eitaa logo
داناب (داستانک+نکات‌ناب)
11.8هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
5.2هزار ویدیو
114 فایل
﷽، #داناب (داستانک‌های آموزنده و نکات ناب کاربردی) 🔹کاری از مؤسسه جهادی #مصباح 🔻سایر صفحات: 🔹پاسخ به‌شبهات؛ @shobhe_Shenasi 🔹سخنرانی‌ها: @ghorbanimoghadam_ir 🌐 سایت: ghorbanimoghadam.ir 🔻تبادل و تبلیغ @tabligh_arzan
مشاهده در ایتا
دانلود
10.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صدای ماندگار شهید ابراهیم هادی 🔹خاطره ای از اعجاز اذان گفتن شهید هادی در خط مقدم جبهه ــــــــــــــــ ☑️ هر روز یک داســـتانڪــ در👇 🆔 @dastanak_ir
🔴🔴❗غیرت وحیا چه شد؟!!❗❓ 👈شیخ بهاءالدین عاملی در یکی از کتابهای خود مینویسد:📝 روزی زنی نزد قاضی شکایت کرد که پانصد مثقال طلا از شوهرم طلب دارم و او به من نمیدهد. قاضی شوهر را احضار کرد😠 قاضی از زن پرسید:آیا شاهدی داری؟ زن گفت:آری،آن دومرد شاهدند.👨👨 قاضی ازگواهان پرسید:گواهی دهید که این زن پانصدمثقال ازشوهرش طلب دارد.😕 گواهان گفتند:👌سزاست این زن نقاب صورت خود را عقب بزند تاما وی را درست بشناسیم که او همان زن است.😏 چون زن این سخن راشنید برخود لرزید وشوهرش فریاد برآورد شما چه گفتید؟😡 برای پانصد مثقال طلا همسر من چهره اش را به شما نشان دهد؟!😧😩 هرگز!هرگز! ✋😡 من پانصد مثقال را خواهم داد ورضایت نمی دهم که چهره ی همسرم درحضور دو مرد بیگانه نمایان شود.😡 👈چون زن آن جوانمردی و غیرت را از شوهر خود مشاهده کرد ازشکایت خود چشم پوشید وآن مبلغ را به شوهرش بخشید. 😔چه خوب بود آن مرد با غیرت👨، امروز جامعه ی ما را هم میدید که چگونه رخ و ساق به همگان نشان میدهند وشوهران و پدران و برادرانشان به رفتار آنان مباهات هم می کنند.😔 ــــــــــــــــ ☑️ هر روز یک داســـتانڪــ در👇 🆔 @dastanak_ir
9.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥خاطره ای جالب از ارادت مصریان به امام حسین علیه السلام استاد زمانی ــــــــــــــــ ☑️ هر روز یک داســـتانڪــ در👇 🆔 @dastanak_ir
حکایت شیخ جعفر امین وگناه زبان 🆔 @dastanak_ir در زمان آیت الله بهبهانی تاجری اصفهانی وتهرانی وشیرازی هر سه باهم به نیت مکه راهی عراق شدند و بعد از زیارت اماکن مقدس عراق قصد کعبه داشتند و مقداری پول داشتند و می خواستند به دست انسانی امین بسپارند نزد آیت الله بهبهانی رفتند. آن بزرگوار آدرس شیخ جعفر امین را به آنها دادند. سه تاجر ایرانی نزد شیخ جعفر امین رفتند وپول ها را به امانت سپردند. شیخ جعفر امین مردی بسیار مومن بود که معرف به شیخ جعفر امین شده بود. سه تاجر ایرانی بعد از تمام شدن زیارت مکه به عراق رفتند وسراغ شیخ جعفر امین را گرفتند فهمیدند که شیخ فوت کرده است پسر شیخ دفتر پدرش را آورد ونام دوتن از تاجرها ومقدار پولشان و آدرس پولشان را دید ولی از تاجر سوم خبری نبود! آن تاجر بی چاره پولش را می خواست ولی پسرش خبری از پول او نداشت مجبور شد تا پیش آیت الله بهبهانی برود . آیت الله بهبهانی گفت باید امشب با چند تن از انسانهای درستکار سر قبرشیخ جعفر امین بروید و دعا کنید شاید فرجی شود شب اول خبری نشد تا شب سوم که سر قبر شیخ بودند و دعا می کردند صدایی از قبر شنیده شد و آدرس پول را شیخ گفت ولی شنیدند که شیخ آه و ناله می کند و می گوید هرچه می کشم از دست قصاب است. خبر به آقای بهبهانی رسید و فکر چاره ای بودند. بعد از خانواده شیخ سوال کرد؛ شیخ با کدام قصاب داد و ستد داشته است. قصاب را یافت و به قصاب گفت چرا از دست شیخ جعفر امین ناراحتی؟ قصاب گفت خدا عذاب قبرش را زیادتر کند. از قصاب خواهش کرد تا علت ناراحتی اش را بگوید. قصاب گفت من دختری داشتم که دم بخت بود و مردی کوفی که چوپان بود وبرای من گوسفند می آورد و به من پیشنهاد کرد تا دخترم را برای پسرش بگیرد و قرار شد من به کوفه بروم و در مورد خانواده ی آنها تحقیق کنم و او نیز درباره ما تحقیق نماید بعد که من تحقیق کردم فهمیدم خانواده ی خوبی هستند به او گفتم از نظر من ازدواج اشکالی ندارد و مرد کوفی نزد شیخ جعفر امین رفته بود و سوال کرده بود قصاب وخانواده ی او چگونه هستند شیخ که قصد داشته دختر قصاب را برای پسرش بگیرد. فکر می کند: میگوید چه بگویم که هم گناه نباشد وهم بتوانم دختر را برای پسر خودم بگیرم شیخ فقط در یک کلمه به مرد کوفی می گوید: (من نمی دانم) مرد کوفی با خودش فکر می کند و می گوید حتما طوری هست که شیخ این حرف را زد و مرد کوفی به یک نفر سفارش داد برو به قصاب بگو منتظر من نباش و دخترت را شوهر بده و آن مرد فراموش می کند و قصاب هم منتظر می ماند ولی روزها می گذرد و سال ها ولی از مرد کوفی خبری نمی شود تا این که دختر قصاب سنش بالا می رود و دیگر خواستگاری نداشته و شیخ جعفر امین هم که به پسرش می گوید: دختر قصاب را می خواهم برایت خواستگاری کنم قبول نمی کند. تا این که بعد از سالها مرد کوفی را می بیند وسراغ پسرش را از او می گیرد مرد کوفی می گوید من که چند سال پیش برایت سفارش فرستادم و علت انصراف خودش را حرف شیخ جعفر امین مطرح می نماید. و از همان روز قصاب شروع به نفرین می کند. آیت الله بهبهانی به قصاب می گوید اگر من یک داماد خوب برای دخترت پیدا کنم. آیا راضی می شوی؟ آیت الله بهبهانی رو به یکی از شاگردانش می کند که تا کنون ازدواج نکرده بوده و از او می خواهد با دختر قصاب ازدواج کند ازدواج صورت می گیرد و قصاب راضی می شود. و شیخ از عذاب قبر نجات می یابد. منبع؛ کتاب کرامات و حکایات عاشقان خدا جلد دوم صفحه ی ۲۴۷تا ۲۵۵ ــــــــــــــــ ☑ هر روز یک داســـتانڪــ در👇 🆔 @dastanak_ir
🆔 @dastanak_ir تاجری در روستایی، مقدار زیادی محصول کشاورزی خرید و می‌خواست آنها را با ماشین به انبار خود منتقل کند. در راه از پسری پرسید: تا جاده چقدر راه است؟ پسر جواب داد: اگر آرام بروید حدود ده دقیقه کافی است. اما اگر با سرعت بروید نیم ساعت و یا شاید بیشتر!! تاجر از این تضاد در جواب پسر ناراحت شد و به او بد و بیراه گفت و به سرعت خودرو را به جلو راند. اما پنجاه متر بیشتر نرفته بود که چرخ ماشین به سنگی برخورد کرد و با تکان خوردن ماشین، همه محصول‌ها به زمین ریخت. تاجر وقت زیادی برای جمع کردن محصول ریخته شده صرف کرد و هنگامی که خسته و کوفته به سمت خودرواش بر می‌گشت، یاد حرف‌های پسر افتاد... اینجا بود که تازه منظور پسر را فهمید و بقیه راه را آرام و بااحتیاط طی کرد... ✍ شاید گاهی باید آرام تر قدم برداریم تا به مقصد برسیم... 🚩 ــــــــــــــــ ☑️ هر روز یک داســـتانڪــ در👇 🆔 @dastanak_ir
تلنگر میدونی چرا جمله 👇 "این مکان مجهز به دوربین مداربسته است" برای بعضی از ماها اثرش از جمله👇 "عالم محضر خداست" بیشتره؟! 🔹 چون بنده‌ی خدا آبروتو میبره! ولی خدا ستار العیوبه ــــــــــــــــ ☑️ هر روز یک داســـتانڪــ در👇 🆔 @dastanak_ir
تعدادی طرح برای کارهای خوب متفاوت تو روز غدیر. شما هم نظرات خود را با دیگران به اشتراک بگذارید 😘🌺 🆔 @dastanak_ir ✅ یکیو مجانی سوار می کنم ✅ تو کسب و کارم آفر مجانی میگذارم یا تخفیف ویژه می دم ✅ ویزیت مجانی می کنم ✅ برای امواتم خیرات می دهم ✅دو نفر رو با هم آشتی می دم ✅خونوادم رو سورپرایز می کنم ✅به کسی که دوستش دارم یه هدیه خاص می دم ✅ فقیر رو مهمون می کنم ✅به رفقام سور می دم ✅پول قرض می دم ✅بدهی دوستام رو می بخشم ✅یه حدیث قشنگ از مولا پخش می کنم ✅به ایستگاه صلواتی محلمون کمک کنم ✅یه یتیم رو تحت تکفل می گیرم ✅برای همه تو شرکت یا اداره شیرینی می گیرم ✅به ؟ تا کودک کار هدیه می دم یا می برمشون رستوران ✅برای کارگر ساختمون در حال ساخت بغلمون غذا میفرستم ✅یه شاخه گل به مادرم و پدرم می دم ✅چند نفر رو به این پویش دعوت می کنم ✅این پویش رو در پیج و کانالم می گذارم ✅به دوستام کتاب هدیه می دم ✅عشق نامه رو چاپ می کنم، به بقیه می دم یا تو خونه کسایی که دوستشون دارم میندازم ✅لباس خوشرنگ می پوشم ✅عطر جدید می زنم ✅اطرافیان مجردم را به ازدواج ساده تشویق می‌کنم ✅سنگین رنگین تر لباس می پوشم ✅به همه لبخند می زنم ✅یه نفرو که ازش دلگیرم می بخشم ✅به امواتم سر می زنم ✅اگه پسردار شدم اسمشو علی می گذارم 🆔 @dastanak_ir ✅به دیدار (خانه سالمندان/ آسایشگاه جانبازان/... ) می‌روم. ✅در روز عید غدیر برای کمک به رفتگرها جلوی درب منزل خود را جارو میکنم. ✅روز غدیر یه سر به شهدا می زنم ✅برای ... تعداد کودک محروم کلاس (آموزشی/ کمک درسی/...) برگزار می‌کنم. ✅با ماشین شخصی افراد را تا یک مسیر مشترک جابجا می‌کنم. ✅تو غدیر امسال شروع به خوندن نهج البلاغه می کنم ✅تو غدیر از زندگی مولا (ع) بیشتر می خونم تا بیشتر بشناسمش ✅جلو در خونم رو خوشگل تزئین می کنم ✅برای ... تعداد دانش‌آموز بی‌بضاعت کیف و لوازم التحریر ایرانی تهیه می‌کنم. ✅... تعداد (غذای/...) نذری تهیه و بین .... پخش می‌کنم. ✅در حاشیه خیابان ایستگاه صلواتی راه می‌اندازم و با .... از مردم پذیرایی می‌کنم. ✅برای کمک به یک محتاج از (فامیل/ دوستان / اهالی محل/... پول جمع می‌کنم. ✅مبلغی به سوپر مارکت، نانوایی،... محل می‌دهم تا به خانواده‌های کم بضاعت تخفیف بده. ✅به هر فقیری که در روز عید غدیر ببینم کمک میکنم. ✅تو روز عید غدیر تو خونم مهمونی می دم ✅به .... تعداد نفر عیدی می‌دهم. ✅به ... تعداد کودک مستضعف (اسباب‌بازی/...) هدیه می‌کنم. ✅نیازهای مالی ... تعداد یتیم رو تقبل می‌کنم. ✅.... تعداد بسته غذایی ( شامل ..../ به ارزش ...) درب منازل فقرا می‌برم. ✅مبلغ ... برای آزادی زندانی‌ها کمک می‌کنم. ✅یک گوسفند قربانی و گوشت آن را بین فقرا تقسیم می‌کنم. ✅خانه خود را با حداقل افزایش کرایه به یک زوج جوان اجاره می‌دهم. ✅به تامین جهیزیه یک دختر جوان کمک می‌کنم. ــــــــــــــــ ☑️ هر روز یک داســـتانڪــ در👇 🆔 @dastanak_ir
دوست و دشمن! 🆔 @dastanak_ir زمانیکه پسر بچه ای یازده ساله بودم روزی سه نفر از بچه های قلدر مدرسه جلو من را گرفتند و کتک مفصلی به من زدند و پول من را هم به زور از من گرفتند. وقتی به خانه رفتم با چشمانی گریان قضیه را برای پدرم شرح دادم. پدرم نگاهی تحقیر آمیز به من کرد و گفت: من از تو بیشتر از اینها انتظار داشتم؛ واقعا که مایه ی شرم است که از سه پسر بچه ی پاپتی و نادان کتک بخوری. فکر میکردم پسر من باید زرنگ تر از اینها باشد ولی ظاهرا اشتباه میکردم. بعد هم سری تکان داد و گفت این مشکل خودته باید خودت حلش کنی! وقتی پدرم حمایتش را از من دریغ کرد تصمیم گرفتم خودم راهی پیدا کنم. اول گفتم یکی یکی میتوانم از پسشان بر بیایم. آنها را تنها گیر می آورم و حسابشان را میرسم اما بعد گفتم نه آنها دوباره با هم متحد میشوند و باز من را کتک می زنند. ناگهان فکری به خاطرم رسید! سه بسته شکلات خریدم و با خودم به مدرسه بردم. وقتی مدرسه تعطیل شد به آرامی پشت سر آنها حرکت کردم، آنها متوجه من نبودند. سر یک کوچه ی خلوت صدا زدم: هی بچه ها صبر کنید! بعد رفتم کنار آنها ایستادم و شکلاتها را از جیبم بیرون آوردم و به هر کدام یک بسته دادم. آنها اول با تردید به من نگاه کردند و بعد شکلاتها را از من گرفتند و تشکر کردند. من گفتم چطور است با هم دوست باشیم؟ بعد قدم زنان با هم به طرف خانه رفتیم. معلوم بود که کار من آنها را خجالت زده کرده بود. پس از آن ما هر روز با هم به مدرسه میرفتیم و با هم برمی گشتیم. به واسطه ی دوستی من و آنها تا پایان سال همه از من حساب می بردند و از ترس دوستهای قلدرم هیچکس جرات نمی کرد با من بحث کند. روزی قضیه را به پدرم گفتم. پدرم لبخندی زد و دست من را به گرمی فشرد و گفت: آفرین! نظرم نسبت به تو عوض شد. اگر آن روز من به تو کمک کرده بودم تو چه داشتی؟ یک پدر پیر غمگین و سه تا دشمن جوان و عصبانی و انتقام جو. اما امروز تو چه داری؟! یک پدر پیر خوشحال و سه تا دوست جوان و قدرتمند. ــــــــــــــــ 🚩هر روز یک داســـتانڪــ در👇 🆔 @dastanak_ir
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🍃🌼 🌸 گویند روزی ناصر الدین شاه تمام ادیبان را جمع کرد و پرسید حافظ در غزلی گفته است: 🆔 @dastanak_ir 💠بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت و اندر آن برگ و نوا خوش ناله‌های زار داشت ❇️اگر این بلبل خوش بوده است، پس چرا ناله‌های زار داشته ؟؟! اما از پاسخ هیچ یک از ادیبان راضی نشد. بنابراین نامه‌ای برای شاعر بزرگ معاصر خود، «وصال شیرازی» نوشت و معنای دقیق این غزل حافظ را جویا شد. نامه زمانی به دست وصال رسید که او عزادار فرزندش بود. وصال، نامه ناصرالدین شاه را در نیمه شب مطالعه میکند و برای کشف معنای حقیقی این ابیات، رجوعی به اعداد ابجدی حروف الفبا که روح حروف و کلمات است میکند و در میابد که: عدد ابجدی بلبلی برگ گلی، با ابجد حروفِ حضرات علی، حسن، حسین علیهم السلام مطابقت دارد؛ لذا پاسخ پادشاه را به زبان شعر به این صورت بیان میکند که: خسروا در حالتی کین بنده را غم یار داشت یادم آمد کز سئوالی آن جناب اظهار داشت در خطوط شعر حافظ گرچه پرسیدی زمن بلبلی برگِ گلی خوشرنک در منقار داشت فکر بسیاری نمودم، لیک معلومم نـشـد چونکه شعرش در بُطون اسرار بس بسیار داشت نیمه شب غواص گشتم در حروف ابجدی تا ببینم این گُهر ، آیا چه دُرّ ، در بار داشت بلبلی برگِ گلی شد سیصدو پنجاه و شش(356) با علی و با حسین و با حسن معیار داشت برگ گل سبز است و دارد آن نشانی از حسن چونکه در وقت شهادت سبزی رخسار داشت رنگ گل سرخ است این باشد نشانش از حسین چـونـکه در وقـت شهـادت چهـره ای گلنار داشت بلبلی باشد علی کز حسرت زین برگ و گل دائما آه و فغان و ناله‌ی بسیار داشت... ــــــــــــــــ ☑️ هر روز یک داســـتانڪــ در👇 🆔 @dastanak_ir
🌺 کجای قرآن از علی(ع) گفته است!!! الفضل ما شهدت به الاعدا 🆔 @dastanak_ir ♦️روزی معاویه «لعنة‌الله‌علیه» وارد مکه شد، گروهی بر معاویه وارد شدند و گفتند : آیا می دانی که ابن عباس تفسیر قرآن می کند؟ ♦️معاویه گفت: خب ابن عباس پسر عمه ی پیغمبر بوده، او از هاشمیان است! اگر او نکند که تفسیر کند؟! ♦️گفتند: آیات را به نفع علی بن ابیطالب تفسیر می کند و ما از این قضیه شاکی هستیم! ♦️معاویه گفت: خودم رسما وارد مجلس می شوم و جمع شان را بر هم می زنم. ♦️ معاویه وارد مجلس تفسیر ابن عباس می شود، ابن عباس با چنان کیفیتی تفسیر آیات می کرد که معاویه هیچ جای اعتراضی برخود ندید! بعد از مجلس معاویه رو به ابن عباس کرد و گفت: ♦️ابن عباس تو تفسیر آیات می کنی یا فضائل علی بن ابیطالب را بازگو می کنی؟! 🌺ابن عباس گفت : معاویه به من بگو کجای قرآن است که فضائل علی بن ابیطالب نیست؟ از خودت هم سوال می کنم جواب می دهی؟ "انَّما اَنتَ مُنذِرُ و َلِکُلِ قَومِ هاد" این آیه برای کیست معاویه؟ معاویه گفت : رسول خدا فرمود ؛ منذر این امت منم و هادی وجود علی بن ابیطالب است! ولی ابن عباس حتما باید این آیه را بخوانی؟! 🌺ابن عباس گفت : "اِنَّما یُریدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ اَهلَ البَیتِ وَ یُطَهِّرَکُم تَطهیرا" بگو این آیه برای کیست معاویه؟ معاویه گفت : این هم قصه ی طهارت و عصمت علی بن ابیطالب و اهل بیتش است، درست! ولی حتما باید این را بخوانی؟ 🌺ابن عباس گفت : "اِنَّما وَلیُّکُمُ اللهُ وَ رَسولُه وَالَّذینَ یُقیمونَ الصَّلوهَ وَ یُوتونَ الزَّکوةَ وَ هُم رکِعون" معاویه این آیه برای کیست؟ معاویه گفت : زمانی که علی بن ابیطالب انگشتر در راه خدا داد این آیه بر حق علی نازل شد، قبول دارم! ولی حتما این را باید بخوانی؟ 🌺ابن عباس گفت : "عَمَّ یَتَساءَلون عَنِ النَّبَاِ العَظیم" معاویه بگو این آیه در حق کیست؟ معاویه گفت : رسول خدا فرمود ؛ خبر عظیم علی بن ابیطالب است که هم مردم ازش می پرسند و هم من از علی خواهم پرسید، ولی ابن عباس حتما باید این را بخوانی؟ ابن عباس گفت : "وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللهِ جَمیعا وَ لا تَفَرَّقوا" بگو ببینم این آیه برای کیست؟ 🆔 @dastanak_ir معاویه گفت : پیغمبر فرمود ؛ حبل الله علی بن ابیطالب است دست به دامن علی بزنید و جای دیگر نروید که گمراه میشوید. ولی باید همین را تفسیر کنی؟ 🌺ابن عباس گفت : "کَفی بِاللهِ شَهیدا بَینی وَ بَینَکُم" این آیه برای چیست معاویه؟ معاویه گفت : این قصه قصه ی علم علی بن ابیطالب است که خدا همه ی علم جاری رو در سیره ی او تعریف میکند، ولی لازم است حتما این را بخوانی؟ 🌺ابن عباس گفت : "قُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا و َأَبْنَاءَکُمْ و َنِسَاءَنَا و َنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ" بگو به من که این آیه برای کیست؟ معاویه گفت : این هم ماجرای مباهله با اهل نجران است که خدا در این آیه علی بن ابیطالب را نفس پیغمبر میخواند، ولی برای مردم حتما باید همین را بخوانی؟ 🌺ابن عباس گفت : "ساَلَ سائِلٌ بِعَذابِ واقِع" این آیه برای چیست معاویه؟ معاویه گفت : روز غدیر شخصی نزد رسول خدا آمد و گفت این سخنان از خودت بود یا از خدا؟ پیغمبر فرمود امر رسالت بود ، شخص رو به پیغمبر کرد و گفت ؛ به خدا بگو بر من عذاب وارد کند که تحمل ولایت علی را ندارم و خداوند جلوی همگان دشمن علی را هلاک کرد، ابن عباس قبول دارم ! آیا باید فقط همین آیه را بخوانی؟ 🌺ابن عباس گفت : "یا اَیُّهَا الرَّسولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَیک" این آیه دیگر برای چیست معاویه؟ معاویه گفت : این هم ماجرای ابلاغ ولایت علی بن ابیطالب است قبول دارم! ولی این را حتما باید بازگو کنی؟ 🌺ابن عباس گفت : "اَلیومَ اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم" معاویه به من بگو این دگر برای کیست؟ 🆔 @dastanak_ir معاویه گفت : این آیه هم اکمال دیانت در پرتوی ولایت علی بن ابیطالب است ولی آیه ای دیگر بخوان نه این را ! 🌺 ابن عباس از جا بلند شد و گفت: معاویه به من بگو کجای قرآن را بخوانم که فضل علی بن ابیطالب نباشد؟! کجا را بخوانم که از علی بیان نشده باشد؟! معاویه گفت : اصلا ابن عباس بخوان "اِذا زُلزِلَتِ الارض زلزالها ابن عباس: این آیه هم فضل علی بن ابیطالب است! معاویه گفت : علی در این آیه دگر چه می کند ابن عباس؟! 🌺ابن عباس گفت : نشنیدی بعد از رسول خدا یک سال نگذشته بود که زلزله ای بر مدینه آمد که همه ی مردم از شدت وحشت از خانه به در شده بودند و علی در میانشان حاضر شد و خواند این آیه را و پایش را بر زمین کوبید و فرمود: زمین ! ابوتراب بر تو امر می کند آرام گیر! معاویه که از غضب بر خود می پیچید گفت:ابن عباس راحت بگو تا قرآن باشد، علی هم خواهد بود... ــــــــــــــــ ☑️ هر روز یک داســـتانڪــ در👇 🆔 @dastanak_ir
🔹 آیا می‌دانید مخترع عدد صفر کیست؟ جالب است بدانید نخستین فردی که صفر را اختراع و وارد اعداد کرد و برای آن اعمال ریاضی تعریف کرد خوارزمی بود ! خوارزمی را پدر جبر می دانند... خوارزمی در تاریخ چنان اهمیت دارد که سده نهم میلادی را عصر خوارزمی نامیدند ! #دانشمندان_مسلمان ــــــــــــــــ ☑️ هر روز یک داســـتانڪــ در👇 🆔 @dastanak_ir
برای رسیدن به آرامش سه چیز را ترک کن: - اینکه دائم دیگران را کنترل کنی. - اینکه بخواهی دائم مورد تأیید دیگران قرار بگیری. - و اینکه بخواهی دائم در مورد دیگران پیش داوری کنی یا خود مورد پیش داوری قرار بگیری. ️همیشه بگو: خدایا، کمک کن دیرتر برنجم، زودتر ببخشم، کمتر پیش داوری کنم و بیشتر فرصت دهیم ــــــــــــــــ ☑️ هر روز یک داســـتانڪــ در👇 🆔 @dastanak_ir