خداوندامرا
قلبی عطا کن تا برای تو و خلقِ تو بتپد ،
قلبی که از شادی دیگران ، شاد شود ،
و رنج دیگران را رنج خود بداند ،
خدایا مرا چشمانی عطا کن تا با اشک دیگران اشک بریزد و با لبخند دیگران بخندد ،
خدایم ...
دستان خالیم به سوی تو معبود مهربانم و در پیشگاه توست
مرا لیاقتی عطا کن ، تا دستانم ،
دستی باشد از جانب تو ،
در خدمت خلق تو و پایم در راه تو و در جهت خشنودی تو و شادی خلق تو گام بردارد ،خداوند مرا آنگونه که خودمیخواهی بسازبتراش شکل بده
که نماینده تو و خوبیهای تو بر روی زمینت باشمـ.
وتوان وقدرتی عطاکن تاخواست تورا همواره پذیرا باشمـ.
@khodaVzendagi
࿐ᭂ⸙❤⸙ᭂ࿐
خداوزندگی♡
#عاشقانه_ای_برای_تو #قسمت_چهاردهم 💠 من و خدای امیرحسین من مسلمان شدم و به خدای امیرحسین ایما
#عاشقانه_ای_برای_تو
#قسمت_پانزدهم
💠 دست های خالی
توی این حال و هوا بودم که جلوی یه ساختمان بزرگ، با دیوارهای بلند نگه داشت ...
رفت زنگ در رو زد ...
یه خانم چادری اومد دم در ...
چند دقیقه با هم صحبت کردند ...
و بعد اون خانم برگشت داخل ... .
دل توی دلم نبود ...
داشتم به این فکر می کردم که چطور و از کدوم طرف فرار کنم ...
هیچ چیزی به نظرم آشنا نبود ...
توی این فکر بودم که یک خانم روگرفته با چادر مشکی زد به شیشه ماشین ... .
انگلیسی بلد بود ...
خیلی روان و راحت صحبت می کرد ...
بهم گفت: این ساختمان، مکتب نرجسه.
محل تحصیل خیلی از طلبه های غیرایرانی ...
راننده هم چون جرات نمی کرده من غریب رو به جایی و کسی بسپاره آورده بوده اونجا ... از خوشحالی گریه ام گرفته بود ...
چمدانم رو از ماشین بیرون گذاشت و بدون گرفتن پولی رفت ... .
اونجا همه خانم بودند ...
هیچ آقایی اجازه ورود نداشت ...
همه راحت و بی حجاب تردد می کردند ...
اکثر اساتید و خیلی از طلبه های هندی و پاکستانی، انگلیسی بلد بودند ... .
حس فوق العاده ای بود ...
مهمان نواز و خون گرم ...
طوری با من برخورد می کردند که انگار سال هاست من رو می شناسند ... .
مسئولین مکتب هم پیگیر کارهای من شدند ...
چند روزی رو مهمان شون بودم تا بالاخره به کشورم برگشتم ...
یکی از اساتید تا پای پرواز هم با من اومد ...
حتی با وجود اینکه نماینده کشورم و چند نفر از امورخارجه و حراست بودند، اون تنهام نگذاشت ... .
سفر سخت و پر از ترس و اضطراب من با شیرینی بسیاری تموم شد که حتی توی پرواز هم با من بود ...
نرفته دلم برای همه شون تنگ شده بود ...
علی الخصوص امیرحسین که دست خالی برمی گشتم ... .
اما هرگز فکرش رو هم نمی کردم بیشتر از هر چیز، تازه باید نگران برگشتم به کانادا باشم ... .
ادامه دارد....
@khodaVzendagi
࿐ᭂ⸙❤⸙ᭂ࿐
قُلِ اللَّهُ يُنَجِّيكُمْ مِنْهَا وَمِنْ كُلِّ كَرْبٍ
خداست که از آنگرفتاری و بلکه
از هر اندوه شدیدی نجاتتان میدهد...
[ سوره انعام آیه ٦٤ ]
@khodaVzendagi
࿐ᭂ⸙❤⸙ᭂ࿐
🦋رابطه با خدا مثل رابطه رود با دریاست
اگر بین اتصال رود و دریا بسته بشه
رود میگنده نابود میشه،اما ضرری به دریا نمیرسه.
اما اگر هر روز و هر لحظه با دریا در ارتباط باشه، زلال و دیدنی و پاک میشه.
اینکه خدا میگه اگه ارتباطت رو با من کم یا قطع کنی، زندگیت سخت میشه آرامشت کم میشه، به همین خاطره، نه اینکه اگه نماز نخونی یا دعا نکنی چیزی از خدا کم میشه یا خدا به نمازت احتیاج داره،
🌺در واقع اگر به بزرگی و آرامش خداوند متصل بشیم کم کم ما هم بزرگ میشم و جزئی از دریای مهر و محبت و آرامش خداوند میشم.و اونجاست که نه تنها خودمون از زندگی لذت میبریم بلکه اطرافیانمون هم در کنار ما به آرامش می رسن.
🦋وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَىٰ
🌺ﻭ ﻫﺮ ﻛﺲ ﺍﺯ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻣﻦ [ ﻛﻪ ﺳﺒﺐ ﻳﺎﺩ ﻧﻤﻮﺩﻥ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﺍﻣﻮﺭ ﺍﺳﺖ ] ﺭﻭﻱ ﺑﮕﺮﺩﺍﻧﺪ ، ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻭ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺗﻨﮓ [ ﻭ ﺳﺨﺘﻲ ] ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ، ﻭ ﺭﻭﺯ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﺎﺑﻴﻨﺎ ﻣﺤﺸﻮﺭ ﻣﻰ ﻛﻨﻴﻢ .
(١٢٤طٰهٰ)
@khodaVzendagi
࿐ᭂ⸙❤⸙ᭂ࿐
*۹سفارش از قرآن که اگر عمل کنیم خیلی از رفتارهایمان شاید
شکل دیگری بخود گیرد*
*فَتَبَيَّنُوا:*
اهل تحقیق و بررسی باشید، قبل از اینکه سخنی بگویید، خوب در باره آن تحقیق کنید.
*فَأَصْلِحوُا*
اگر بین دوستان و آشنایان شما کدورتی هست، میان ایشان صلح و سازش برقرار کنید و خود نیز اهل صلح و سازش باشید.
*وَأَقْسِطُوا:*
عادل باشید و براساس حق قضاوت کنید و در اجرای حق، میان دوست و آشنا با غریبه فرقی نگذارید.
*لَا يَسْخَر:*
دیگران را مسخره نکنید، مردم و اقوام گوناگون را به سُخره نگیرید.
*وَلَا تَلْمِزُوا:*
به دیگران طعنه نزنید و از آنها عیب جویی نکنید.
*وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَاب:*
لقبهای زشت و ناپسند بر یکدیگر مگذارید و از اینکه یکدیگر را با القاب زشت و ناپسند صدا بزنید، شدیداً اجتناب کنید.
*اِجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ:*
از بسیاری از گمانها دوری کنید، همچنین از گمان بد در مورد دیگران به شدت خودداری کنید.
*وَلَا تَجَسَّسُوا:*
اهل جاسوسی و پرده دری نباشید و در کار و زندگی دیگران سرک نکشید.
*وَلَا يَغْتَب:*
اهل غیبت پشت دیگران نباشید و جلساتی را که در آن غیبت کسی می شود، ترک کنید.
🌹این سفارشات ۹گانه در سوره مبارکه حجرات آمده و برخی از رهنمودهای الهی در تعامل با سایر انسانها را به اختصار بیان فرموده است.
أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ
❀
@khodaVzendagi
┄┅═✧❁✧═┅┄
8.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استاد_پناهیان
خـدایامݩڪـیفـــ داڔمــ ݩمیـڪنماززݩدگـے
مݩوݕݕخش💔
•┈┈•••✾•✿•✾•••┈┈•
@EmamZamani12
•┈┈•••✾•✿•✾•••┈┈•
آرامـش یعنـــے↻
قایـــق زندگیــــــت را ❀✿❀
دسـت ڪسے بسـپارے ڪہ ...
صاحبِ ساحلِ آرامشْ اســـت!
الا بذڪـر اللّه ↯
《تطمئـن القلـــღــوب》
#لحظه_هاتون_پراز_یاد_خدا
❤️
@khodaVzendagi
࿐ᭂ⸙❤⸙ᭂ࿐
🦋ثانيه به ثانيه عمر را با لذت سپری کن
در هر کار و هر حال
کار، تفريح، رانندگی و....
زندگی فقط در رسيدن به هدف خلاصه نشده
ما به اشتباه اينگونه ميانديشيم:
درسم تمام شود راحت شوم
غذايم را بپزم راحت شوم
اتاقم را تميز کنم راحت شوم
بالاخره رسيدم....
راحت شدم
اوه چه پروژه ای...
تمام شود راحت شوم
تمام شود که چه شود؟
مادامی که زنده هستيم و زندگی ميکنم هيچ فعاليتی تمام شدنی نيست بلکه آغاز فعاليتی ديگر است...
پس چه بهتر که در حين انجام دادن هر کاری لذت بردن را فراموش نکنيم نه مانند يک ربات فقط به انجام دادن بپردازيم به تمام شدن و فارغ شدن...
حتی هنگاميکه دستها را ميشوييم نيز ميتوانيم با لذت اينکار را انجام دهيم
يکبار امتحان کنيد
آب چه زيبا آرام پوست دستتان را
نوازش ميکند
به آب نگاه کنيد و لذت ببريد
و آنجاست که احساس خوب زندگی
کم کم به سراغتان ميايد...
@khodaVzendagi
࿐ᭂ⸙❤⸙ᭂ࿐
آغاز سخڹ ياد خدا بايد ڪرد
خود را بہ اميد او رها بايد ڪرد
اے باتو شروع ڪارهـا زيباتر
آغاز سخڹ تو را صدا بايد ڪرد
@khodaVzendagi
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
ازته دلت الان بگو
ایکاااش الان مشهد بودم.
ایکاااش الان اونجا بودم
"برات مینویسن هم رحمتاش
هم برکتِ زیارتش"...
🌱
@khodaVzendagi
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
امام على عليه السلام:
#كار_خوب انجام دهيد و هيچ كار خوبى را كوچك مشماريد؛ زيرا كوچك آن هم بزرگ است و اندكش بسيار
امام على عليه السلام:
#كار_خوب، آسانتر از كار بد است
امام على عليه السلام:
#كار_خوب، اندوخته اى ماندنى و ميوه اى پاكيزه و خوشگوار است
امام على عليه السلام:
فرصت، چون ابر مى گذرد. پس، فرصتهاى #كار_خوب را غنيمت شمريد
@khodaVzendagi
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
خداوزندگی♡
#عاشقانه_ای_برای_تو #قسمت_پانزدهم 💠 دست های خالی توی این حال و هوا بودم که جلوی یه ساختمان
#عاشقانه_ای_برای_تو
#قسمت_شانزدهم
💠 اسیر و زخمی
از هواپیما که پیاده شدم پدرم توی سالن منتظرم بود ... صورت مملو از خشم ... وقتی چشمش به من افتاد، عصبانیتش بیشتر شد ...
رنگ سفیدش سرخ سرخ شده بود ...
اولین بار بود که من رو با حجاب می دید ...
مادرم و بقیه توی خونه منتظر ما بودند ...
پدرم تا خونه ساکت بود ...
عادت نداشت جلوی راننده یا خدمتکارها خشمش رو نشون بده ... .
وقتی رسیدیم همه متحیر بودند ...
هیچ کس حرفی نمی زد که یهو پدرم محکم زد توی گوشم ...
با عصبانیت تمام روسری رو از روی سرم چنگ زد ...
چنان چنگ زد که با روسری، موهام رو هم با ضرب، توی مشتش کشید ...
تعادلم رو از دست داد و پرت شدم ...
پوست سرم آتش گرفته بود ... .
هنوز به خودم نیومده بودم که کتک مفصلی خوردم ...
مادرم سعی کرد جلوی پدرم رو بگیره اما برادرم مانعش شد ... .
اون قدر من رو زد که خودش خسته شد ...
به زحمت می تونستم نفس بکشم ...
دنده هام درد می کرد،
می سوخت و تیر می کشید ...
تمام بدنم کبود شده بود ...
صدای نفس کشیدنم شبیه ناله و زوزه شده بود ...
حتی قدرت گریه کردن نداشتم ... .
بیشتر از یک روز توی اون حالت، کف اتاقم افتاده بودم ...
کسی سراغم نمی اومد ...
خودم هم توان حرکت نداشتم ...
تا اینکه بالاخره مادرم به دادم رسید ... .
چند تا از دنده ها و ساعد دست راستم شکسته بود ...
کتف چپم در رفته بود ...
ساق چپم ترک برداشته بود ...
چشم چپم از شدت ورم باز نمی شد و گوشه ابروم پاره شده بود ... .
اما توی اون حال فقط می تونستم به یه چیز فکر کنم ...
امیرحسین، بارها، امروز من رو تجربه کرده بود ...
اسیر، کتک خورده، زخمی و تنها ...
چشم به دری که شاید باز بشه و کسی به دادت برسه ...
ادامه دارد...
@khodaVzendagi
࿐ᭂ⸙❤⸙ᭂ࿐