((( کفش کارگر )))
استادی با شاگردش از باغى ميگذشت ...
چشمشان به يک کفش کهنه افتاد.
شاگرد گفت گمان ميکنم اين کفشهاي کارگرى است که در اين باغ کار ميکند . بيا با پنهان کردن کفشها عکس العمل کارگر را ببينيم و بعد کفشها را پس بدهيم و کمى شاد شويم ...!
استاد گفت چرا براى خنده خود او را ناراحت کنيم؛ بيا کارى که ميگويم انجام بده و عکس العملش را ببين!
مقدارى پول درون آن قرار بده ...
شاگرد هم پذيرفت و بعد از قرار دادن پول ، مخفى شدند.
کارگر براى تعويض لباس به وسائل خود مراجعه کرد و همينکه پا درون کفش گذاشت متوجه شيئى درون کفش شد و بعد از وارسى ، پول ها را ديد.
با گريه فرياد زد : خدايا شکرت !
خدايی که هيچ وقت بندگانت را فراموش نميکنى ....
ميدانى که همسر مريض و فرزندان گرسنه دارم و در این فکر بودم که امروز با دست خالى و با چه رويی به نزد آنها باز گردم و همينطور اشک ميريخت....
استاد به شاگردش گفت: هميشه سعى کن براى خوشحاليت ببخشى نه بستانی.....
+ در مقابل یک فرد معلول با سرعت کم راه بروید.
+ در مقابل مادری که فرزندش رو از دست داده بچه تون رو نبوسید.
+ در مقابل یک فرد مجرد از عشقتون نگید.
+ در برابر کسی که نداره ، از داشته هاتون مغرورانه حرف نزنید
هیچگاه فراموش نکنیم که هیچکس بر دیگری برتری ندارد،
مگر به " تقوا "
مگر به " علم و ادب "
و تقوا و علم و ادب در این اعمال موج می زند
ــــــ ـــــــــ
☑️ هر روز یک داســـتانڪــ در👇
🆔 @dastanak_ir
🔴 یادتان نرود.....
🌺مرد هایی که زنان محجبه دارند،
گاه یادشان میرود که از همسرانشان
بابت حجاب تشکر کنند!
🌺یادشان میرود که پذیرایی از مهمان
با حجاب سخت تر است!
🌺یادشان میرود که مسافرت با حجاب سخت تر است!
🌺یادشان میرود که بچه داری با حجاب سخت تر است!
🌺یادشان میرود که خرید با حجاب سخت تر است!
🌺یادشان میرود که در گرمای تابستان چه جهادی است چادری بودن!
🌺یادشان میرود اگر خیالشان از همسرشان راحت است؛
🌺بخاطر سختی حجابی است که آنها تحمل میکنند!
گاهی با شاخه ای گل 🌷 از همسرانتان بابت حجابشان تشکر کنید، تا بدانند که جهادی که امروز با حجابشان میکنند ،
برایتان ارزشمند است.
ــــــــــــــــ
☑️ هر روز یک داســـتانڪــ در👇
🆔 @dastanak_ir
ای نور خدا امام هادی
وی مکتب عشق را منادی
ای در کف تو لوای قرآن
وی مجری آیه های قرآن
در اوج طلوع روشنائی
آیینه ی پاک حق نمائی
#میلاد_امام_هادی (ع)
#ولادت_امام_هادی (ع)
#عید_غدیر هم پیشاپیش مبارک😍🌹
ــــــــــــــــ
☑️ هر روز یک داســـتانڪــ در👇
🆔 @dastanak_ir
هدایت شده از داناب (داستانک+نکاتناب)💠
وقتی از بشریت متنفرید، پرستار نشید!
وقتی از عالم طلبکارید، گارسون و مهماندار نشید!
وقتی عاشق پول و دیوانه ثروتید، دکتر یا وکیل نشید!
اگه ارث باباتون رو از مردم طلب دارید، مسئول یا مدیر نشید!
خلاصه که پدر ما رو درآوردید با این انتخاب رشتههای اشتباهتون
ــــــــــــــــ
☑️ هر روز یک داســـتانڪــ در👇
🆔 @dastanak_ir
18.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 اصول جالب معماری و فرهنگی در حمامهای قدیمی
ــــــــــــــــ
☑️ هر روز یک داســـتانڪــ در👇
🆔 @dastanak_ir
🔴 #سبک_همسرداری_بزرگان
💠 علامه جعفری در برخورد با #همسر، جایگاه علمی و اجتماعی خویش را فراموش میکرد و هیچگاه سختی و مشکلات مربوط به کارهای خویش را با خود به خانه نمیآورد. اگر هم #خسته بود، به سخنان همسرش خوب گوش میداد و اظهارات معقول و منطقی را میپذیرفت و از کوششهای همسرش مدام در مناسبتهای مقتضی #قدردانی میکرد.
💠 فرزند آن فیلسوف فقید، به خاطرهای از دوران کودکی خود اشاره و میکند؛ میگوید: به یاد دارم روزی در منزل، سوء تفاهم جزئی بین #استاد و مادرم پیش آمد و عباراتی بین آنان رد و بدل شد. پس از گذشت مدّت زمانی، وقتی استاد عازم رفتن به بیرون منزل بود، با نهایت #فروتنی جلو آمد و دست مادرم را بوسید و عذرخواهی کرد.
📙مجلهطوبی، اسفند ۱۳۸۴، شماره۳
ــــــ ـــــــــ
☑️ هر روز یک داســـتانڪــ در👇
🆔 @dastanak_ir
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🍃🌼
🌸
✨ #پرواز
پادشاهی دو شاهین کوچک به عنوان هدیه دریافت کرد. آنها را به مربی پرندگان دربار سپرد تا برای استفاده در مراسم شکار تربیت کند.
یک ماه بعد، مربی نزد پادشاه آمد و گفت که یکی از شاهینها تربیت شده و آماده شکار است اما نمیداند چه اتفاقی برای آن یکی افتاده و از همان روز اول که آن را روی شاخهای قرار داده تکان نخورده است.
این موضوع کنجکاوی پادشاه را برانگیخت و دستور داد تا پزشکان و مشاوران دربار، کاری کنند که شاهین پرواز کند. اما هیچکدام نتوانستند.
روز بعد پادشاه دستور داد تا به همه مردم اعلام کنند که هر کس بتواند شاهین را به پرواز درآورد …
پاداش خوبی از پادشاه دریافت خواهد کرد.
صبح روز بعد پادشاه دید که شاهین دوم نیز با چالاکی تمام در باغ در حال پرواز است.
پادشاه دستور داد تا معجزهگر شاهین را نزد او بیاورند.
درباریان کشاورزی متواضع را نزد شاه آوردند و گفتند اوست که شاهین را به پرواز درآورد.
پادشاه پرسید: «تو شاهین را به پرواز درآوردی؟ چگونه این کار را کردی؟ شاید جادوگر هستی؟
کشاورز گفت: سرورم، کار سادهای بود، من فقط شاخهای راکه شاهین روی آن نشسته بود بریدم. شاهین فهمید که بال دارد و شروع به پرواز کرد.
ــــــ ـــــــــ
☑️ هر روز یک داســـتانڪــ در👇
💯 🆔 @dastanak_ir
⭐️ در روز غدير چه گذشت؟
🔻رهبرانقلاب: قضیه غدیر، در سفر حجةالوداع پیامبر اکرم در غدیر خم اتفاق افتاد. از کاروان بزرگ مسلمانان که در این سفر با پیامبر حج گزارده بودند، بعضی جلو رفته بودند. پیامبر پیکهایی را فرستاد تا آنها را به عقب برگردانند و ایستاد تا آنهایی که عقب ماندهاند، برسند. اجتماع عظیمی در آنجا تشکیل شد.
🔹بعضی گفتهاند نود هزار، بعضی گفتهاند صدهزار و بعضی هم گفتهاند صدوبیست هزار نفر در آن اجتماع حضور داشتند. در آن هوای گرم، مردم ساکن جزیرةالعرب - که بسیاری از آنها هم اهل بیابانها و روستاها بودند و به گرما عادت داشتند - طاقت نمیآوردند روی زمین داغ بایستند. لذا عباهایشان را زیر پاهایشان میگذاشتند تا طاقت بیاورند و بایستند.
🔹در چنین شرایطی، پیامبر اکرم از جای برخاست، امیرالمؤمنین علیهالصلاةوالسلام را از زمین بلند کرد و جلوِ چشم خلایق نگه داشت و فرمود: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه». پیامبر در اینجا مسأله ولایت - یعنی حاکمیت اسلامی - را به طور رسمی و صریح مطرح میکند و امیرالمؤمنین را به عنوان شخص، معین و مطرح مینماید.
🔺بنابراین، این روز، اولاً روز #ولایت است؛ ثانیاً روز ولایت امیرالمؤمنین علیهالصلاةوالسلام است.۱۳۷۹/۰۱/۰۶
ــــــ ـــــــــ
☑️ هر روز یک داســـتانڪــ در👇
🆔 @dastanak_ir
درباره مرحوم آیتالله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی که حضرت امام -رضوانالله تعالی علیه- از ایشان با عنوان استاد عرفان خود یاد میکنند؛
🆔 @dastanak_ir
دو سال از ورود ایشان به نجف اشرف و حضور در جلسات درس عارف برجسته، مرحوم آیتالله حسینقلی همدانی گذشته بود که روزی به استاد میگوید «من در سیر و سلوک خود به جایی نرسیدهام» مرحوم ملا حسینقلی میپرسد؛ نام شما چیست؟ و میرزا جواد آقا با تعجب میگوید مرا نمیشناسید؟! من جواد ملکی تبریزی هستم! استاد میپرسد با آن ملکی تبریزی دیگر که در همین جلسات درس شرکت میکند چه نسبتی داری؟ پاسخ میدهد که پسر عمو هستیم. استاد میگوید از فردا کفشهای او را جفت کن! اجرای این دستور برای مرحوم میرزا که با وی کدورتی داشت سخت بود ولی از انجام آن طفره نرفت. دو ماه بعد، استاد از احوال او سؤال کرد و میرزا جواد آقا با خرسندی گفت دریچههایی از معرفت به رویم گشوده شده است و مرحوم ملاحسینقلی فرمود؛ زائران تبریزی خبر کدورت تو با پسر عمویت را به تبریز برده و در پی آن میان طائفه شما نیز کدورتی پدید آمده بود اما وقتی تو را دیدند که کفش او را جفت میکنی، خبر این احترام و تواضع را نیز به تبریز بردند و کدورت از میان آنها برخاست و به دوستی و برادری تبدیل شد و خدای مهربان به پاداش، دریچههای علم و معرفت را به رویت گشود
ــــــــــــــــ
☑️ هر روز یک داســـتانڪــ در👇
🆔 @dastanak_ir
ب🍃 به به.. این شعر زیبای #مولانا در وصف امیرمومنان #علی(ع) آدمو مست میکند.. بلند بخون تا مست بشی😍😉
🆔 @dastanak_ir
تا صورت پیوند جهان بود، علی بود
تا نقش زمین بود و زمان بود، علی بود
شاهی که ولی بود و وصی بود، علی بود
سلطان سخا و کرم و جود، علی بود
هم آدم و هم شیث هم ایوب و هم ادریس
هم یوسف و هم یونس وهم هود، علی بود
هم موسی و هم عیسی و هم خضر و هم الیاس
هم صالح پیغمبر و داوود، علی بود
در ظلمت ظلمات به سرچشمه حیوان
هم مرشد و هم راهبر خضر، علی بود
داود که میساخت زره با سر انگشت
استاد زره ساز به داود، علی بود
مسجود ملایک که شد آدم ز علی شد
در قبله محمد بد و مقصود، علی بود
آن عابد سجاد که خاک درش از قدر
بر کنگره عرش بیفزود، علی بود
هم اول هم آخر و هم ظاهر و باطن
هم عابد و هم معبد و معبود، علی بود
وجهی که بیان کرد خداوند در الحمد
آن وجه بیان کرد و بفرمود، علی بود
عیسی به وجود آمد و فی الحال سخن گفت
آن نطق و فصاحت که در او بود، علی بود
آن لحمک لحمی بشنو تا که بدانی
آن یار که او نفس نبی بود، علی بود
موسی و عصا و ید بیضا و نبوت
در مصر به فرعون که بنمود، علی بود
چندانکه در آفاق نظر کردم و دیدم
از روی یقین در همه موجود، علی بود
خاتم که در انگشت سلیمان نبی بود
آن نور خدایی که بر او بود، علی بود
آن شاه سرافراز کهاندر شب معراج
با احمد مختار یکی بود، علی بود
سر ّ دو جهان پرتوی انوار الهی
از عرش به فرش آمد و بنمود، علی بود
آنجا که جوی شرک نماید به حقیقت
آن عارف و آن عابد و معبود، علی بود
🆔 @dastanak_ir
آنجا که جوی شرک بود در ره توحید
میدان که یکی بود که بنمود، علی بود
محمود نبودند مر آنها که ندیدند
کاندر ره دین احمد و محمود، علی بود
آن معنی قرآن که خدا در همه قرآن
کردش صفت عصمت و بستود، علی بود
این کفر نباشد، سخن کفر نه اینست
تا هست علی باشد و تا بود، علی بود
آن قلعه گشایی که در قلعهء خیبر
برکند به یک حمله و بگشود، علی بود
آن شاه سرافراز کهاندر ره اسلام
تا کار نشد راست نیاسود، علی بود
آن شیر دلاور که برای طمع نفس
بر خوان جهان پنجه نیالود، علی بود
هارون ولایت ز پس موسی عمران
بالله که علی بود علی بود علی بود
این یک دو سه بیتی که بگفتم به معما
حقا که مراد من و مقصود، علی بود
سرّ دو جهان جمله ز پیدا و ز پنهان
شمس الحق تبریز که بنمود، علی بود
🚩 ــــــــــــــــ
☑️ هر روز یک داســـتانڪــ در👇
🆔 @dastanak_ir
10.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📺 #موشن_گرافیک | بزرگترین عید خدا
🌺توصیهها، مستحبات و آداب عید غدیر
ــــــــــــــــ
☑️ هر روز یک داســـتانڪــ در👇
🆔 @dastanak_ir
*📚داستانی جالب؛خواندنی و زیبا*
🆔 @dastanak_ir
مردی ثروتمند که زن و فرزند نداشت تمام کارگرانی که پیش او کار می کردند برای صرف شام دعوت کرد.
و جلوی آن ها یک نسخه قرآن مجید و مبلغی از پول گذاشت و هنگامی که از صرف شام فارغ شدند از آنها پرسید قرآن را انتخاب میکنید یا آن مبلغ پولی که همراه آن گذاشته شده است.
اول از نگهبان شروع کرد
پس گفت : انتخاب کنید؟
نگهبان بدون اینکه خجالت بکشد جواب داد : آرزو دارم که قرآن را انتخاب کنم ولی تلاوت قرآن را بلد نیستم
لذا مال را میگیرم چرا که فائده آن با توجه به وضعیت من بیشتر هست و مال را انتخاب کرد.
بعداً از کشاورزی که پیش او کار میکرد ، سوال کرد.
گفت : اختیار کن؟
کشاورز گفت : زن من خیلی مریض است و نیاز به مال دارم تا او را معالجه کنم اگر مریضی او نبود قطعا قرآن را انتخاب میکردم ولی فعلا مال را انتخاب میکنم.
بعد از آن سوال از آشپز بود که آیا قرآن یا مال را انتخاب می کنید.
پس آشپز گفت : من تلاوت را خیلی دوست دارم ولی من پیوسته در کار هستم وقتی برای قرائت قرآن ندارم بنابر این پول را بر می گزینم.
و در سری آخر از پسری که مسئول حیوانات بود پرسید این پسر خیلی فقیر بود پس گفت : من به طور قطعی می دانم که تو حتما مال را انتخاب می کنید تا اینکه غذا بخری یا اینکه به جای این کفش پاره پاره خود کفش جدیدی بخری.
پس آن پسر جواب صحیح داد : درسته من نیاز شدیدی دارم که کفش نو خرید کنم یا اینکه مرغی بخرم تا همراه مادرم میل کنم ولی من قرآن را انتخاب می کنم
چرا که مادرم گفته است : یک کلمه از جانب الله سبحانه و تعالی ارزشمندتر از هر چیز است و مزه و طعم آن از عسل هم شیرین تر است
قرآن را گرفت و بعد از اینکه قرآن را گشود در آن دو کیسه دید در اولین کیسه مبلغی ده برابری آن مبلغی بود که بر میز غذا بود ، وجود داشت و کیسه دوم یک وثیقه بود که در او نوشته بود : به زودی این مرد غنی را وارث میشود.
پس آن مرد ثروتمند گفت: هر کسی گمانش نسبت به الله خوب باشد پس الله او را ناامید نمی کند.
پس گمان شما نسبت به پروردگار جهانیان چگونه است؟
ــــــــــــــــ
☑️ هر روز یک داســـتانڪــ در👇
🆔 @dastanak_ir