روح ما با یادتان شاد میشود...
سلام بر پارههای دل ملت که بودن و آرامش همه ما، مدیون ایثار و آسمانی شدن شان است.
سلام بر مادران و همسران و فرزندان ایثارگران، که مایه رحمت و برکت کشورند...
شهادت لالهها را چیدنی کرد
به چشم دل خدا را دیدنی کرد
ببوس ای خواهرم قبر برادر
شهادت سنگ را بوسیدنی کرد
مرحوم استاد قیصر امینپور
_______
شب جمعه با ذکر صلوات و قرائت فاتحه، شهداء را به سفره معنوی ماه خدا مهمان کنیم.
@ertebatmoaserdini
#یادمان_هست_که_ما_مدیونیم
#معنویت
#یاد_شهداء
📌 یادآوری:
دعای مجیر در بین دعاها از جایگاه بلندى برخوردار است و از حضرت رسول صلى الله علیه و آله روایت شده و دعایى است که جبرئیل براى آن حضرت هنگامى که در مقام ابراهیم مشغول نماز بودند آورد.
و کفعمى در «بلد الامین» و «مصباح» این دعا را ذکر نموده و در حاشیه آن به فضیلت آن اشاره کرده، از جمله اینکه هر که این دعا را در «ایام البیض» (روزهاى سیزدهم و چهارهم و پانزدهم) ماه رمضان بخواند گناهش آمرزیده میشود،
هرچند به عدد دانههاى باران و برگهاى درختان و ریگهاى بیابان باشد. و خواندن آن براى شفاى بیمار و اداى دین و بینیازى و توانگرى و رفع غم و اندوه سودمند است.
مفاتیح الجنان
کانال ارتباط موثر
@ertebatmoaserdini
#دعا
#معنویت
#موفقیت
📃یک داستان، یک درس
وقتی که نشستم تا مطالعه کنم نیمکت پارک خالی بود، در بین شاخه های درهم پیچیدهی درخت کهنسال،
دلسردی از زندگی، برای من دلیل خوبی برای اخم کردن شده بود، چون از نظر من دنیا میخواست مرا درهم بکوبد...!
ناگهان پسربچه ای با نفس های بریده به من نزدیک شد، مقابلم ایستاد و با هیجان گفت: "نگاه کنید چی پیدا کردم" در دستش یک شاخه گل بود با گلبرگ های پژمرده؛
چه منظره رقت انگیزی! از او خواستم گل را بردارد و برود پی بازیش؛ ولی او به جای اینکه دور شود کنارم نشست و گل را جلوی بینی اش گرفت،
و با شگفتی فراوان گفت: "بوی خوبی میده و زیبا هم هست، برای همین آن را چیدم، بفرمایید، مال شماست".
آن علف هرز داشت پژمرده میشد یا شده بود؛ رنگی نداشت؛ نارنجی، زرد یا قرمز.
اما میدانستم که باید آن را بگیرم وگرنه ممکن است هرگز نرود!
دستم را به سوی گل دراز کردم و گفتم: "ممنونم، دقیقا همان چیزیست که لازم داشتم" ولی او به جای اینکه گل را به دستم بدهد، آن را میان زمین و هوا نگه داشته بود!!
آن وقت بود که برای نخستین بار دیدم پسری که آن علف هرز را در دست داشت نمیتوانست ببیند، او نابینا بود!
لرزش صدایم را شنید؛ تبسمی کرد و گفت قابلی ندارد. سپس رفت پی بازیش.
ناخودآگاه از اثری که بر من گذاشته بود شگفت شدم که او چگونه میتواند کسی را که در زیر درخت بید کهنسال نشسته و به حال خود تاسف میخورد را ببیند؟!
شاید دلش از نعمت دید واقعی برخوردار بود! و من که با چشمان بچهای نابینا سرانجام توانستم ببینم...
مشکل از دنیا نبود! مشکل از نگاه خودم بود...
به جبران تمام زمانهایی که کور بودم، با خود عهد کردم زیبایی های زندگی را ببینم و قدر هر لحظه را که دارایی من است بیشتر بدانم...
______________
📌قدر فرصتهای کوچک مهربانی را بدانیم.
📌قدر مهربانانی که گاهی چون نسیم از زندگی ما می گذرند را بدانیم.
📌و بالاتر از همه قدر نعمتهای بیهمتای الهی را بدانیم.
کانال ارتباط موثر
@ertebatmoaserdini
#مدیریت_ذهن
#ارتباط_موثر
#مثبت_نگری
#شکر_گزاری
#مهربانی
#همدلی
#امید
.