۱ روز مانده تا... #روز_شمار @fatemiyyeh_ir

🌷 شهیده فاطمه سادات حسینی کودک شهید ۹ ماهه روضه فاطمیه قم @fatemiyyeh_ir

. 🔶سرنوشت فاطمه سادات از فاطمیه تا فاطمیه رقم خورد برای اولین بار در فاطمیه و در مجلس روضه حضرت زهرا در شکمم تکان خورد. گویا با ذکر توسل به حضرت زهرا همان لحظه روح در او دمیده شد و سال بعد، باز در فاطمیه و در مجلس روضه آن حضرت و با ذکر توسل به آن حضرت، فاطمه سادات نه ماهه پرکشید و مادرمان حضرت زهرا ایشان را در آغوش کشیدند. در تمام شبهای زندگی کوتاهش هیچ شبی نخوابید و تا پنج دقیقه بعد از اذان صبح بیدار بود و شاید به زبان کودکی مشغول تهجّد... به نقل از مادر شهیده فاطمه سادات حسینی @fatemiyyeh_ir

🔸لباس پاره فاطمه سادات همه چشم دوخته بودیم به آمبولانس که ببینیم چه افرادی را از آن بیرون می آورند. فاطمه سادات را روی دست یکی از امدادگرها دیدم. تمام لباسهایش پاره پاره شده بود و شکمش بیرون بود. دویدم جلو و گفتم: - بدید، می خوام شیرش بدم. فکر می کردم... - مگه مادرشی؟! - بله! زود قایمش کرد... به نقل از مادر شهیده فاطمه سادات حسینی @fatemiyyeh_ir

🌹بازدید دانش آموزان متوسطه اول مدرسه نیایش از روضةالنور مقتل‌الشهداء فاطمیه سلام‌الله‌علیها 🔻با روایتگری 🎙سرکار خانم مؤمنی از اساتید حوزه و از بازماندگان بمباران سال ۶۵ و شاهدان حادثه 🔺پنج شنبه ۱۴۰۴/۸/۲۲ 💥اینجا #مقتل‌الشهداء_فاطمیه است👇 @fatemiyyeh_ir

🌷 شهیده طاهره سادات مومنی کودک شهید ۷ ساله روضه فاطمیه قم @fatemiyyeh_ir

. 🔸شهیده طاهره سادات مؤمنی (هفت ساله) تازه می رفت کلاس اول. علاقۀ عجیبی به چادر و حجاب داشت. محال بود دامادها بیایند خانه و بدون چادر در را باز کند. ساعت ها در خانه با چادر کامل رو می گرفت؛ مثل یک خانم باوقار... در حالی که فقط ۷ سال داشت. به نقل از خواهر شهید طاهره سادات مومنی @fatemiyyeh_ir

🎥 #تیزر 🌹یادواره ۱۸ شهیده روضه فاطمیه قم 🎙با سخنرانی: حجت‌الاسلام والمسلمین حاج احمد پناهیان 🎙و مداحی: حاج عباس حیدرزاده 🔻جمعه ۲۳ آبان، از ساعت ۱۹ 🕌حرم حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها شبستان امام خمینی رحمة‌الله‌علیه 💠هیئت محبین اهل بیت علیهم‌السلام @mohebbin_net @fatemiyyeh_ir

🌷 شهیده فائزه صمصامی کودک شهید ۲ ساله روضه فاطمیه قم @fatemiyyeh_ir

. 🌷شهیده صدیقه صمصامی بعد از شهادت ایشان و دختر دو ساله اش فائزه صمصامی، یک پسر 9 ماهه و چهار بچه قد و نیم قد دیگر یتیم شدند. 14 سالگی ازدواج کرد و چهارده سال هم با من زندگی کرد. در طول این چهارده سال هیچ برخوردی نکرد که من ناراحت شوم. کم صحبت و مظلوم بود. خیلی مقید به حجاب بود و حاضر نبود هیچ عکس و تصویری از ایشان گرفته شود. اهل خدمت به مردم و باگذشت بود. هرچقدر کسی به او توهین یا ایرادی می گرفت، فقط با لبخند جواب می داد. همین و بس. یعنی یک بار نشد که بگوید من اینجا ناراحت شدم. گذشت عجیبی داشت. (به نقل از آقای صمصامی همسر شهید صدیقه صمصامی) @fatemiyyeh_ir

🔶خواب همسر شهید سلام و احوالپرسی کردیم. کنارم نشست. پرسید چرا اینقدر ناراحت هستی؟ چرا خودت را اذیت می کنی؟ انگار حالم را می دانست، گفتم بعد از شهید شدنت و رفتنت حوادث تلخی پیش آمد. من نگران آیندۀ بچه ها هستم. آخر من با 5 بچۀ بی مادر چه کنم؟ خیلی برایم صحبت کرد. شیرین و صریح حرف می زد. قبل از شهادت خیلی درس نخوانده بود، اما آن موقع طوری آیات و روایات صبر را بازگو می کرد، مثل اینکه در یک مکتب مهم درس خوانده بود. آخرش گله کردم. گفت: دیگه چرا نگران هستید؟ شما که خودتان خانواده ها را دلداری می دادید؟ گفت: شما ناراحت نباشید، آینده بچه ها تأمین است. در مکه این خواب را دیدم. از خواب که بیدار شدم، انگار همه نگرانی هایم تمام شده بود. دیگر حتی نگران جای او هم نبودم. دانستم در کنار حضرت زهرا است و از آنجا هوای ما را هم دارد... (به نقل از آقای صمصامی همسر شهید صدیقه صمصامی) @fatemiyyeh_ir