ارسال شده از سروش+:
🚩 در اوایل ماه جمادی الاول سال یازدهم هجری در منزل حضرت زهرا سلام الله علیها چه گذشت؟
حدود دو ماه است که از هجوم وحشیانهی غاصبین خلافت به خانهی #امیرالمؤمنین و #حضرت_زهرا علیهماالسلام میگذرد و صدّیقه کبری سلام الله علیها پیوسته همنشین بستر بیماری بودهاند و دیگر توان خروج از منزل را نیز ندارند.
در چنین ایامی که آن بانوی الهی در بستر بیماری هستند، زنان #مدینه به عیادت ایشان میآیند؛ آنان با حضور در کنار بستر آن حضرت میپرسند:
🍁 «ای دختر پیامبر خدا! با این بیماری و کسالت چگونه شب را گذرانیدهاید؟»
آن حضرت که به دنبال بیدار کردن این جماعت غافل هستند، بدون هیچ ذکری از دردهای جسمانی، با سخنان خویش شروع به پند و اندرز میفرمایند که:
🍂 «به خدا سوگند، شب را به صبح رسانیدم در حالی که از دنیای شما بیزار و از مردانتان خشمگینم… وای بر آنان! چگونه آن (خلافت) را از جایگاه چون کوه استوارِ رسالت خارج کردند و پایههای نبوّت و هدایت را از دست آگاهانِ به همهی امور دین و دنیا، دور ساختند؟! آگاه باشید که این زیانی سخت و آشکار است… به خدا سوگند (اگر خلافت در دست علی علیهالسلام بود) منحرفان را به راه راست میآورد و کسانی را که از پذیرش حجّتِ آشکار رو بر میگردانند، به راه حق باز میگرداند و با آنان به نرمی و ملایمت رفتار و هدایتشان مینمود… آگاه باشید که فتنهها در پیش است!»
زنان مهاجر و انصار سرافکنده به منازلشان بر میگردند و سخنان آن حضرت را برای شوهرانشان بازگو میکنند. گروهی از بزرگان آنان به عنوان عذر تراشی، خدمت حضرتش رسیده و عرض میکنند:
♨️ «ای سرور زنان! اگر ابوالحسن پیش از بیعت با ابوبکر، این سخنان را بیان میفرمود، ما هرگز جز او را به خلافت انتخاب نمیکردیم!!»
حضرت صدّیقه طاهره سلام الله علیها فرمودند:
💠 «از نزدم دور شوید! بعد از این گناه نابخشودنی، جای هیچ عذر و بهانهای برای شما نامردمان نیست!»
📚 احتجاج طبرسی، ج ۱، ص ۱۴۶؛
شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۱۶، ص ۲۳۳.