eitaa logo
قرارگاه حاج قاسم سلیمانی
11هزار دنبال‌کننده
21.7هزار عکس
18.5هزار ویدیو
64 فایل
«بِسْمِ اللَّهِ القٰاصِمِ الجَبّٰاریٖنْ» خط خون نقطه‌ی پایان سلیمانـی نیست... بِھ‌َراسـ💪ـید که این اولِ بسم الله است...🌷 کانون تبلیغاتی پربازده قاصدک ❄️👇 https://eitaa.com/joinchat/3340238882Ca4b5329bfc
مشاهده در ایتا
دانلود
👈در فرودگاه دمشق☀️ خوندیم. نماز که تمام شد،یک نفر از پشت سر گفت نماز دوم را با تاخیر بخوانیم؛حاج قاسم بود. یک گروه از اهل سنت می خواستند نماز جماعت بخوانند،جماعت ما مانع شان بود.می خواست اول نماز جماعت بخوانند که روی وقت حساسیت بیشتری داشتند.
⭕️ مستند «سردار صلح» از نیمه مرداد روی آنتن تلویزیون می‌رود 🔸فهیم دانش، مدیر کل امور بین الملل رسانه ملی: 🔹مستند تلویزیونی «سردار صلح» درباره رشادت‌های سردار سلیمانی است و به همت اداره کل بین الملل رسانه ملی و دفتر نمایندگی صدا و سیما در بغداد، در ۴۰ قسمت ساخته می‌شود. 🔹ساخت این مستند به نیمه راه رسیده و از نیمه مرداد تا سالگرد شهید سلیمانی به صورت هفتگی از یکی از شبکه‌های تلویزیون پخش می شود.
📲 گردنتان زیر ساطور و ست ...
شهید حاج قاسم سلیمانی: عجیب بود هر كس به دلایلی در غم احمد ناراحت است، یك كسی می گوید: «حیف شد این شخصیت با این جایگاه، با این تأثیرش، از بین ما رفت»،😔 یك كسی وابستگی دوستی، فامیلی و غیره داشت، به هر صورت غم احمد همه را غمگین كرد و از دست دادن احمد همه را ناراحت كرد،😢 اما آن چیزی كه بچه های با احمد دلخوش بودند و با رفتن او غمگین شدند این بود كه، احمد تداعی جنگ بود، تداعی خلوص، صفا، پاكی، صداقت بود. یاد شهدا با صلوات🌹 شهید حاج احمد کاظمی
🕊🌺 🍁خیلی تلاش گر بود همه کاری می کرد. یک آچار فرانسه ی واقعی بود. این قابلیت را داشت که بتواند در هر پستی قرار بگیرد و از عهده ی وظیفه اش خوب بربیاید.👌 در سوریه یک نیروی عالی و ارزشمند برای فرمانده اش محسوب می شد. به خاطر بودن و بدن رو فرمی که داشت، برای هر فرمانده ای یک سرمایه بود. سربازی بود که هر فرمانده ای آرزویش را داشت.💔 💪 😊 ۹۴
5.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽ ← خاطره وقتی میگن برای دشمن ها... شهید قاسم سلیمانی..💔 خطرناک تراز قاسم سلیمانی .... یعنی این:)😇🙂 .
تمام لواسان و کارخونه به اسم هم نزدند! اما نتیجه خون و رفاقتشان محو شدن زمینی به نام اسرائیل است......
18.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹انتشار نخستین بار | سخنرانی سردار قاآنی در مورد دوران دفاع مقدس
✍وقتی حاج قاسم رفتند سر میز خانواده شهید حاجی زاده مریم همسر شهید گوشی اش را داد من فیلم بگیرم و از حاج قاسم خواست برایش دست خط بنویسد. من هم فیلم گرفتم. حاج قاسم مشغول صحبت با خانواده شهید حاجی زاده شد. به حاج قاسم گفتم من هم از این دستخط ها می خواهم. سرش پایین بود گفت: تو کی هستی؟ همزمان که سرش را بالا آورد خندید گفت: شمایی؟ باشه می نویسم. تا قبل از نوشتن مرا صدا زد فاطمه. بعد گفت از این بابت شما را به اسم صدا می زنم چون من هم دختری دارم هم نام شما و مثل شما. مثل دخترم هستی. بعد هم دستخطی به یادگار برایم نوشت. خیلی دیدار صمیمی و خوبی بود. چون خانواده شهدای مازندران خصوصا بعد از خان طومان خیلی دلگیر بودند و دوست داشتند حاج قاسم را ببینند. حاج قاسم هم گفته بود تا پیکر شهدا را برنگردانم نمی روم دیدار خانواده ها. اما اصرار خانواده ها موجب شد او قبول کرد و آمد.
🕊🌺 💠شهيد حسني يكي از برادران سرزنده و شوخ طبع و شجاع و رشيد فاطميون بود .😊 يادمان هست كه شبي با دشمن در منطقه زبدين رو در رو شديم و گروهمان در محاصره كامل بود و برادر حسني با شجاعت در برابر دشمن مقاومت ميكرد !👌 ما گفتيم علي جان برگرد عقب دشمن خيلي نزديك شده ! دو نفر از بچه ها براي پشتيباني علي رفتن جلو ، گفتن علي جان برگرد عقب الان برسن شهيدت ميكنن ! برادر علي جواب داد كه براي شهادت آمده ايم و اگر لياقت داشته باشيم شهيد ميشویم☝️ برادر علي حسني واقأ لايق شهادت بودي روحت شاد ياد و خاطره ات گرامي .شهادت گواراي وجودت باد .💔
در عملیات فتح‌المبین که برای اولین‌بار تیپ خودمان را تشکیل داده بودیم، تعدادی از بچه‌های کم سن و سال به منطقه اعزام شده بودند. آن زمان از اعزام این‌ها جلوگیری می‌شد، ولی به هر حال با ترفندهای مختلف می‌آمدند. به‌عنوان مثال سنگ‌ریزه‌ توی پوتین‌هایشان می‌گذاشتند که بلندتر دیده شوند؛ یا با مداد برای خودشان ریش و سبیل می‌گذاشتند. مرسوم‌ترینش هم دستکاری شناسنامه بود که تقریباً تمام بچه‌های کم سن و سال این کار را انجام می‌دادند. روز سوم عملیات فتح‌المبین (5 فروردین 61)، چند نفر از همین رزمنده‌های نوجوان قصد داشتند به سوی خط بروند. من اجازه ندادم. هر چه اصرار کردند، موافقت نکردم. چند ساعت بعد، شنیدم همین بچه‌ها تعدادی عراقی را اسیر کرده‌اند و با خودشان به مقر تیپ در چاه نفت آورده‌اند. سراغ‌شان رفتم و با تعجب پرسیدم: «جریان چیه؟ عراقی‌ها کجا بودند؟» یکی از آن‌ها گفت: «بعد از این‌که شما اجازه حضور در خط را به ما ندادی، در حال بازی و جست و خیز به سوی ارتفاعات رفتیم. سلاح هم نداشتیم. میان راه، لوله‌ی اگزوز ماشینی را پیدا کردیم. آن را برداشتیم و مانند آرپی جی به اطراف نشانه رفتیم. ناگهان این عراقی‌ها از پشت سنگر بیرون آمدند. دست‌ها را روی سرگذاشتند و تسلیم شدند.» توسط مترجم از یکی از عراقی‌ها پرسیدم: «این بچه‌ها اسلحه نداشتند، چرا تسلیم شدید؟» پاسخ داد: «اسلحه‌ی جدیدی که تا به امروز ندیده بودیم، دست این‌ها بود.»
📸 تصویری جالب از بوسه فرمانده شهید ابومهدی المهندس بر تصویر شهدای حشد شعبی