شدم، حساب سال داشتم. يعني همه ساله، اضافه درآمدهاي خودم را مشخص ميكردم و يك پنجم آن را به عنوان خمس پرداخت ميكردم. با اينكه روحانيان خوبي در محل داشتيم، اما يكي از دوستانم گفت: يك پيرمرد روحاني در محل ما هست. بيا و خمس مالت را به ايشان بده و رسيدش را بگير.
در زمينه خمس خيلي احتياط ميكردم. خيلي مراقب بودم كه چيزي از قلم نيفتد. من از اواسط دهه ي هفتاد، مقلد رهبرمعظم انقلاب شدم. يادم هست آن سال، خمس من به بيست هزار تومان رسيد.
يكي از همان سالها، وقتي خمس را پرداخت كردم. به آن پيرمرد تأكيد كردم كه رسيد دفتر رهبري را برايم بياورد. هفته بعد وقتي رسيد خمس را آورد، باتعجب ديدم كه رسيد دفتر آيت الله... است! گفتم: اين رسيد چيه؟ اشتباه نشده!؟ من به شما تأكيد كردم مقلد رهبري هستم.
او هم گفت: فرقي ندارد.
باعصبانيت با او برخورد كردم و گفتم: بايد رسيد دفتر رهبري را برايم بياوري. من به شما تأكيد كردم كه مقلد رهبري هستم و ميخواهم خمس من به دفتر ايشان برسد.
او هم هفته بعد يك رسيد بدون مهر برايم آورد كه نفهميدم صحيح است يا نه! از سال بعد هم خمس خودم را مستقيم به حساب اعلام شده توسط دفتر رهبري واريز ميكردم.
ادامه دارد....
@mahdihoseini_ir
┄┅ ࿐჻ᭂ⸙⚘️⸙჻ᭂ࿐ ┅┄
شبی که فردایش قرار بود برود جبهه با هم رفتیم خانه تک تک فامیلها از همه حلالیت طلبید، دستِ آخر هم بُردمان حرم خدمت امام رضا (ع) خودش یکی یکی بچهها را بُرد دور ضریح طواف داد؛ از حرم که آمدیم بیرون گفت:
«امشب سفارشتون رو به آقا امام رضا (ع) کردم، به آقا گفتم من دارم میرم جبهه شما به بچه های من سری بزنید گفتم بیان از شما خبر بگیرن. اگه یک وقتی کاری داشتید برید و کارتون رو به امام رضا (ع) بگید، من شما رو سپردم دستِ #امام_رضا(ع)»
روایت همسر شهید
#دفاع_مقدس
#شهید_عبدالحسین_برونسی
@mahdihoseini_ir
࿐჻ᭂ⸙⚘️⸙჻ᭂ࿐