eitaa logo
زندگی برای ❞ علوم انسانی ❝
1.8هزار دنبال‌کننده
894 عکس
237 ویدیو
12 فایل
❞ فلسفه، علوم اجتماعی، شعر ❝ « یک نیمه من شعور افلاطون است یک نیمه دیگرم دل مجنون است » • گروه #شعر و هنر چامه : https://eitaa.com/joinchat/1530200446C77195466fb 👥 ارتباط: @taha_mojahed تبادل نداریم🙏
مشاهده در ایتا
دانلود
❖ دانشگاه ما کانت را بهتر از بوعلی سینا میشناسد. • باید تفکر فلسفه اسلامی گسترش یابد. ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ https://eitaa.com/joinchat/2795962370C57415e19ef
☕ دیدن روی تو در خویش زِ من خواب گرفت آه از آیینه که تصویر تو را قاب گرفت خواستم نوح شوم ، موج غمت غرقم کرد کشتی ام را شب طوفانی گرداب گرفت در قنوتم ز خدا «عقل» طلب می کردم «عشق» اما خبر از گوشه ی محراب گرفت نتوانست فراموش کند مستی را هر که از دست تو یک قطره مِی ناب گرفت کِی به انداختن سنگِ پیاپی در آب ماه را می شود از حافظه‌ی آب گرفت ؟! ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ https://eitaa.com/joinchat/2795962370C57415e19ef
❖ جریان سازی فلسفه اسلامی مقدمه اسلامی سازی علوم انسانی است، بدون این رویکرد امکان تولید علم و حتی گفتگوی علمی وجود نخواهد داشت. ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ https://eitaa.com/joinchat/2795962370C57415e19ef
• روز ازل تو را اگر ابلیس دیده بود خود را به آب میزد و آتش که مُهر کو؟ ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ https://eitaa.com/joinchat/2795962370C57415e19ef
• معضل بزرگ انسان معاصر، تحریم و جنگ و گرسنگى نیست. معضل ما آن است که نمی‌اندیشیم. زیرا پرسش نداریم. • به یاد دارم سال‌ها پیش در نوشتاری از هایدگر خواندم؛ "پرسش در نوشتن رخ می‌دهد". پرسش، پرسش نیست مگر آنکه خود رخ دهد و اگر پرسش، امرى است که رخ می‌دهد پس به‌دست ما نیست که از چه‌ چیز و یا چه‌کسی بپرسيم. ازسوی‌دیگر بدون نوشتن پرسشی وجود ندارد. اما نوشتن چیست و يا پرسش چیست؟ گویی یک پرسش است و ما از هر کدام که بتوانیم بپرسیم از آن دیگری هم پرسیده‌ایم. بااین‌حال ، آيا می‌توان‌گفت: نوشتن همان پرسیدن است؟ به‌نظر می‌رسد که پاسخ منفی است. آیا هر نوشتنی، پرسیدن است؟ ما به راحتی می‌توانیم بین جملات پرسشی، اخباري، عاطفی و نظاير اینها تمیز داده و برای هر کدام ویژگی‌هایی بیان كنيم. گزاره‌های اخباری و عاطفی باندازه‌ی جمله‌های پرسشی، نوشتاری و از گونه‌های مختلف نوشتن است. به‌همین‌جهت، نوشتن اعم از بکار بستن گزاره‌های پرسشی است و این‌همه، نیازی به بیان نداشت و ندارد. در بدو امر ، گویی منظور از عبارت فوق آن است که اگر پرسشی وجود دارد در نوشتن و با نوشتن وجود دارد. اما عبارت مزبور اضافه‌ای هم دارد و آن اینکه پرسش، از طریق نوشتن و با نوشتن "رخ" می‌دهد. بنابراین، هر نوشتاری خاستگاه پرسش نیست و باید دید کدام نوشتن می‌تواند خاستگاه پرسش باشد. ناچار باید سراغ نوشتن رفت و از آن پرسید تا روشن شود که نوشتن در چه وضعی و با چه شرایطی می تواند برآمدگه ذات پرسش باشد. اما بررسی شرایط امکان تحقق پرسش آنگاه که پرسش را یک رخداد می‌دانیم چگونه ممكن است؟ در این وضعیت نه می‌توانیم پرسش و نه موطن تحقق آن یعنی نوشتن را بررسیم. لکن چرا نتوانیم از نوشتن بمثابه امکان تحقق نوشتن و از این حیث بحث کنیم؟ به نظر می‌رسد اين "پرسش" وقتی پاسخ می‌یابد که بپذيريم انسان می‌تواند زمینه تحقق یک رخداد را فراهم آورد یعنی رخداد یک سوی کاملن انسانی پیدا کند و یا داشته باشد. با این حساب، آیا بازهم می‌توان از رخداد چونان رخ‌داد سخن گفت؟ سویه‌ی انسانی رخ‌داد چه تأثیری بر رخ‌دادن رخداد دارد؟ علت است؟ مولد یا معد؟ ويا به نحو استلزام منطقی مؤثر است؟ كداميك؟ هر کدام و هر چه باشد بی‌شک، در رخداد به گونه‌ای بیرون از وضع رخ‌داد اثر دارد و بعد از این حیثیت رخدادی بودن رخ‌داد برچیده می‌شود. حال، بار ديگر به "عبارت" باز می‌گردیم. آنچه مقوم رخ‌داد پرسش است نوشتن است و به‌همین وزان‌ومیزان نوشتن، رخداد است. اينك و اگر به دقت بنگریم مقوم نوشتن، پرسش است و ازاین‌رو، هر نوشتاری بر بستر پرسش پا می گیرد. • اگر چنین نگاهی پذیرفته شود آنگاه آنچه از سنخ نوشتار نباشد بیرون ازحد پرسش و تفكر می‌ماند. معضل بزرگ انسان معاصر، تحریم و جنگ و گرسنگى نیست. معضل ما آن است که نمی‌اندیشیم. زیرا پرسش نداریم. گويي در زمانه‌ی ما چیزی از جنس نوشتن و تفكر وجود ندارد و همین بی‌پرسشی رخ‌داد دوران ماست! ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ https://eitaa.com/joinchat/2795962370C57415e19ef
☕ ای فرستاده سلامم به سلامت باشی غمم آن نیست كه قادر به غرامت باشی گل كه دل زنده كند بوی وفایی دارد تو مگر صاحب اعجاز و كرامت باشی خانه ی دل نه چنان ریخته از هم كه در او سر فرود آری و مایل به اقامت باشی دگرم وعده ی دیدار وفایی نكند مگر ای وعده ، به دیدار قیامت باشی شبنم آویخت به گلبرگ كه ای دامن چاک سزدت گر همه با اشک ندامت باشی می كنم بخت بد خویش شریک گنهت تا نه تنها تو سزاوار ملامت باشی ای كه هرگز نكند سایه فراموش تو را یاد كردی به سلامم به سلامت باشی ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ https://eitaa.com/joinchat/2795962370C57415e19ef
شرم آورترین جنایت جامعه غربی جابه جا کردن معنی سعادت و شقاوت بود. 📝 • اگر جامعه غرب را يك شخصيت مى‏گرفتند، آن وقت رفتار آن شخصيت را با ساير شخصيت‏هاى ديگر جهان مى‏سنجيدند، معلوم مى‏شد كه از تمدن غربى‏ها به شگفت درمى‏آيند و يا از توحش آنان! و به جان خودم سوگند كه اگر تاريخ زندگى اجتماعى غربيها را از روزى كه نهضت اخير آنان آغاز شد، مورد مطالعه دقيق قرار مى‏دادند و رفتارى را كه با ساير امتهاى ضعيف و بينوا كردند مورد بررسى قرار مى‏دادند. بدون كمترين درنگى، حكم به توحش آنان مى‏كردند و مى‏فهميدند كه تمام ادعاهايى كه مى‏كنند و خود را مردمى بشر دوست و خير خواه و فداكار بشر معرفى نموده و وانمود مى‏كنند كه در راه خدمت به بشريت از جان و مال خود مايه مى‏گذارند، تا به بشر حريت داده، ستمديدگان را از ظلم و بردگان را از بردگى و اسيرى نجات بخشند، همه‏اش دروغ و نيرنگ است و جز به بند كشيدن ملل ضعيف هدفى ندارند، و تمام همشان اين است كه از هر راه كه بتوانند بر آنها حكومت كنند، يك روز از راه قشون‏كشى و مداخله نظامى، روز ديگر از راه استعمار، روزى با ادعاى مالكيت نسبت به سرزمين آنان، روزى با دعوى قيمومت، روزى به عنوان حفظ منافع مشترك، روزى به عنوان كمك در حفظ استقلال آنان، روزى تحت عنوان حفظ صلح و جلوگيرى از تجاوزات ديگران، روزى به عنوان دفاع از حقوق طبقات محروم و بيچاره، روزى ... و روزى ... • هيچ انسانى كه سلامت فطرتش را از دست نداده، هرگز به خود اجازه نمى‏دهد كه چنين جوامعى را صالح بخواند و يا آن را سعادتمند بپندارد، هر چند كه دين نداشته باشد و به‏ حكم وحى و نبوت و بدانچه از نظر دين سعادت شمرده شده، آشنا نباشند. چگونه ممكن است طبيعت انسانيت رضايت دهد كه يك طايفه بنام متمدن و تافته جدا بافته، بر سر ديگران بتازند، و ما يملك آنان را تاراج نموده، خونشان را مباح و عرض و مالشان را به يغما ببرند، و راه به بازى گرفتن همه شؤون وجود و حيات آنان را براى اين طايفه هموار سازند، تا جايى كه حتى درك و شعور و فرهنگ آنان را دست بيندازند، و بلائى بر سر آنان بياورند كه حتى انسانهاى قرون اوليه نيز آن را نچشيده بودند. • سند ما در همه اين مطالب، تاريخ زندگى اين امت‏ها و مقايسه آن با جناياتى است كه ملتهاى ضعيف امروز از دست اين به اصطلاح متمدنها مى‏بينند، و از همه جناياتشان شرم ‏آورتر اين جنايات است كه با منطق زورگويى و افسار گسيختگى، جنايات خود را اصلاح ناميده، به عنوان" سعادت"! بخورد ملل ضعيف مى‏دهند. ترجمه تفسير الميزان، ج‏۴، ص ۱۶۴ ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ https://eitaa.com/joinchat/2795962370C57415e19ef
• چشمانت مثل حکومت است نه عدالتی، نه رحمی و نه برابری.... ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ https://eitaa.com/joinchat/2795962370C57415e19ef
ای دل اندر بندِ زلفش از پریشانی مَنال مرغِ زیرک چُون به دام افتد، تحمل بایدش حافظ
❖ بزرگ‌ترین آسیب در حال حاضر این است که دانشگاه ما بیشتر دانشگاه ناپلئونی است تا دانشگاه هومبولتی! در دانشگاه ناپلئونی بیشتر علوم عملیاتی آموزش داده می‌شود حال‌آنکه در دانشگاه هومبولتی، امر پژوهش و آموزش توأمان است. همان‌طور که می‌دانید، دانشگاه هومبولتی از طریق شلایر ماخر به دانشگاه دیالوگ محور ارتقا یافت. ازاین‌پس بود که علم نه مونولوگ بلکه به دیالوگ بدل شد. در چنین دانشگاهی بیشتر متن تولید می‌شود تا اینکه متن ترجمه یا مونتاژ شود. پرواضح است از دانشگاهی که امتحان ورودی آن با تست‌زنی باشد، نمی‌شود چنین توقعی داشت. آسیب‌های سامانه دانشگاهی ما باید مورد تأمل و تعمق هر چه بیشتر قرار گیرد و دانشگاهیان ما با پژوهش‌های بنیادین این آسیب‌ها را شناخته و مورد تأمل و باز‌اندیشی قرار دهند. از سوی دیگر، ریشه این آسیب‌ها را باید تا کودکستان و دبستان و دبیرستان دنبال کرد. اگر در دانشگاه در رشته‌های مختلف این مطلب دنبال و توضیح داده می‌شد که چر ا اندیشه انتقادی شکل نمی‌گیرد؟ آن‌وقت می‌توانستیم دریابیم که چرا با این اقبال گسترده به علم و دانش و تحصیلات تکمیلی، مشکلات ما در جهت طرح یا راه‌حل در چارچوب‌های مفهومی عرضه نمی‌شوند. ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ https://eitaa.com/joinchat/2795962370C57415e19ef
☕ ساقی ار باده از این دست به جام اندازد عارفان را همه در شُربِ مُدام اندازد ور چُنین زیرِ خَم زلف نهد دانهٔ خال ای بسا مرغِ خِرَد را که به دام اندازد ای خوشا دولتِ آن مست که در پایِ حریف سر و دستار نداند که کدام اندازد زاهدِ خام که انکارِ مِی و جام کند پخته گردد چو نظر بر میِ خام اندازد روز در کسبِ هنر کوش که مِی خوردنِ روز دلِ چون آینه، در زنگِ ظُلام اندازد آن زمان وقتِ میِ صبح فروغ است که شب گِردِ خَرگاهِ افق پردهٔ شام اندازد باده با محتسبِ شهر ننوشی زنهار بخورد باده‌ات و سنگ به جام اندازد حافظا سر ز کُلَه گوشهٔ خورشید برآر بختت ار قرعه بدان ماهِ تمام اندازد حافظ ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ https://eitaa.com/joinchat/2795962370C57415e19ef
زندگی برای ❞ علوم انسانی ❝
#شعر_آخر_شب ☕ ساقی ار باده از این دست به جام اندازد عارفان را همه در شُربِ مُدام اندازد ور چُنین
وقتی شعر حافظ رو تو کانال میگذارم احساس میکنم آبروی همه شعرای دیگه که گذاشتم میره... آدم خجالت میکشه شعر از کس دیگه بعدش بگذاره( به غیر مولانا البته)