#سیر مطالعاتی مهدویت این یک سیر مطالعاتی مختصر در زمینه مهدویت است که پیشنهاد می گردد. ان شاء الله کتاب های دیکری را در روز های آینده معرفی می کنم

امروز سالگرد شهادت نواب صفوی بود دو نکته ی مهم در مورد ایشان این است که هم مجتهد در برخی ابواب فقه‌بود و هم یک روحانی کاملا استعمار ستیز که شاه و درباریان را هدف اصلی نمی دید بلکه آن ها را مزدوران آمریکا و اسراییل می دانست . این نکته ی مهمی است که در دشمن شناسی افزون بر مبارزه با مزدوران از عقبه ی فکری آن ها غافل نشویم . این تاکیدی بود در سیره ی مبارزاتی امام خمینی و امروز هم در بیانات رهبر انقلاب تاکید می شود . یاد این مرد گرامی و پیشنهاد می دهم سخنان بازمانده ای از گروه فداییان اسلام یعنی محمد مهدی عبد خدایی را در مورد شهید نواب بخوانید .👇👇

این ایام مصادف با خروج شاه از ایران است . از مشکلات جامعه ی ما عدم اطلاع از تاریخ ،به ویژه تاریخ معاصر ایران است . همین مطلب است که برخی را به خیال واداشته و دوران طاغوت محمد رضا پهلوی را آرزو می کنند .در حالی که مطالعه ی تاریخ معاصر، فساد های اخلاقی ، اقتصادی و بی هویتی ایرانیان را در دوران پهلوی آشکار می کند . در این جا دو فایل را قرار می دهم که در یکی ادعاهای کمتر دیده شده از محمد رضا پهلوی را مشاهده می کنید که ادعا دارد مورد عنایت اهل بیت و امام مهدی علیه السلام بوده است . و در دیگری ،فیلمی را از اواخر دولت شاپور بختیار می بینید که شاه دوستان آن زمان برای فریب مردم شعار های مهدوی داده و در برابر (امام) خوانده شدن حضرت امام خمینی ، بحث آخرین امام بودن !!! حضرت مهدی علیه السلام را فریاد می زنند . گویا گمان برده اند که مردم ایران ،حضرت امام خمینی را افزون بر ائمه اطهار ، به عنوان (امام معصوم ) پنداشته اند !!!!😁

محمد رضا پهلوی می گوید : در یکی از این سفرها در حالی که او و خانواده‌اش سوار بر اسب مسیر پر پیچ و خم امامزاده را می‌پیمودند، ناگهان پای اسبی که او بر آن سوار بود لغزید و او با سر به روی سنگی سخت و ناهموار پرتاب شد، اما هیچ آسیبی ندید: «همراهان من از اینکه هیچگونه صدمه‌ای ندیده بودم، فوق‌العاده تعجب می‌کردند. ناچار برای آنها فاش کردم که در حین فرو افتادن از اسب، حضرت ابوالفضل(ع) فرزند برومند حضرت علی(ع) ظاهر شد و مرا در هنگام سقوط گرفت و از مصدوم شدن مصون داشت»

در عبارتی دیگه می گه : در کودکی واقعه‌ای که توجه مرا به عالم معنی بیش از پیش جلب نمود، روزی روی داد که با مربی خود در کاخ سلطنتی سعدآباد در کوچه‌ای که با سنگ مفروش بود قدم می‌زدم. در آن هنگام ناگهان مردی را با چهره ملکوتی دیدم که بر گرد عارضش هاله‌ای از نور مانند صورتی که نقاشان غرب از عیسی‌بن مریم می‌سازند، نمایان بود. در آن حین به من الهام شد که با خاتم ائمه اطهار حضرت امام قائم رو به‌ رو هستم. مواجهه من با امام آخر زمان چند لحظه بیشتر به طول نینجامید که از نظر ناپدید شد و مرا در بهت و حیرت گذاشت. در آن موقع مشتاقانه از مربی خود سؤال کردم: او را دیدی؟ مربی متحیرانه جواب داد: «چه کسی را دیدم؟ اینجا که کسی نیست! اما من این قدر به اصالت و حقیقت آنچه که دیده بودم اطمینان داشتم که جواب مربی سالخورده من کوچک‌ترین تأثیری در اعتقاد من نداشت.

این فیلم هم قابل توجه است 👇👇