eitaa logo
داناب (داستانک+نکات‌ناب)💠
11.8هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
5.5هزار ویدیو
124 فایل
﷽، #داناب (داستانک‌های آموزنده و نکات ناب کاربردی) 🔹کاری از مؤسسه جهادی #مصباح 🔻سایر صفحات: 🔹پاسخ به‌شبهات؛ @shobhe_Shenasi 🔹سخنرانی‌ها: @ghorbanimoghadam_ir 🌐 سایت: ghorbanimoghadam.ir 🔻تبادل و تبلیغ @tabligh_arzan
مشاهده در ایتا
دانلود
3.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟢 چرا وعده صادق ۳ لازم و ضروری است 🔻صفحات ما | zil.ink/shobhe_shenasi
18.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟢 ماشاءالله چی خوند حسین طاهری در محضر آقا 🟡چه شوری چه حالی...😍✊💪 نه‌جای شتاب است نه‌هنگام درنگ است سید علی خامنه‌ای فاتح جنگ است او اذن دهد، در صف پیکار ردیفیم لب تر کند امروز؛ سحر، قدس شریفیم 📚 @DasTanaK_ir | داناب
بدون شرح 👌 📚 @DasTanaK_ir | داناب
دغدغه!! 📚 @DasTanaK_ir | داناب
21.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟢 اتحاد 👌👌 ماشین یکی از مردم گیجاو خرجیگل در اسالم تالش گیلان به دره سقوط کرده. همه اهالی جمع شدن تا خودروی نیسان را بالا بکشند. 📚 @DasTanaK_ir | داناب
🔴 آموزش تخصصی 🔴 1⃣چطور داخل چند دقیقه توسط یک کتاب بنویسم❓ 2⃣چطور با داخل چند دقیقه پایان نامه،مقاله،پاورپوینت،داستان و... بنویسم❓ 3⃣چطور توی چند دقیقه آیات قرآن را تحویل بدهم و فیلم همان آیات را با کیفیت هالیوودی تحویلم بدهد❓ عضو کانال بشوید👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3910206057C427909f13c
👆👆👆👆 هوش های واقعی هوش مصنوعی را از دست ندهید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مردی داشت در جنگل‌های آفریقا قدم می زد که ناگهان صدای وحشتناکی که دایم داشت بیشتر می شد به گوشش رسید. به پشت سرش که نگاه کرد دید شیر گرسنه‌ایی با سرعت باورنکردنی دارد به سمتش می‌آید و بلافاصله مرد پا به فرار گذاشت و شیر که از گرسنگی تورفتگی شکمش کاملا به چشم می‌زد داشت به او نزدیک و نزدیک‌تر می‌شد که ناگهان مرد چاهی را در مقابل خود دید که طنابی از بالا به داخل چاه آویزان بود. سریع خود را به داخل چاه انداخت و از طناب آویزان شد.تا مقداری صدای نعره‌های شیر کمتر شد و مرد نفسی تازه کرد متوجه شد که در درون چاه اژدهایی عریض و طویل با سری بزرگ برای بلعیدن وی لحظه‌شماری می‌کند. مرد داشت به راهی برای نجات از دست شیر و اژدها فکر می‌کرد که متوجه شد دو موش سفید و سیاه دارند از پایین چاه از طناب بالا می‌آیند و همزمان دارند طناب را می‌خورند و می‌بلعند. مرد که خیلی ترسیده بود با شتاب فراوان داشت طناب را تکان می‌داد تا موش‌ها سقوط کنند اما فایده‌ایی نداشت و از شدت تکان دادن طناب داشت با دیواره‌ی چاه برخورد می‌کرد که ناگهان دید بدنش با چیز نرمی برخورد کرد. خوب که نگاه کرد دید کندوی عسلی در دیواره‌ی چاه قرار دارد و دستش که آغشته به عسل بود را لیسید و از شیرینی عسل لذت برد و شروع کرد به خوردن عسل و شیر و اژدها و موش‌ها را فراموش کرد که ناگهان از خواب پرید. خواب ناراحت‌کننده‌ای ی بود و تصمیم گرفت تعبیر آن را بیابد و نزد عالمی رفت که تعبیر خواب می‌کرد و آن عالم به او گفت تفسیر خوابت خیلی ساده است: شیری که دنبالت می‌کرد ملک الموت(عزراییل) بوده... چاهی که در آن اژدها بود همان قبرت است... طنابی که به آن آویزان بودی همان عمرت است... و موش سفید و سیاهی که طناب را می‌خوردند همان شب و روز هستند که عمر تو را می‌گیرند... مرد گفت ای شیخ پس جریان عسل چیست؟ گفت: عسل همان دنیاست که از لذت و شیرینی آن مرگ و حساب و کتاب را فراموش کرده‌ای... ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir