eitaa logo
🇮🇷فاتحان آسمان🚀
591 دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
3هزار ویدیو
22 فایل
کانال تاریخچه موشکی شهدای ایران اخبار سیاسی و... گروه فاتحان آسمان
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷فاتحان آسمان🚀
ایگور رفت توی فکر و بعد چند ثانیه گفت نمیدونم اون لحظه ی کم شلوغ شد چون هرکس داشت ی سری وسایل رو جمع
⭕ نفرین برهنه فصل سوم قسمت هفدهم ✴️همه مون مث ایگور گیج شده بودیم یک دفعه ماکسیم اومد و گفت: ژنرال گفتن همگی جلوی ساختمان فرماندهی باشن به وضوح استرس حتی از توی صدای ماکسیم و رفتار تک تک بچه ها معلوم بود ایگور گفت کدوم ژنرال؟ سیمیکوف؟ ماکسیم گفت : هیس اسم شو نبر نه ژنرال خودمون گفتم بچه ها اصلا استرس نداره اتفاقا کسی که باید ناراضی باشه ماهستیم که برای خدمت به کشور و خلق اومدیم و اینجا و اینا از تامین امنیت ما ناتوانن یک لحظه همه با یک حالت بهت زده بمن نگاه کردن گفتم همین جملات رو تو ذهن تون تکرار کنین راه بیفتین بریم روحیه تون رو حفظ کنین سیمیکوف برخوردهاش تنده همگی حرکت کردیم بچه ها طوری راه میرفتن که دیگری ازشون جلو بیفته 🔞من جلوتر از همه راه افتادم با اینکه میدونستم سیمیکوف منو ببینه فورا به خاطر میاره تازه اگر از قبلش نقشه ای برای من نداشته باشه رسیدیم جلوی ساختمان و دیدم ماژو خپل جلوی ساختمون ایستاده حتی ماژو هم به وضوح استرس داشت با بی سیمش اطلاع داد و زمان کمی طول کشید و دیدیم همگی اومدن پایین 🔅ژنرال نیکولای رو نگاه کردم جوری هر دوتا دستاش رو مثل بچه های مودب جلو نگه داشته بود و سرشو پایین انداخته بود که اصلا احساس ترحم بهش فقط میشد داشت ما مثل سربازها ایست و خبردار کشیدن برامون ⛔ایوان ایست کشید و بعد آزاد ژنرال از سمت راست صف اول به آرومی شروع کرد به حرکت سیمیکوف خیلی کارهاش و رفتارهاش تو مخی هست اصلا میگن اینا از شگردهای اصلیشه یکی یکی رو با حالت عجیب حرکت افقی نگاه میکرد یعنی جلوی تو که ایستاد و نگاهت کرد و اسمت رو پرسید بعد پای راستش رو بلند میکرد به طرف راست و بعد پای چپش رو میومد جلوی صورت نفر بعد من نفر چهارم بودم اومد جلوی من که ایستاد مستقیم توی چشماش زل زدم 🎚اونم ۵ ثانیه به چشمام زل زد بعد سرش رو پایین انداخت شاید ۱۵ ثانیه سرش پایین بود کاملا پایین بعد سرشو بلند کرد و دستش رو اینقدر سریع بطرف من پرتاب کرد که فکر کردم با مشت میخاد توی شکمم بزنه!!!! نگاه ب دستش کردم میخاست دست بده دستم رو با شلوارم پاک کردم و باهاش دست دادم دستاش گرم گرم بود برعکس دستای من که مثل یک قالب یخ وسط یه ظرف آب گرم انگار داشت هم آب میرفت و هم تکون میخورد سعی داشت دست منو فشار بده اما این دستها سالها با آهن کار کرده انقدر سوخته بود و بریده شده بود که علیرغم ظاهر نه چندان بزرگش گرچه ظاهر زمختی نداشت ولی محکم بود سیمیکوف هم گول ظاهر ظریف دستم رو خورده بود و میخاست یه جور تحقیرم کنه اما وقتی دید زورش نمیرسه دستش رو عقب کشید 🎰لب پایینش رو کمی جلو آورد با یک حالت تنفر رو کرد به طرف نیکولای و گفت : ژنرال نیکولای جوری جا خورد و میخاست سریع بیاد جلو که یک سکندری خورد و کم مونده بود نقش زمین بشه سیمیکوف یه نگاه از سر تا پا به نیکولا کرد و سرش رو به حالت تاسف و ترحم و تحقیر تکون داد نیکولای اومد جلو و گفت بله قربان در خدمتم گفت: این ، این اسمش چی بود؟؟؟ ⛺نیکولای: قربان ایشون سرهنگ ولا حتی نزاشت اسمم رو کامل نیکولای بگه و با حالت تمسخر گفت چی؟؟ سرهنگ؟؟؟ این الدنگ رو یادمه دقیقا یادمه جز نفرات الکس بود اون زمان گروهبان دوم یا یکم چی بود درجت پسر؟ گفتم قربان پیگیری نکرده بودم و گروهبان یکم بودم اما درجه حقیقی ام ستوان سوم میشد خندید و گفت شنیده بودم که سالهاست بعد جنگ درجات رو راحت به هر احمقی میدن حتی شنیدم بعضی اسرای آلمانی هم سرهنگ شدن 🌅اما حالا جلوی روم یه نمونه می بینم خب بگذریم از درجه چطور دوباره تو اینجا هستی و سالم هستی و نفری که کشته شده آخرین لحظات با تو بوده و.... هان خب بقیش رو خودت بگو اسمت چی بود؟ گفتم ولاد قربان 🛎تا اومدم حرف بزنم رفت روبروی نفر بغلی و تا نفر آخر همین شکلی اسمهارو پرسید کنجکاو بودم ببینم با کس دیگه ای هم برخورد ناجور میکنه یا نه با دو نفر دیگه هم برخورد بد کرد اما نه به شدت برخورد با من به وضوح فهمیدم برای من نقشه داره اون بار که بار اول بود اون همه اذیت شدم این بار که ... البته من حتی به سیمیکوف هم حق میدادم بمن بیشتر مشکوک باشه تا نفر آخر رو که پرسید و رفت پشت سر صف ها ایستاد و. عقب گرد داد و همه برگشتن اون طرف رو به سیمیکوف سیمیکوف آزاد داد مکث کرد 🎑گفت : خب الان به نظرتون ایراد از کجاست؟ هیچکس حرفی نمیزد دوباره تکرار کرد دفعه سوم با دست به ما اشاره کرد و گفت : نگاه کنید فقط خودتون نگاه کنید و بمن حق بدید که عصبانی باشم اون چن تا الاغ رو نگاه کنید هنوز اون سمت پشت سر شما ایستادن ای احمق ها مگه شما جز فرماندهان نیستید نمی فهمید وقتی صف رو به این طزفه باید بیاید اینجا کنار من؟؟؟ خندم گرفت ازین حرفش مخصوصا از چهره نیکولای
🇮🇷فاتحان آسمان🚀
ایگور رفت توی فکر و بعد چند ثانیه گفت نمیدونم اون لحظه ی کم شلوغ شد چون هرکس داشت ی سری وسایل رو جمع
هنوز اون درحال حرف زدن بود ک نیکولای و ایوان و ماژو و دونفر که همراهام خود سیمیکوف بودن با عجله اوندن کنار سیمیکوف سیمیکوف : می بینید رفقا من با این چنین فرماندهان خنگ و بی عرزه ای میخام با امریکایی ها و هزار تا پدرسوخته دیگه دست و پنجه نرم کنم می بینید درحالیکه کلت کمریش رو از کمرش باز کرد و مسلحش کرد و داشت میگفت یک تیر به پای ماژو زد!!!! ⚰️سریع چرخید بطرف صف اسلحه رو همین طور که چرخوندو شلیک کرد و دوباره چرخید به سمت راست و یکی از اون همراهان خودش رو هم با تیر زد خدای من این مرد یک دیوانه تمام عیاره داره چه علطی میکنه اوه ادامه دارد @fatehaneasman
⭕ بعد از سفر فارتی جو ( لقب دیگر بایدن) نخست وزیر انگلیس هم قصد سفر به تل آویو را دارد @fatehaneasman
⛔ در اثر شدت گرفتن درگیری ها فرودگاه بن گوریون تعطیل شد چند راکت از فراز و نزدیکی بن گوریون عبور کردند که بنابر خطرات آن برای هوانوردی فرودگاه تعطیل شد. این موضوع برای اسراییل بسیار سخت است و تعطیلی بن گوریون به معنای ناتوانی ارتش آنها در تامین امنیت و حفظ حریم هوایی ایمن است @fatehaneasman
✴️حاج حسین تائب رییس سابق ساس در راهپیمایی حمایت از غزه و جوانی که با او صحبت جدی میکند @fatehaneasman
⭕️ سخنگوی ارتش اسرائیل به الجزیره: گاراژ بیمارستان را بمباران کردیم، اما هیچ ضربه مستقیمی به بیمارستان وارد نشد. پ ن:خب بیشتر تلفات همون جا بوده دیگه @fatehaneasman
⭕️ آمریکا بار دیگر قطعنامه شورای امنیت در خصوص آتش بس بشردوستانه برای دسترسی نوار غزه به کمک‌های بشردوستانه را وتو کرد @fatehaneasman
🚨 🔴المیادین: در پی حمله حزب‌الله به منطقه نظامی «الطحیات» ۳ نیروی اسرائیلی کشته و ۴ تن دیگر مجروح شده‌اند. 🔴Al-Mayadeen: 3 Israeli soldiers were killed and 4 others were injured following Hezbollah's attack on the "Al-Tahiyat" military area. اسنودن
وزیر دفاع آمریکا خطاب به حزب الله: آتش در مرز شمالی اسرائیل را متوقف کنید. @fatehaneasman