eitaa logo
داناب (داستانک+نکات‌ناب)💠
11.8هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
5.5هزار ویدیو
124 فایل
﷽، #داناب (داستانک‌های آموزنده و نکات ناب کاربردی) 🔹کاری از مؤسسه جهادی #مصباح 🔻سایر صفحات: 🔹پاسخ به‌شبهات؛ @shobhe_Shenasi 🔹سخنرانی‌ها: @ghorbanimoghadam_ir 🌐 سایت: ghorbanimoghadam.ir 🔻تبادل و تبلیغ @tabligh_arzan
مشاهده در ایتا
دانلود
📷 مدنی زاده وزیر اقتصاد شد 🔹 سید علی مدنی زاده در جلسه علنی امروز از مجموع ۲۴۶ رای نمایندگان با ۱۷۱ رای موافق، ۶۷ رای مخالف و ۸ رای ممتنع وزیر اقتصاد و امور دارایی دولت چهاردهم شد. 📚 @DasTanaK_ir | داناب
4.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یه چیزی پیدا کردم تو کتاب یهودیه بخونیم حال کنیم 🤭👆 📚 @DasTanaK_ir | داناب
ایران تنها کشوریه که F_35 نداره اما دو تا خلبان F_35 داره👌 📚 @DasTanaK_ir | داناب
ولادت امام هفتم حضرت موسی بن جعفر الکاظم مبارک باد 🌺 مردی از نواده های عمر بن خطاب، در مدینه با امام موسی کاظم (ع) دشمنی می کرد و هر وقت به ایشان می رسید، با کمال گستاخی به حضرت علی (ع) و خاندان رسالت، ناسزا می گفت و بدزبانی می کرد. روزی بعضی از یاران امام موسی کاظم، به آن حضرت عرض کردند: به ما اجازه بده تا این مرد تبه کار و بدزبان را بکشیم. امام کاظم (ع) فرمود: نه، هرگز چنین اجازه ای نمی دهم. مبادا دست به این کار بزنید. این فکر را از سرتان بیرون کنید. روزی امام از یارانش پرسید: آن مرد اکنون کجاست؟ گفتند: در مزرعه ای در اطراف مدینه به کشاورزی اشتغال دارد. امام کاظم (ع) سوار بر الاغ خود شد و به همان مزرعه رفت و در همان حال به کشت و زرع او وارد شد. مرد کشاورز فریاد زد: کشت و زرع ما را پامال نکن. حضرت همچنان سواره پیش رفت تا اینکه به آن مرد رسید و به او خسته نباشید گفت و با روی شاد و خندان با او ملاقات نمود و احوال او را پرسید. سپس فرمود: چه مبلغی خرج این کشت و زرع کرده ای؟ او گفت: صد دینار. امام کاظم (ع) فرمود: چقدر امید داری که از آن به دست آوری؟ او گفت: علم غیب ندارم. حضرت فرمود: من می گویم چقدر امید و آرزو داری که عایدت گردد. گفت: امیدوارم دویست دینار به من برسد. امام کاظم (ع) کیسه ای در آورد که سیصد دینار در آن بود. فرمود: این را بگیر و کشت و زرع تو نیز به همین حال برای تو باشد و خدا آنچه را که امید داری، به تو برساند. آن مرد آنچنان تحت تأثیر بزرگواری امام قرار گرفت که همان جا به عذرخواهی پرداخت و عاجزانه تقاضا کرد که امام تقصیر و بدزبانی او را عفو کند. امام کاظم (ع) در حالی که لبخند می‌زد بازگشت. مدتی از این جریان گذشت تا روزی امام کاظم (ع) به مسجد آمد، مرد کشاورز که در مسجد بود، برخاست و با کمال خوشرویی به امام نگاه کرد و گفت: «اَللهُ أعْلَمُ حَیثُ یجْعَلَ رِسالَتَهُ؛ خدا آگاه تر است که رسالتش را در وجود چه کسی قرار دهد.» دوستان آن حضرت که با کمال تعجب دیدند آن مرد کاملاً عوض شده، نزد او رفتند و علت را پرسیدند که چه شده این گونه تغییر جهت داده ای؟ قبلاً بدزبانی می کردی و ناسزا می‌گفتی، ولی اکنون امام را می ستایی؟ او گفت: [حرف درست] همین است که اکنون گفتم [نه آنچه قبلا می‌گفتم]. آن گاه برای امام دعا کرد و سؤالاتی از امام پرسید و پاسخش را شنید. امام برخاست و به خانه خود بازگشت. هنگام بازگشت، به آن کسانی که اجازه کشتن آن مرد را می طلبیدند، فرمود: این همان شخص است. کدام یک از این دو راه بهتر بود: آنچه شما می‌خواستید انجام دهید یا آنچه من انجام دادم؟ من با مقدار پولی که کارش را سامان دهد، سامان دادم و از شر و بدی او آسوده شدم. منبع داستان: (شیخ طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، تهران، اسلامیه، ۱۳۹۰ ه_. ق، چ ۳، ص ۳۰۶) (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
9.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 عوامل تروریستی موساد برای اجاره یا خرید ملک چگونه رفتار می کنند؟ 📚 @DasTanaK_ir | داناب
4.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 حرف‌های شنیدنی منصوریان درباره ایران 📚 @DasTanaK_ir | داناب
♦️توییت کاربر انگلستانی: «اسرائیل تازه دارد می‌فهمد که جنگیدن با یک ارتش، بسیار سخت‌تر از کشتن کودکان گرسنه در یک زندان روباز است» 📚 @DasTanaK_ir | داناب
ای بابا... عمل به وصیت مسلمون هم که واجبه! آقا می‌شه یه لحظه روت رو برگردونی؟ 🔸ابراهیم کاظمی مقدم 📚 @DasTanaK_ir | داناب
اسراییل به مردم عادی کاری ندارد! دو کودک غیرعادی دیگر شهید شدند شهید آیدا زینلی شهید هیدا زینلی 📚 @DasTanaK_ir | داناب
🔹چند عنصر موساد که در حال آماده‌ سازی عملیات از یک ساختمان نیمه‌ ساز بودن، با ‎گشت مردمی شناسایی و دستگیر شدند، این مزدوران تبعه خارجی بودند. 🔹از مردم تقاضا می‌شود در صورت مشاهده هر حرکت مشکوک آن را به مراجع ذی صلاح گزارش کنند. 📚 @DasTanaK_ir | داناب
🟢 چنگیزخان نتوانست بخارا را تسخیر کند، نامه ای نوشت که هرکس با ما باشد در امان است! اهل بخارا دو گروه شدند، یک گروه مقاومت کردند و گروه دیگر با او همراه شدند. چنگیزخان به آن ها نوشت: با همشهریانِ مخالف بجنگید و هر چه غنیمت به دست آوردید از آنِ شما باشد و فرمانروایی شهر را به شما دهم. ایشان پذیرفتند و آتش جنگ بین این دو گروه مسلمان شعله‌ور شد و در نهایت، گروه مزدوران چنگیز خان پیروز شدند. ‏اما شکست بزرگ آن بود که او دستور داد گروه پیروز خلع سلاح و سربریده شوند! چنگیز‌ گفت: اگر اینان وفا می‌داشتند، به خاطر ما بیگانگان، به برادرانشان خیانت نمی‌کردند! این عاقبت خود فروشان است. ابن أثیر، الكامل فی التاريخ ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b